طلاق عاطفی چیست؟
کلمه طلاق عاطفی شاید برای بسیاری از مردم واژه جدیدی باشد. بسیاری از مردم، طلاق را به معنی جدایی کامل زن و شوهر و از همگسیختن کامل زندگی مشترک میدانند، اما واقعیت این است که برای بسیاری از زوجین آینده فرزندان، آبرو و حیثیت خانوادگی و آینده مبهم زندگی بعد از طلاق و ترس از این آینده مبهم موضوعاتی هستند که مانع از جدایی کامل آنها از همدیگر شده است. این زوجین در کنار همدیگر زندگی میکنند، اما در اصل از هم طلاق گرفتهاند، که اصطلاحا به این نوع طلاق، طلاق عاطفی گفته میشود.
فرق این نوع طلاق با طلاق رسمی این است که این نوع طلاق در هیچ کجا و توسط هیچ اداره و سازمان مشخصی ثبت نمیشود، به همین دلیل هیچ آمار دقیق و روشنی از این نوع طلاق وجود ندارد. اما تحقیقات شخصی مولف و چند پژوهش دیگر که توسط برخی مراکز دانشگاهی انجام شده است، حاکی از درصد شیوع بسیار زیاد طلاق عاطفی میباشد. پایین بودن میزان رضایت زناشویی یکی از نشانههای اصلی طلاق عاطفی است. شاید باورکردنی نباشد که بدانید اگر یک سازمان اجتماعی رسمی وجود داشته باشد که مسئولیت سرپرستی خانمها را بعد از طلاق به عهده بگیرد، به یکباره درصد بسیار زیادی از خانوادهها از هم جدا میشدند و آمار طلاق به حدود ۸۰ یا ۹۰ درصد میرسید، یعنی در واقع میتوانیم بگوییم که تنها عاملی که باعث حفظ خانوادهها شده است، ترس از آینده مبهم زندگی پس از طلاق برای خانمها است، در حالی که نباید اینطور باشد. باید عشق و علاقه زوجین عامل ادامهدهنده زندگی باشد، نه ترس از آینده مبهم. این وضعیت یعنی اینکه اکثر زندگیهای مشترک اجباری هستند و شاید زوجین به طور داوطلبانه و ارادی یکدیگر را انتخاب کرده باشند، اما در حال حاضر به صورت اجباری با هم زندگی میکنند. حال تصور کنید که وقتی دو نفر به طور اجباری در کنار یکدیگر زندگی کنند، چه مسائل و مشکلاتی ممکن است برای آنها به وجود بیاید. آیا تا به حال فکر کردهاید که اگر مجددا در شرایط انتخاب همسر قرار بگیرید، آیا باز هم همسر فعلی خود را انتخاب میکنید یا خیر؟
اگر چنانچه تمایلی به انتخاب همسر فعلی خود ندارید، شما هم در معرض طلاق عاطفی هستید. اما طلاق عاطفی هم مانند سایر حالات انسان دارای سلسلهمراتبی است که برخی از افراد در حالت ضعیف و برخی هم در حالت شدید قرار دارند. به هر حال طلاق عاطفی در هر شرایطی که باشد، یکی از علائم کمرنگشدن عشق و علاقه، سرد شدن روابط خانوادگی و زمینهساز گرایش به روابط پنهان میباشد. طلاق عاطفی اگرچه به صورت خفیف هم باشد، باید از طریق مراجعه به یک روانشناس متخصص شناسایی، علل و عوامل بهوجود آورنده آن مشخص و در جهت از بین بردن کامل آن اقدام لازم صورت پذیرد. هیچ یک از ازدواجها یک شبه به طلاق منتهی نشدهاند و هیچ یک از روابط پنهان نیز یک شبه شکل نگرفتهاند، بلکه از مدتها قبل ریشهها و عوامل بهوجود آورنده آن در خانواده به وجود آمده، اما زوجین نسبت به آن بیتفاوت بودهاند. بنابراین زمانی متوجه مشکل شدهاند که دیگر خیلی دیر شده است. آمار طلاق عاطفی در جامعه ما بسیار بالاست. یعنی اینکه بسیاری از زوجین از ازدواج خود اظهار پشیمانی و نارضایتی میکنند. ازدواج در سنین پایین، توجه بیش از حد به ظواهر، عدم تناسب سنی، عدم تناسب تحصیلی، عدم تناسب اقتصادی خانوادهها و… برخی از علتهای این نارضایتی هستند. اما در این فصل هدف ما بررسی علل و عوامل به وجود آورنده طلاق عاطفی نیست. این علل و عوامل را در جای خود مورد بحث و بررسی قرار میدهیم. در اینجا هدف ما صرفا شناسایی ماهیت طلاق عاطفی و هشدار در زمینه میزان شیوع رو به افزایش آن است. و از همه مهمتر این که طلاق عاطفی زمینهساز به وجود آمدن اختلافات خانوادگی، سردی روابط بین زوجین و در نهایت امر بوجود آمدن روابط پنهان میباشند.
