صفحه اصلی > مقالات > مهریه > مقاله اي در شناخت مهريه
مهريه در نظام حقوقي خانواده از جايگاه ويژهاي برخوردار است و به عنوان يکي از حقوق مالي زن در جريان ازدواج، تاکنون کمتر مورد توجه منظرهاي غير حقوقي قرار گرفته است. سيرة قولي و عملي ائمه و بزرگان نيز همواره به اين امر تاکيد نموده و سبک بودن ميزان آن را به عنوان يک هديه از طرف مرد توصيه کردهاند؛ ولي در گذر زمان اين نوع نگرش متحول شده و مهريه بهطور بيرويه افزايش يافته و به يک مسأله اجتماعي تبديل شده است. از اينرو بررسي همه جانبة آن به منظور ريشهيابي مسأله و ارائه راهحلهاي ممکن ضروري است.
مهريه در لغت
در کتابهاي فقهي افزون بر واژه مهريه، واژگان ديگري همانند؛ الصَداق، الصِداق، نحله، فريضه، کابين و ... بهکار رفته است؛ ولي مهريه رايجترين واژهاي است که در روايات و اصطلاحات فقها و ميان مردم کاربرد دارد. در زبان انگليسي از معادلهاي
Price, Mahr, Dowry of Bride براي مهريه استفاده ميشود.
در دايرةالمعارف اسلام براي تعريف مهريه آمده است: «مهر از کلمه عبري موهآر (mohar) و از ريشه سرياني مهرا (mahra) گرفتهشده که بهمعناي هديه عروس است. مهريه معاني متفاوتي دارد: از جمله قيمت خريد، مترادف با صداق به معناي محبت و دوستي و هديهاي که بهطور داوطلبانه از طرف داماد پرداخت ميشود».
مرحوم دهخدا مهريه را به معناي کابين و دستپيمان دانسته است
مهريه در اصطلاح
مهريه در اصطلاح عبارت از چيزي است (مال معين يا چيزي که جايگزين مال باشد) که در زمان عقد نکاح از طرف مرد به زن داده ميشود يا مرد، متعهد به پرداخت آن ميشود. طبق تعريف دايرةالمعارف اسلام، مهريه در شرع اسلامي به معناي هديهاي است که داماد بايد هنگام عقد ازدواج پرداخت آن را به عروس متعهد گردد.
فرهنگ اصطلاحات و مفاهيم اسلامي، مهريه را هديهاي ميداند که مرد هنگام ازدواج به زن پرداخت ميکند. اين عمل بخشي از قرارداد ازدواج مسلمانان است و تحت هيچ شرايطي برگردانده نميشود.
تاريخچه مهريه
تاريخچه مهريه در ايران را نميتوان بهطور کامل مورد مطالعه قرار داد، زيرا منابعي که از دوران قديم به دست ما رسيده، بسيار محدودند. برخي کتب تاريخي و احياناً سفرنامههاي مردمشناساني که به اين سرزمين سفر کردهاند، بهطور اجمالي چند سطري نيز به موضوع مهريه اختصاص دادهاند. مطالعه نقش زن در قلمرو زندگي خانوادگي در تاريخ نشان ميدهد که زن، چه بهعنوان دخترِ خانه و چه بهعنوان همسر، همواره نقشي کاملاً منفعل داشته است. در نوع تعاملهاي خانواده، زن، کالايي بود که جزء دارائي پدر يا شوهر به حساب ميآمد. اين نوع نگاه در تعاملات مختلف از جمله در مورد ازدواج و مهريه نيز وجود داشته است. «در ايران قديم، دختران را به محض رسيدن به سن بلوغ، شوهر ميدادند تا از توليد مثل جلوگيري نشده باشد. پدر با شوهر دادن دختر خود، کليه حقوق دختر و وظايفي را که در مقابل او داشت به شوهر انتقال ميداد و در قبال اين انتقال، مبلغي پول يا مال غير نقدي به صورت مهريه (هديه) دريافت ميکرد».
نکاح «شغار»
يکي ديگر از مظاهر اختيارداري مطلق پدران نسبت به دختران بود. در اين نکاح، دو نفر که دو دختر دم بخت در خانه داشتند با يکديگر معاوضه ميکردند، به اين ترتيب که هر يک از اين دو دختر، مهر آن ديگر به شمار ميرفت و به پدر او تعلق ميگرفت. اسلام اين رسم را نيز منسوخ کرد.
نکته جالب توجه اين است که به نظر برخي از نويسندگان، پيش از اسلام سابقهاي از مهريه در ايران نبوده است. دکتر منوچهر محسني مينويسد: «مهريه از مهمترين و ديرينهترين سنتهاي ازدواج در ايران است که پيش از اسلام در ايران جاي پايي ندارد؛ ولي پس از اسلام، پذيرفته شده و به شدت در فرهنگ ايران رايج شده است.» اما مرور اجمالي کتابهاي تاريخي خلاف نظر وي را ثابت ميکند. «طبق برخي روايات، سنت اعطاي مهر عمري به بلنداي اصل پيوند زناشويي در ميان بشر دارد و هيچگاه عقد نکاح از آن خالي نبوده است.» البته آنچه تحت همين نام يا نامهاي مشابه آن در تمدنها و اديان پيشين رواج داشته با آنچه در اسلام مطرح شده، تفاوتهاي روشني دارد.
«در بسياري ازفرهنگها پيوند ازدواج، سيستمي از مبادله اموال و کالاها را نيز به همراه دارد. مهريه که بيشتر درفرهنگهاي شرقي مانند چين، ژاپن، جوامع اسلامي و بسياري از ملل آفريقا رواج دارد، مبلغي است که داماد در هنگام ازدواج به عروس يا خانوادهاش ميپردازد يا به عهده ميگيرد که در زمان ديگري بپردازد. در دوران باستان در برخي جوامع، رسم پرداخت مهريه بهصورت کار و خدمت داماد براي خانواده عروس در طي يک مدت معين اعمال ميشد.»
