فلسفه اذن پدر در ازدواج دوشیزه
برخی از گذشته به این فتوا ایراد گرفته و از آن چنین استنباط كرده اند كه ولایت پدر بر دختر بالغ و رشید و لزوم كسب اجازه در ازدواج از او، به معنای ناقص دانستن و قاصر شمردن زن است.
شهید مطهری در كتاب نظام حقوق زن در اسلام به این نكته پرداخته و نوشته است: فلسفه این كه دوشیزگان لازم است -یا حداقل خوب است- بدون موافقت پدر با مردی ازدواج نكنند، ناشی از این نیست كه دختر قاصر شناخته شده و از لحاظ رشد اجتماعی كمتر از مرد به حساب آمده است،
اگر به این خاطر بود چه فرقی است میان بیوه و دوشیزه ای كه بیوه 16 ساله نیاز به موافقت پدر ندارد اما دوشیزه 18 ساله نیاز به موافقت دارد؟ به علاوه اگر دختر از نظر اسلام در اداره كار خودش قاصر است، چرا اسلام به دختر بالغ و رشید استقلال اقتصادی داده و معاملات چندصدمیلیونی او را صحیح و بی نیاز از موافقت پدر یا برادر یا شوهر دانسته است.
استاد مطهری در ادامه دلیل این امر را به روان شناسی زن و مرد مربوط دانسته است.
به نظر ایشان حس شكارچی گری مرد از یك طرف و خوش باوری زن نسبت به وفا و صداقت مرد از طرف دیگر اذن پدر را به منزله احتیاط و مراقبتی قرار داده است كه قانون برای حفظ دختر ازدواج نكرده در نظر گرفته است و چنین احتیاط و مراقبتی با اصل آزادی انسان ها منافات ندارد.
علامه فضل ا... هم در كتاب «اسلام، زن و جستاری تازه» در این باره می نویسد: اگر برخی از فقیهان اذن پدر را در ازدواج دختر باكره لازم می دانند، این اذن از باب ولایت نیست بلكه یك مسئله تعبدی می باشد كه برخاسته از مصلحت خود دختر است تا مبادا به سبب ناپختگی در شرایط سخت و ناگوار گرفتار آید. (ص66)
حتما بخوانید: آنچه قبل از ازدواج بايد بدانيد
برپایه برخی روایات و نیز كلمات فقها باید گفت، ازدواج امری است كه حیثیت خانوادگی و اجتماعی پدر و مادر و خویشان نزدیك هم در گرو آن است و یك حق شخصی صرف به حساب نمی آید؛ از این رو طبیعی است كه خانواده در انتخاب همسر به ویژه برای دختران حساسیت داشته باشند و ملاحظات خانوادگی را در نظر گیرند. علاوه بر این آن چه اسلام گفته است، ملاحظات حقوقی و قانونی است ولی ملاحظات اخلاقی مانند احترام به پدر و مادر و حتی اقوام نزدیك در امر ازدواج سنت پسندیده ای است كه موجب استحكام ودوام خانواده می شود و نوعی صله رحم و همبستگی خویشاوندی به شمار می آید./تبیان