طلاق عاطفی ذاتا یک پدیده مخرب و زمینهساز بسیاری از آسیبهای اجتماعی دیگر میباشد. اعتیاد رابطه بسیار نزدیکی با طلاق عاطفی دارد. اگر کانون خانواده گرم و پرمحبت باشد، تمام نیازهای عاطفی و روانی زوجین را تامین میکند و زوجین نیازی به جشنها و همنشینیهای مجردی ندارند که در بسیاری از موارد این جشنها و همنشینیها زمینهساز گرایش به طرف مصرف مواد مخدر میشوند. افسردگی، اضطراب، احساس کسالت و سردرگمی، فرار از منزل همگی آثار و نتایج نشئت گرفته از طلاق عاطفی میباشند. حال تصور کنید با این طیف وسیع عوارض و مشکلات و با توجه به این شیوع بسیار گسترده، آیا میتوانیم به سادگی از کنار آن بگذریم؟ آیا سرمایهگذاری در جهت کاهش این آسیب اجتماعی بر همه فعالیتهای دیگر ارجحیت ندارد؟
اگر زن و شوهر به هم علاقهمند باشند و از نظر عاطفی به همدیگر وابسته باشند، کنار هم بودن را به هیچ چیزی ترجیح نمیدهند. حالتی که در ابتدای دوران زندگی و بویژه در دوران نامزدی در بین همه زوجین دیده میشود. وابستگی عاطفی و روانی زوجین به همدیگر، بزرگترین سپر دفاعی آنها در جهت ابتلا به اعتیاد است. کانون گرم یک خانواده، بهترین محل آرامش فرزندان است و فرزندانی که در چنین خانوادهای رشد کنند، در برابر ابتلا به تمام آسیبهای اجتماعی ایمن هستند.
عوارض و خطرات طلاق عاطفی به حدی زیاد است که روانشناسان و متخصصان خانواده ادامه زندگی زوجینی را که از نظر عاطفی با هم مشکل دارند، به هیچ وجه به صلاح نمیدانند. اگر زمانی زوجین احساس کنند که از نظر عاطفی از هم جدا شدهاند و فقط به صورت ظاهری زن و شوهر هستند، باید ابتدا با همکاری یک مشاور متخصص تمام راهکارهای علمی و عملی در جهت تقویت روابط خانوادگی را به کار بگیرند، اما اگر چنانچه با بهکارگیری همه راهکارهای علمی نتوانستند گرمی و عطوفت را به کانون خانواده بازگردانند، راهحل منطقی پایان این زندگی میباشد. اگر چنانچه احساس کردید به هیچ وجه نمیتوانید به همسرتان علاقهمند شوید و یا اینکه با هیچ روشی نتوانستید همسرتان را به خود علاقهمند نمایید، حتما به متخصصی مراجعه کنید تا بتواند بهترین راهکارها و کمکها را به شما ارائه دهد.
زندگی بدون عشق و علاقه باعث افسردگی، اضطراب، کاهش فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی و در نهایت احساس انزوا و تنهایی میشود. هیچ زمانی برای برگرداندن عشق و علاقه به زندگی مشترک دیر نیست. در هر سن و سال و در هر شرایطی که هستید، میتوانید عشق و علاقه را به زندگیتان بازگردانید. اما توجه داشته باشید که برای بازگرداندن عشق و علاقه اولا باید به مقدار زیادی غرور خود را کنار بگذارید و انتظار هر نوع رفتار ناخوشایندی را داشته باشید. دوم اینکه برای رسیدن به هدف خود پشتکار زیادی لازم است. یک شبه نمیتوان عشق و علاقه جدید به وجود آورد. برای بازگرداندن عشق و علاقهای که پنج سال است از بین رفته است، حداقل یک سال زمان لازم است. شما نباید انتظار معجزه داشته باشید و با یک بار و دو بار نتایج نامناسب، امید خود را از دست بدهید و از ادامه کار منصرف شوید، بلکه با پشتکار و امیدواری زیاد ادامه دهید و مطمئن باشید که نتایج مطلوب حاصل خواهد شد. برای درمان طلاق عاطفی یک راهکار عمومی و تعداد بسیار زیادی راهکارهای تخصصی وجود دارد. برای راهکارهای تخصصی و رسیدن به نتیجه کامل باید به مشاوران متخصص مراجعه کنید.