شهيد مطهري در سير تحولي مهريه به پنج مرحله اشاره ميکند:
1ـ مرحله مادرشاهي: مرحلهاي از تاريخ که جوانان ناچار بودند همسر خويش را از غير همخون خود برگزينند. آنان به نقش خود در توليد فرزند واقف نبودند؛ بنابراين با اينکه شباهت فرزندان را با خود احساس ميکردند، ولي در عين حال آنان را فرزندان همسر ميشناختند. از اينرو اين دوره را دوره مادرشاهي مينامند.
2ـ دوره پدر شاهي: مرحلهاي است که مرد به نقش خويش در توليد فرزند آگاه گشته و سعي کرده رياست خانواده را به عهده بگيرد. در اين دوره مردان از قبايل ديگر زن ميگرفتند و چون ميان قبايل حالت جنگ وجود داشت، همسر خود را از آن قبيله مورد نظر ميربودند.
3ـ در مرحله سوم زماني که صلح جاي جنگ را گرفته و ديگر رسم ربودن همسر از ميان رفته بود و مرد مجبور بود براي انتخاب همسر مدتي را براي پدر زنش کار کند تا موفق به انتخاب همسر گردد.
4ـ در مرحلهاي مرد به اين نتيجه رسيد که به جاي کار کردن براي پدر زن آينده خويش، بهتر است هديهاي در قالب پيشکش به وي تقديم کند و بدين ترتيب «مهريه» پيدا شد. در اين دورهها نگاه اجتماع به زن نگاه اقتصادي بوده است که نيازهاي جنسي مرد را نيز تأمين ميکرد، بنابراين محصول کار وي متعلق به ديگري، يعني پدر و برادر بود.
5ـ مرحله پنجمي نيز وجود دارد که مربوط به دوره بعد از ظهور اسلام است که البته جامعهشناسان به آن اشاره نميکنند. در اين مرحله هديه يا مهريهاي که مرد پرداخت ميکند، متعلق به خود زن است و به جز او هيچ کس حقي در آن ندارد.
ويژگي نظام حقوقي اسلام در مقايسه با ديگر نظامهاي حقوقي آن است که ضمن پذيرش رسم مهريه، عروس را مالک بيقيد و شرط مبلغ مذکور ميداند و براي خانواده عروس سهمي در مهريه قائل نيست.
بـه نظر شـهيد مطهري(ره) مهريه پاسخي بـه نيـاز فطري زن و مرد اسـت: «اين که گفتهاند مرد چيزي را به عنوان صداق قرار دهد، بر اساس همين اصل و ناموس است؛ يعني زن بايد در مقامي خودش را معرفي کند که بگويد اين تو [مرد] هستي که به من نياز داري و نه من به تو و جنس مرد بايد در شکلي ظاهر شود که اوست که بايد چيزي به زن نثار کند تا زن در مقابل او آري بگويد. مرد بايد به او هديه ببخشد... تعبير ديگر قرآن صداق است؛ صداق يعني چيزي به علامت اين که علاقه من به شما علاقه راستين است.
چارچوب نظري
با مرور نظريه هاي جامعه شناسي و بررسي اجمالي آنها به منظور استفاده در تبيين مهريه در ايـران، نظريههاي کارکردگرايي و مبادله (يا به اصطلاح ترنر، نظريه فايدهگرا) براي تبيين موضوع از قابليت بيشتري برخوردار بودند. در تبيين مهريه دو نظريه مطرح ميباشد، از اينرو توضيحي کوتاه درباره هر کدام از اين دو نظريه به عنوان مقدمه ضروري مينمايد.
نظريه کارکردگرايي
طبق نظريه کارکردگرايي، هر فرهنگ، مجموعة بههم پيوسته، يگانه و نسبتاً منسجمي است که بايد آن را به عنوان يک کل ملاحظه و تبيين کرد؛ از اينرو جدا کردن يک عنصر يا ويژگي فرهنگي [همچون مهريه] يا يک نهاد از بستر و زمينة اصلي آن، مانع از تبيين واقعبينانة آن خواهد بود؛ زيرا عناصر و ويژگيهاي فرهنگي در صورتي که خارج از موقعيت و جايگاه ساختاريشان در مجموعه مربوط و بهگونهاي مستقل از ارتباط با ساير عناصر فرهنگي ملاحظه شوند، پديدههايي بيمعنا وغير قابل تفسير خواهند بود. نظريهپردازان کارکردگرا از خاستگاه پديدههاي اجتماعي و نيز پيامدها و کارکردهاي آن پديده بحث ميکنند. بهعبارت ديگر نه فقط به فلسفه وجودي پديدهها، بلکه به نتايج خواسته يا ناخواستة آنها نيز توجه ميکنند که نکتة بسيار مهمي است. به تعبير کوزر: «دورکيم ميان پيامدهاي کارکردي و انگيزشهاي فردي، آشکارا تمايز قائل ميشود. در تبيين واقعيت اجتماعي، نشان دادن علت آن کافي نيست، بلکه ما بايد در بيشتر موارد، کارکرد آن واقعيت را در تثبيت سازمان اجتماعي نيز نشان دهيم.» . با بهرهگيري از اين نظريه ميتوان جايگاه مهريه را در ارتباط با ساير عناصر موجود در نهاد خانواده به عنوان يکي از نيازهاي محوري در نظام اجتماعي موجود دريافت؛ اينکه چگونه به وجود آمده و چه کارکردهايي دارد.
نظريه مبادله
در ديد نظريهپردازان مبادله (فايدهگرا)، انسانها موجوداتي هستند که هدف و مقصود دارند. آنها هزينههاي هر يک از جايگزينهاي گوناگون را براي محققساختن اهداف مذکور محاسبه ميکنند... ما موجوداتي هستيم که تلاش ميکنيم تا در يک وضعيت، از يک سو منفعتي را جلب کرده و از سوي ديگر، هزينهها را کاهش دهيم ... . براي نظريهپردازان مبادله، در نهايت همه روابط اجتماعي عبارتند از مبادلاتي که صورت ميگيرد بين عاملاني که براي گرفتن منافع از يکديگر هزينههايي را متحمل شده و نسبت هزينه و سود را محاسبه ميکنند.
فلسفه وجوب مهريه
الف) وجوب مهريه در روايات
روايات متعددي در اينباره از ائمه معصومين عليه السلام وارد شده است که به ذکر نمونهاي بسنده ميشود.
عن الصادق عليه السلام قال: انما صار الصداق علي الرجل دون المرأه و ان کان فعلهما واحداً وان الرجل اذا قضي حاجته منها قام عنها و لم نتتظر فراغها فصار الصداق عليه دونها لذلک؛ امام صادق عليه السلام در بيان فلسفه وجوب مهريه فرمود: همانا صداق بر مرد واجب شده است نه زن، با اين که کار ايشان (استمتاع) يکي است؛ زيرا هنگامي که نياز مرد برآورده شد، از کنار زن بر ميخيزد و منتظر ارضاي زن نميماند. به همين جهت صداق بر مرد واجب است نه زن.
ب) ديدگاه برخي انديشمندان مسلمان
ـ مهريه در مقابل استمتاع
مرحوم طبرسي در مجمع البيان مينويسد: «خداوند استمتاع را ميان زن و مرد مشترک قرار داد و سپس در مقابل استمتاع، مهريه را بر مرد واجب کرد. بر اين اساس مهريه صرفاً يک عطيه الهي است.
ـ مهريه در مقابل بضع
علامه طباطبائي (ره) مهريه را چيزي شبيه عوض براي بضع ميداند، آنگونه که در معامله عوض در مقابل معوض قرار ميگيرد. خواستگار در ازدواج طبق رسم مردم، مرد است، همانطور که خريدار به همراه عوض براي خريدن کالا به فروشنده مراجعه ميکند.
ـ مهريه پاسخي به نياز فطري
بـه نظر شـهيد مطهري(ره) مهريه پاسخي بـه نيـاز فطري زن و مرد اسـت: «اين که گفتهاند مرد چيزي را به عنوان صداق قرار دهد، بر اساس همين اصل و ناموس است؛ يعني زن بايد در مقامي خودش را معرفي کند که بگويد اين تو [مرد] هستي که به من نياز داري و نه من به تو و جنس مرد بايد در شکلي ظاهر شود که اوست که بايد چيزي به زن نثار کند تا زن در مقابل او آري بگويد. مرد بايد به او هديه ببخشد... تعبير ديگر قرآن صداق است؛ صداق يعني چيزي به علامت اين که علاقه من به شما علاقه راستين است.
ـ مهريه مکمل سهم الارث
بر اساس قواعد فطري، سهم دختران از ارث والدين نصف سهم پسران است. برخي در تفسير و توجيه آن، به مسأله مهريه به عنوان مکمل سهم الارث دختران استناد کردهاند. شهيد مطهري ميزان سهم الارث زن را معلول وضع خاصي ميداند که زن از لحاظ مهريه، نفقه و غير آن دارد. وجوب پرداخت مهريه و نفقه زن از سوي مرد، موجب تحميل هزينه زندگي زن بر مرد ميشود و بنابراين از هزينه زندگي زن کاسته ميگردد؛ ولي در اين صورت اين سؤال بيپاسخ ميماند که وجود سيره و نيز توصيههاي مؤکد مبني بر سبک گرفتن مهريه و تنزل آن تا حد آموزش چند سوره از قرآن چگونه ميتواند تکميلکننده سهمالارث باشد. چه لزومي بر رعايت مهرالسنه وجود دارد؟
ـ مهريه وثيقهاي در مقابل طلاق
برخي مهريه را وثيقهاي در مقابل حق طلاق مرد يا ابزاري اقتصادي جهت کنترل تمايلات نوجويانه مرد در گزينش همسر تلقي ميکنند. با وجود اينکه عقد نکاح با رضايت طرفين منعقد ميشود، فسخ و انحلال آن ميتواند يک طرفه، يعني به صورت ايقاعي صورت گيرد. از اين رو عقد نکاح همواره در معرض تزلزل و فروپاشي خواهد بود و اين الگوي تعامل حقوقي در قالب محوريت اراده بلامنازع مرد تجلي ميکند که خود موجب آثار رواني و اجتماعي، بهويژه براي زنان ميشود. احساس نگراني زن از آينده موجب شده است تا زنان از مهريه به عنوان عاملي در راستاي تعديل حقوقي مذکور و کاهش ميزان آسيبپذيري خويش استفاده کرده و در صورت نياز از اين عامل، همانند اهرمي در کنترل زيادهخواهيهاي مرد و احيانا زورگوييهاي وي بهره جويد. بديهي است که التزام مرد به پرداخت مهريه، تاحدودي قدرت عمل و اختيار وي را محدود ميسازد و البته مهريههاي سنگين اين امکان را به زن ميدهد که برخي از مطالبات خويش را بر مرد تحميل کند و در روابط خانوادگي از موضع کاملا انفعالي برخورد نکند.