برای درمان طلاق عاطفی ابتدا باید از خود شروع کنید. باید به خود بقبولانید که مقصر اصلی این وضعیت خود شما هستید، پس از اینکه تقصیر را به طور کامل برعهده گرفتید، به رفتار خود با همسرتان دقیق شوید. تمام انتقادات و شکایتهایی را که همسرتان از شما مطرح کرده است و به صورت مستقیم و غیرمستقیم آنها را برای شما بازگو کرده است، یادداشت کنید. اگر چنانچه بعضا از دستپخت فردی دیگر تعریف میکند، به هیچ وجه ناراحت نشوید، بلکه آن را یادداشت کنید. اگر چنانچه از خوش برخورد بودن، نوع لباس، نظافت و خانهداری فردی دیگر تعریف میکند، اینها همه انتقاداتی است که به صورت غیرمستقیم نسبت به شما مطرح میکند. اما تا به حال شما به آنها بیتوجه بودهاید، به مدت یک ماه تمام این رفتارها، انتقادات و شکایات را با دقت تمام یادداشت کنید و بعد از آن با جدیت و پشتکار تمام سعی در برطرف کردن آنها نمایید. توجه داشته باشید که ممکن است رفتارهای شما با بیتوجهی همسرتان متوجه شود، ممکن است تا مدتها متوجه تغییرات رفتاری شما نشود. اما شما باید بدون هیچگونه ناامیدی به تغییر دادن رفتار خود ادامه دهید و در مدت کوتاهی خود را به همسرس مطابق با ایدهآلها و معیارهای همسرتان تبدیل کنید. در مرحله دوم به رفتارهای همسرتان توجه کنید. ایدهآلهای او را شناسایی نمایید. مطمئنا بسیاری از موارد اتفاق افتاده است که به شما گفته باشد دوست دارد چه شخصیتی داشته باشد. دوست دارد چه کارهایی انجام دهد و دوست دارد به چه اهداف و آرزوهایی برسد. همه روانشناسان تاثیر معجزهآسای تلقین را تایید میکنند. تلقین میتواند بسیاری از بیماریهای روانی و جسمی را درمان کند. شما نباید بر اثر تلقین در درمان مشکلات خانوادگی خود غافل باشید. پس به او تلقین نمایید که انسان بزرگی است. معیارها و آرزوهایش را به او تلقین کنید. دستیابی به شخصیت مورد علاقهاش را به او تلقین نمایید. این رفتار شما اولا باعث علاقهمندی او به شما میشود، ثانیا باعث میشود که او سریعتر به معیارها و آرزوهایش دسترسی پیدا کند.
نکته دیگری که در این مقاله باید به آن توجه داشته باشید، این است که نباید نداشتن اختلاف را با داشتن عشق و علاقه اشتباه بگیرید. یعنی اینکه اگر مدت زیادی بین شما و همسرتان هیچگونه اختلاف فکری و سلیقهای وجود نداشته باشد، به معنی این نیست که شما با هم عاشق و معشوق هستید و هیچ مشکلی ندارید، بلکه برعکس نداشتن اختلافات اگر به معنی طولانی ادامه داشته باشد، خود یکی از نشانههای طلاق عاطفی میباشد. اگر بین زن و شوهر برای مدت طولانی در هیچ زمینهای اختلاف وجود نداشته باشد، بدین معنی است که دو نفر از هم خیلی دور شدهاند. وجود اختلاف بین زن و شوهر یک موضوع کاملا طبیعی و عادی است، اما آنچه مهم است، نحوه برخورد با این اختلافات است. هر قدر با فردی نزدیکتر و صمیمیتر باشید، احتمال بروز اختلافات بیشتر است، اما هر قدر با فردی دورتر باشید، احتمال بورز اختلافات کمتر میشود. از آنجا که هیچ ن وع رابطهای نزدیکتر و صمیمیتر از رابطه زن و شوهری نمیباشد، پس بروز اختلاف در هر نوعی که باشد، بین زن و شوهر پدیدهای کاملا عادی و طبیعی است، اما همانطور که در بالا ذکر کردیم، مهم نحوه برخورد و موضعگیری با این اختلافات است که اگر صفت لجبازی و خودخواهی وجود نداشته باشد و طرفین به حقیقت احترام بگذارند، این اختلافات به آسانی حل میشوند، در غیر این صورت این اختلافات زمینه به وجود آمدن کینه و کدورت و نهایتا مشکلات شدیدتر خواهند شد.منبع:مشاور ازدواج
طلاق عاطفی چیست؟