- آثار و کارکردهاي اجتماعي مهريه
ورکيم ميان پيامدهاي کارکردي و انگيزشهاي فردي، آشکارا تمايز قائل ميشود. در تبيين واقعيت اجتماعي، نشان دادن علت آن کافي نيست، بلکه ما بايد در بيشتر موارد، کارکرد آن واقعيت را در تثبيت سازمان اجتماعي نشان دهيم. ) ممکن است افرادي با انگيزههايي مشخص اقدام به کارهايي خاص کنند؛ ولي پيامد رفتار آنهـا مورد تأييدشان نباشد. بنابراين بايد ميـان کارکردهاي افزايش مهريه و دلايل افزايش آن تمايز قائل شده و هر کدام را به طور جداگانه بررسي نمود. در مواردي کارکرد مهريه همان است که افراد در پي آن هستند؛ ولي مواردي نيز وجود دارد که افزايش مهريه پيامدهايي داشته است که براي هيچکس مشخص نيست. رابرت مرتن اين نوع کارکردها را کارکردهاي پنهان نام نهاده است. کارکردهاي پنهان بر نتايج نامرئي و آثار غير منتظره و غير قابل رؤيت عادات و رسوم اجتماعي دلالت دارند. وجود کارکردي پنهان حاکي از اين است که دگرگوني و انسجام اجتماعي حداقل تا حدودي غير قابل کنترل و طرحريزي است و تشخيص آن ساده نيست؛ زيرا هرکجا کارکردي نامرئي وجود داشته باشد، ميتواند آثار و نتايج شناخته شده را دگرگون کند و آثار ديگري بهجز آثار مورد نظر به بار آورد.
ـ ارضاي نياز فطري
مهريه به عنوان يک سنت اجتماعي در پاسخ به نياز فطري زن در راستاي حفظ عزت و احترام وي، نقش مهمي در تعديل روابط ميان زن و مرد ايفا ميکند. از آنجا که قدرت کنترل زن بر غرائز خود بيشتر از مردان است، لذا عزت و احترام خود را در اين ميبيند که از اين فرصت استفاده کرده، با دوري از دسترسي مرد، خود را به يک موجود گرانبها و با ارزش تبديل کند و بدين وسيله مردان را به گونههاي مختلف از جمله خواستگاري، به سوي خود بکشاند و نميخواهد خود را به صورت رايگان در اختيار مرد قرار دهد، بدين سبب مرد را مجبور ميکند براي دسترسي به آن هديهاي را به عنوان مهريه به وي تقديم کند.
ـ مهريه به عنوان بيمه اجتماعي
عدهاي مهريه را به عنوان وسيلهاي ميدانند که در صورت وقوع طلاق ميتواند مدت زماني مشکلات ناشي از طلاق را جبران کند. زنان در جامعه ما بيش از مردان از طلاق متضرر ميشوند؛ زيرا آنها در مقايسه با مردان بسيار کم امکان ازدواج مجدد دارند و معمولاً از منابع مالي يا شغلي سودآور برخوردار نيستند و از طرف ديگر زنان داراي هيچ گونه بيمه اجتماعي نميباشند. در اين شرايط، وصول مهريه، بهخصوص اگر مبلغ قابلتوجهي باشد، تا حدودي ميتواند از مشکلات بعد از طلاق بکاهد. تمايل زياد برخي از خانوادهها به مهريه زياد ممکن است به همين علت باشد.
ـ ايجاد احساس امنيت نسبت به آينده
برخي از جامعهشناسان مهريه را يک وسيله تضميني ميدانند که در عين حال که هيچ ضمانت اجرايي ندارد؛ ولي يک احساس امنيت در فرد به وجود ميآورد. همچنين به سبب احتمال طلاق و عدم حمايت جامعه از طريق قانون يا ايجاد امکانات کسب درآمد براي زن مطلقه، دختر و خانواده او به راهحلهاي فردي کشيده ميشوند؛ از اينرو زني که ازدواج ميکند، تنها از طريق مهريه بالا ميتواند از وقوع طلاق جلوگيري کرده يا زندگي پس از طلاق را براي مدتي تأمين کند.
ـ مهريه به عنوان يک ارزش نمادين
مناسبترين وجه از ميان وجوه متعدد تبيين مهريه در الگوي اسلامي تعبير هديه و پيشکش است. تأمل در مفاهيم و مصطلحات آن نظير نحله، صداق، عطيه و کابين بر بلاعوض بودن آن دلالت صريح دارد، کيفيت تشريع و وصف آن در آيات و روايات، توصيههاي اخلاقي مؤکد به سبک گرفتن آن و استقرار بناي شرع بر تسامح در محاسبه ارزش مادي و اقتصادي آن از طريق معرفي برخي معادلههاي معنوي، سفارش به بحشش رضامندانه آن از سوي زن به عنوان راهي جهت تحکيم هرچه بيشتر بنيان خانواده، موقعيت حقوقي آن، همچون اهمال در تعيين مقدار و ارجاع آن به تراضي طرفين، اختصاص دادن مالکيت آن به زن به رغم تأمين نيازهاي اوليه و ثانويه او از طريق الزام مرد به پرداخت نفقه، استقرار آن به مجرد عقد زناشويي، عدم رکنيّت آن در عقد (برخلاف عوض در معامله)، عدم جريان برخي احکام و قواعد رايج در باب معاملات، مانند غرر و غبن و ... بر آن، احساس تعلق و نياز مشترک زوجين به برقراري اين پيوند و بهرهگيري نسبتاً مساوي آنها از آثار و پيامدهاي معنوي آن (و در نتيجه عدم وجود معادل مناسبي براي مهريه در جانب زن)، تحليل موقعيت مرد در جريان زناشويي و مسأله خواستگاري و تقاضامندي وي و ... هديه بودن اين حق مالي را تأييد ميکنند.
نکته مهم آنکه هديه بودن مهريه و برخورداري از ارزش نمادين آن (يا به اصطلاح، داشتن خصيصه فرا اقتصادي و غير انتفاعي) به عنوان اصل مهم، با انتظار تحقق آثار و پيامدهاي رواني و اجتماعي مورد نظر عرف (در صورتي که ارزش مادي قابل توجهي داشته باشد)، همچون ارتقاي حيثيت و اعتبار اجتماعي زن، بالابردن تشريفات ازدواج و ايجاد محدوديت در مسير شکلگيري ازدواج مجدد، تثبيت خانواده و مهار طلاق، بالابردن ضريب اطمينان خاطر زن درمقابل حوادث تهديدکنندة غيرقابل پيشبيني، ايجاد امکان براي ورود زن به ساير عرصههاي فعاليت اجتماعي، بالابردن تمايل خانواده زن به تأمين جهاز، جبران سهم الارث زن و تأمين نيازها و احتياجات زن در صورت وقوع طلاق منافاتي ندارد؛ لذا هديه بودن مهريه تعيين مقدار آن از سوي شرع و عرف، محوريت ويژگيهاي شخصي و شأن و موقعيت اجتماعي زن و نيز تمکن اقتصادي مرد در تعيين آن، در مقياس ارزشسنجي مادي و اقتصادي با سبک بودن و سنگين بودن آن سازگار است. بهعبارت ديگر، ميان هديه بودن با سبک گرفتن يا بيتوجهي کامل به ارزش مادي آن هيچ نوع ملازمه منطقي وجود ندارد و نبايد رويه اکثر عرف را به تخلف از منطق دين متهم کرد.
علل افزايش ميزان مهريه در عصر حاضر
بررسيها نشان ميدهد که افزايش نامعقول مهريه پديدة نسبتاً جديدي است. مقالات و بحث و گفتگوها در خصوص افزايش مهريه سابقة طولاني ندارد. از اين رو بايد عوامل افزايش مهريه و تبديل آن به يک مسأله اجتماعي در ايران را در سالهاي اخير جستجو کرد. «نتيجه بررسي سمينار بين المللي مطالعات خانواده در مورد سنگيني مهريه و انحراف آن از مسير طبيعي نشان ميدهد که ازدواج با مهريه سنگين، اکنون بيش از پيش افزايش يافته است. بين سالهاي 1337 تا 1345 تقريباً سه برابر شده است و برعکس ميزان ازدواجها با مهريههاي پايين به همان نسبت پايين آمده است. اين مطلب نشان ميدهد که از سالهاي 1330 به بعد مهريهها شروع به افزايش کرده است و لذا سابقهاي 50 ساله دارد که برخي از علل اين افراط و تفريط عبارتند از:
ـ برخي از دختران و وابستگان آنها مهريه سنگين را موجب فخر فروشي و مباهات و بزرگي ميدانند و به خصوص پدران و مادران آنها براي تعيين مهريه سنگين در مقابل داماد و خانوادة او پافشاري ميکنند.
ـ مسأله چشم هم چشمي يکي ديگر از دلايل افزايش مهريه است.
ـ بررسي آمارهاي ازدواجها نشان ميدهد که سطح تحصيلات زن و شوهر در ميزان مهريه نقش مهمي دارد. به ندرت اتفاق ميافتد که زنان بي سواد مهريهاي در ازدواج خود تعيين نکنند و در ميان اين طبقه، ميزان مهريه بسيار کم است مطابق تحقيقي که در سال 1348 انجام شده است هشتاد درصد ازدواجهاي زنان بيسواد از پنج هزار ريال تجاوز نميکند و به طور مستقيم رابطهاي بين سواد زن و مبلغ مهريه وجود دارد و اما مهريه زنان تحصيل کرده از پانصد هزار ريال غالباً تجاوز ميکند و گاهي به يک ميليون ريال ميرسد.
ـ بعضي از خانوادهها زيادي مهريه را به عنوان بالاترين حربه براي محدود کردن اختيارات مرد بهکار ميبرند.»
بهطور کلي ميتوان عوامل افزايش مهريه در عصر حاضر را در چند مورد ميتوان خلاصه کرد:
ـ نسيه بودن مهريه
عليرغم ضعف توان اقتصادي و تمکن مالي مردان در پرداخت مهريه، لکن به جهت تلقي نادرست مردان از فلسفه وجودي و وضعيت حقوقي مهريه و تسامح اکثر زنان در مطالبه و اخذ آن، همچنان ميزان مهريه بهطور بيرويه افزايش مييابد، اکثريت جامعه معتقدند که «مهريه را چه کسي داده و چه کسي گرفته است؟» به همين دليل اين حق مالي را هيچ ميانگارند و جز در موارد استثنا و اضطرار همچون طلاق بدان توسل نميجويند. اگر آنگونه که ماهيت حقوقي مهر اقتضا دارد، در عرف معمول ميگرديد و مردان نسبت به پرداخت آن بدون هرگونه احتمال بخشش، خود را متعهد ميدانستند، در پذيرش ميزان زياد مهريه، آن چنان رغبت نشان نميدادند.
برخي محققان، زيادي مهريه را تمهيدي براي استحکام بنيان خانواده و ارتقاي محبوبيت زن در نزد مرد ميدانند. قطعنظر از درستي يا نادرستي، مطالعات نشان ميدهند که مهريههاي سنگين بزرگترين مانع رهايي از تنگناهاي زندگي ناموفق است و موجب يأس از امکان رهايي و اتخاذ سياست سوختن و ساختن ميشود.
ـ غلبه روحيات اقتصادي و نگرشهاي مادي
يکي از علل افزايش مهريه، وقوع تغييراتي در نظام باورها، نگرشها، رفتارها، انتظارات و ترجيحات اکثر افراد جامعه است که به تبع ناشي از تغييرات کلي در نظام اجتماعي و ارزشها و هنجارهاي حاکم بر جامعه ميباشد.
به مقتضاي اين تبيين، اشتغالات برون خانگي زنان و امکان ايفاي نقشهاي متنوع در عرصههاي اجتماعي و دريافت پاداشهاي مناسب، آنان را بيش از پيش به ارزش استعدادها، کاراييها و نقش ايشان متوجه نموده است. اين خودآگاهي، زنان را همانند مردان، سوداگر و محاسباتي مينمايد. بنابراين آنچه زن و وابستگان او را به مطالبه مهريه زياد بر ميانگيزد،عدم تفاوت روشن ميان دو محيط کار و خانه است.
برخي از طرفداران حقوق زن معتقدند ميتوان از مهريههاي سنگين در راستاي توسل به ثروت و سرمايهگذاري استفاده جست، چرا که راههاي دسترسي به ثروت براي مردان و زنان متفاوت است و درخواست مهريه زياد يکي از اين راههاي استقلال اقتصادي زنان است. اساس ديدگاههايي از اين قبيل، رقابت با مردان در دستيابي به منابع مادي است، چنانچه زنان از اين شيوه نيز نتوانند خواستهاي خود را برآورده کنند، به شيوههاي ديگر متوسل ميشوند. الگوبرداري از غرب و در نتيجه تقليد از سبک زندگي آنها منشأ چنين نگرشهايي گرديده است.
از سوي ديگر به وجود آمدن امکان تحرک اجتماعي و ايجاد فرصتهاي جديد براي زنان، استقلال نسبي اقتصادي را براي برخي از زنان فراهم نموده است. «کما اينکه درجوامع نيمهباز که تاحدي تحرک اجتماعي امکان دارد، با وقوع تحولات و اصلاحات اجتماعي، سياسي و اقتصادي، جابجايي پايگاهي فراهم گرديد و زنان نيز توانستند به موقعيتهاي شغلي ديگري دست يازند و به لحاظ مالي به استقلال برسند. اشتغال بيرون از خانه و امکان ايفاي نقشهاي متعدد در عرصه اجتماعي و دريافت پاداشهاي متناسب، پيامدهاي اجتماعي و رواني براي زنان به وجود آورد و آنان بيش از هميشه به توانمنديها، خلاقيتها و امکان ايفاي مسؤليتها توسط خويش پي بردند.»
به تدريج با گذشت زمان کارهاي بيرون از خانه و داشتن شغل اجتماعي، (نه به عنوان وسيله کسب درآمد و امرار معاش) ارزش ظاهري پيدا کرد و خانهداري و ايفاي نقش همسري در نزد زنان ارزش سابق خود را از دست داد. از طرف ديگر عدهاي از زنان به دليل برخورداري از استقلال نسبي اقتصادي توانستند در هنگام تنش در خانواده، ترک خانه را بر تحمل مشکلات آن ترجيح دهند، به تدريج اين ذهنيت به وجود آمد که استقلال مالي زنان در مواقعي ميتواند کارساز باشد. بدين جهت در صورت عدم اشتغال و استقلال اقتصادي، افزايش مهريه سهل الوصولترين شيوه است.
به عبارت ديگر در صورتي که طلاق از حد قابل معمول افزايش يابد، احساس نگراني در خانوادهها نسبت به آينده به وجود ميآيد و با خود ميانديشند که در صورت وقوع طلاق گزينههاي پيش رو جهت تأمين زندگي شامل ازدواج مجدد، اشتغال، سرمايه گذاري به واسطه دريافت مهريه و برگشت مجدد به خانه پدري است. از آنجا که ازدواج مجدد به دليل فشارهاي اجتماعي موجود در جامعه و اشتغال به دليل مشکلات ديگر به ويژه براي بانوان دور از دسترس است، برخي از خانوادهها تنها راه ممکن را توسل به افزايش مهريه ميدانند.
ـ عدم استيفاي حقوق کامل زن
در اين نظريه بيان ميشود که زيادي مهريه محصول غير مستقيم متروک ماندن ساير الزامات حقوقي زنان است. از جمله حق اساسي و فراموش شدهي دريافت اجرت خدمات و فعاليتهايي است که زن به طور طبيعي يا بر اساس انتظارات نهادي شده و سيرة مستمر عرف، ملزم به انجام آن شده است. اگر عرف در پرداخت اجرت خدمات خانگي تسامح نميکرد و زن با اميد به دريافت پاداش مناسب در انجام خدمات، نگرانيهاي خود را نسبت به آينده از بين ميبرد، ميزان مهريه هرگز افزوده نميشد.
- مهار طلاق و کنترل نوجوييهاي مرد
از عناويني مانند عدم اطمينان خاطر نسبت به آينده، ترس از وقوع مسائل غيرقابل پيشبيني، کنترل هواخواهي و مهار تمايلات تنوع جويانه مرد ميتوان دريافت که اعتقاد به افزايش مهريه، ريشه در ارتقاي ضريب استحکام بنيان خانواده و کاهش وقوع طلاق و پيامدهاي بد آن دارد. از نظر اين ديدگاه، استواري خانواده در گذشته معلول تعهدات اخلاقي طرفين، قبح طلاق، شدت کنترل اجتماعي، انتظارات محدود و ... بود، به همين دليل هم مهريه و ساير الزامات حقوقي نقش چنداني نداشت؛ ولي در جامعه امروز به سبب تغييرات اجتماعي عرف براي تثبيت اين کانون به مقولاتي همچون افزايش مهريه توسل جسته است. مردان مسلمان ايراني طبق قانون و شرع ميتوانند بيش از يک همسر داشته باشند و گاهي ترس از مطالبه مهريه توسط زن اول باعث ميشود مرد از ازدواج مجدد پرهيز کند.
برخي نيز معتقدند که حق طلاق به دست مرد موجب ميشود که زن مهريه بيشتري بخواهد و با اين حربه از احساس ناامني در زندگي زناشويي بکاهد.
از نظر برخي ديگر، شيوع بي بند و باري نزد غربزدگان و بي اعتنايي آنها نسبت به تعهدات زندگي زناشويي، سبب گرديده تا بعضي از خانوادههاي ايراني، به انگيزه تثبيت آتيه دخترشان، مهريههاي سنگيني پيشنهاد کنند.
- تدابير دين اسلام براي مهار طلاق
دين اسلام از طريق معرفي پيوند زناشويي به عنوان پيوندي مقدس، ترسيم حقوق و وظايف زوجين بر اساس تقسيم کار طبيعي و الزام طرفين به رعايت آن، القاي تعاليم اعتقادي و اخلاقي به عنوان مهمترين پشتوانه در رعايت اقتضائات اين پيوند، توصيه کافي به اعمال دقت در انتخاب همسر از جمله همکفو بودن، توصيههاي متقابل به رعايت احترام متقابل، توصيه به تشکيل محکمه خانوادگي و بهرهگيري از نفوذ و اعتبار نزديکان در هنگام بروز اختلاف، ابراز کراهت و تنفر از طلاق، بطلان طلاق درايام عادات و استفاده از اين فرصت جهت تاخير طلاق، صلاحيت طلاق دهنده از حيث بلوغ و عقل و حضور دو شاهد عادل تلاش کرده است تا مانع وقوع طلاق شود. قراردادن ايام عده و عدم انقطاع کامل به مجرد طلاق، الزام به پرداخت مهريه مطلقه يا متاع در خور شأن، مجاز شمردن طلاق تا دو مرتبه و مجازات رواني آن به وسيله محلل در مرتبه سوم، فرصت ديگري جهت تجديد نظر در بهرهگيري از حق طلاق در اختيار مرد مينهد. اسلام در عين آنکه زنان را به حقوق انسانيشان آشنا کرد و به آنها شخصيت و حريت و استقلال داد، هرگز آنها را به تمرد و عصيان و طغيان و بدبيني نسبت به جنس مرد وادار نکرد.
ـ ارتقاي منزلت اجتماعي زن
برخي از حقوقدانان اسلامي خواستگاري مرد از زن و فروتني مرد را به رغم گردنفرازي طبيعي او، نشانه احترام به منزلت زن و استحکام خانواده ميدانند و تمايل وي به پرداخت مهريه قابل توجه را نشانهاي از علاقهمندي او و تأکيد بر برتري منزلت زن ميدانند. به ويژه امکان دريافت مهريه زياد براي زناني که داراي کمالات و ساير امتيازات اجتماعي نيستند، زمينه مناسبي براي تفاخر و ارضاي برخي تمايلات است. وجود اين کارکرد رواني- اجتماعي، محرک خوبي براي برافروختن اين اشتها است.
اين نظريه به مهرالمثل استناد کرده است. همانطور که در آن ويژگيهايي از قبيل سن، زيبايي، بکارت، موقعيت خانوادگي، منزلت اجتماعي، ايمان و اوصاف پسنديده معتبر هستند، در مهريه هم ميتواند بسته به ميزان شدت و ضعف اين ويژگيها تفاوت يابد، اما ميتوان گفت که ميزان ثروتمندي اقتصادي مرد، نقدي يا تعهدي بودن مهريه، کمبود يا وفور ثروت در جامعه، نحوه مواجهه با اين پديده و ... ميزان مقبوليت اين نظريه را کاهش ميدهد.
ـ بالا رفتن هزينهها و تشريفات ازدواج
افزايش مهريه، طبق برخي تحليلها پيامد افزايش روزافزون هزينهها و تشريفات متنوع و پرخرج ازدواج همچون تهيه جهيزيه کامل به وسيله خانواده دختر را در پي دارد. رسم نسبتاً رايج در عرف جامعه ايران اين است که خانوادة دختر معمولاً تهيه برخي هزينهها به ويژه جهاز يا دستکم اقلام ضروري را بر خود لازم ميداند. شدت التزام به اين سنت در برخي مناطق تاحدي است که خانوادههاي فقير، صرفا به انگيزه حفظ آبرو يا رهايي از احساس شرمندگي در مقابل فرزند خود مجبور به تأمين آن شوند. اين مسأله بالطبع با توجه به رويه فزاينده آن، ميتواند چرخ عادي زندگي اقشار ضعيف را مختل سازد. از اين رو نظام اجتماعي موجود، مهريه را به عنوان سنتي ملي- مذهبي، مستمسک مناسبي براي جبران بخشي از هزينهها تشخيص ميدهد؛ زيرا مهريه تنها مجرايي است که خانواده دختر ميتواند اقتدار و کمال و عزت خود را نشان دهد.
- شيوع ازدواجهاي برون فاميلي
در نظامهاي اجتماعي سنتي، ازدواجها معمولاً به سبب بسته بودن نظام اجتماعي، رعايت آداب و سنن، تمايلات قومي و نژادي و ... درونگروهي بوده است. همگرايي و تعلقات درونگروهي، الگوهاي رايجي داشته است که همه طبق آن عمل ميکردند؛ ولي تغييرات اجتماعي نظير شهرنشيني، مهاجرت، تضعيف تعلق به آداب و سنن و تعصبات قومي و نژادي و... الگوي زناشويي را تغيير داد، به طوري که افراد به ازدواجهاي برونگروهي متمايل شدند. ازدواج در عرف سنتي در درجه اول بر تعلقات عاطفي و در درجه بعد بر جنبههاي کارکردي و نتايج جانبي استوار بود. مهريه نيز از پرتو تعلقات عاطفي و انتظارات قومي تعيين ميشد. از سوي ديگر عواملي که امروزه در توجيه بالا بودن مهريه مورد استناد است، در عرف سنتي، وجود نداشت و به دليل غلبه روح سازگاري، قبح طلاق، روانشناسي خاص زن و... ميزان مهريه از نوسان کمتري برخوردار بود؛ اما رواج ازدواجهاي برون فاميلي به سبب ضعف آگاهي از خواستگار، ضعف اعتماد، بيمناکي نسبت به آينده، آسيبپذيري خانواده و از ميان رفتن قبح سنتي طلاق و... پيوند زناشويي و همه عناصر آن از جمله مهريه را تغيير داده است.
از عناويني مانند عدم اطمينان خاطر نسبت به آينده، ترس از وقوع مسائل غيرقابل پيشبيني، کنترل هواخواهي و مهار تمايلات تنوع جويانه مرد ميتوان دريافت که اعتقاد به افزايش مهريه، ريشه در ارتقاي ضريب استحکام بنيان خانواده و کاهش وقوع طلاق و پيامدهاي بد آن دارد. از نظر اين ديدگاه، استواري خانواده در گذشته معلول تعهدات اخلاقي طرفين، قبح طلاق، شدت کنترل اجتماعي، انتظارات محدود و ... بود، به همين دليل هم مهريه و ساير الزامات حقوقي نقش چنداني نداشت؛ ولي در جامعه امروز به سبب تغييرات اجتماعي عرف براي تثبيت اين کانون به مقولاتي همچون افزايش مهريه توسل جسته است. مردان مسلمان ايراني طبق قانون و شرع ميتوانند بيش از يک همسر داشته باشند و گاهي ترس از مطالبه مهريه توسط زن اول باعث ميشود مرد از ازدواج مجدد پرهيز کند.
ـ کمال يابي زن
برخي معتقدند مهريه زياد ناشي از دستيابي به مجموعهاي از کمالات و ويژگيهاي ارزشمند در تحرک اجتماعي است. رشد کمّي و کيفي تحصيلات، شکوفايي استعدادها و توانمنديها، افزايش کارايي، درگيرشدن در عرصههاي مختلف اجتماعي و ...، شأن و منزلت اجتماعي و اهميت و کارايي زن را ارتقا بخشيده است. وقوع اين تحول بزرگ در حيات اجتماعي زن، همه ابعاد فردي و اجتماعي را متاثر ساخت. مطابق اين نظريه، افزايش مهريه نيز از جمله تبعات ارتقاي موقعيت زنان است و از آنجا که زن از رهگذر اين پويش تکاملي به جايگاه برتري دستيافته، در فرآيند ازدواج نيز به عنوان يکي از مهمترين مقاطع زندگي، حقوق و امتيازات ويژهاي براي خود قائل است.
«دستيابي به مهريههاي کلان ممکن است به نوعي پرستيژ و تفاخر اجتماعي تعبير شود که زنان و جوانان در سن ازدواج بيشتر از هر گروه ديگر در معرض آن قرار ميگيرند، بيشتر از هرکس ديگر به آن ارج مينهند و بيشتر از هر گروه ديگر از آن تأثير ميپذيرند.»
يکي از جامعهشناسان معاصر در تحليلي مشابه مينويسد: « ... در سالهاي 1344-1340 در تحقيقي راجع به ازدواج و ويژگيهاي آن در ايران، ملاحظه شد که ميزان مهريه، شديداً تحت تأثير ميزان تحصيلات است. همبستگي بين دو پديده، مستقيم و همجهت بوده؛ بدين معنا که هر قدر ميزان تحصيلات افزايش مييافت، به همان نسبت به ميزان مهريه نيز افزوده ميشد، نتيجه آن که آموزش و تحصيلات بر مهريه موثر است.»
- چشم هم چشمي
مهمترين عامل افزايش مهريه در سالهاي اخير که نويسندگان و کارشناسان بسياري نيز بدان اشاره کردهاند، عامل چشم هم چشمي است. «به اين معنا که فرد يا خانواده او وضعيت بالاي مادي اقوام يا همسايگان يا ديگران را ملاک قرار ميدهد و به دست و پا ميافتد که خود را همطراز آنان قرار دهد.» اين عامل در بسياري از ارزشگذاريهاي ظاهري مردم ايران مشهود است. در زمانهاي قديم به دليل اينکه مردم از لحاظ اقتصادي به دو دسته ثروتمند و طبقه فقير تقسيم ميشدند و هر کدام از اين دو گروه (البته درصد طبقه ثروتمند خيلي کم بود) داراي شيوه زندگي خاصي بودند، بهندرت مشاهده ميشد که طبقه فقير در شيوه زندگي، خود را با طبقه ثروتمند مقايسه کند. از زماني که طبقه ديگري در قالب طبقه متوسط به اين دو طبقه اضافه شد مقايسهها نيز در ارزشگذاريها و شيوه زندگي شروع شد. طبقه متوسط فاصله زيادي با طبقه ثروتمند نداشت و لذا گاهي به خود جرأت ميداد (گرچه به صورت تصنعي) از شيوه زندگي طبقه بالا پيروي کند و از طرفي طبقه پايين نيز که فاصله چنداني با طبقه متوسط نداشت در مواردي از سبک زندگي طبقه متوسط تقليد ميکرد. گسترش وسايل ارتباطي و رسانهها در اين خصوص نقش تعيين کنندهاي داشته است. همين امر دربارة اثرپذيري روستاها از شهرها نيز صدق ميکند. در سالهاي اخير به راحتي ميتوان شکل زندگي شهري را در برخي روستاها مشاهده کرد. ورود رسانهها و نيز گسترش راههاي ارتباطي موجب شده است تا جوانان روستايي به دلايل مختلف از جمله ادامه تحصيل و اشتغال هرچه بيشتر به شهرها رفت و آمد کرده و به طور فزايندهاي از سبک زندگي آنها تاثير بگيرند. اين تاثيرپذيري در صورتي تشديد ميشود که برخي از جوانان همسران خود را از شهرها انتخاب ميکنند.
امروزه در تغيير و حرکت ارزشها نوعي مسابقه براي دسترسي به ارزشهاي قشر بالا و طبقه بالاي جامعه وجود دارد. قشر متوسط خود را به مقياسهاي جديد ارزشي قشر بالا ميآرايند نه فقط آرزو دارند که مانند قشر بالا باشند، بلکه آنها نيز در مسابقة برتري جويي ميخواهند خود را از قشر پايينتر از خود متمايز سازند؛ زيرا همان طور که قشر متوسط اداي قشر بالا را در ميآورد، قشر پايين نيز ميکوشد تا به مقياسهاي ارزشي قشر بالاتر از خود (يعني قشر متوسط) دست يازد[...] سرايت پديدههاي ارزشي از جانب قشر بالا به پايين و بالاخص به روستاها با گسترش وسايل ارتباطي از جمله تلويزيون و جاده بسيار سريع گرديده و موجب به هم زدن نظام اجتماعي آنجا شده است.»
[نکته قابل توجه اين است که] فرآيند تغيير ارزشها بعد از رسيدن به يک شرايط جديد در يک نقطه توقف نميکند، بلکه به مجرد اينکه اين پديده به قشر متوسط سرايت کرد و آنها خود را به مقياسهاي ظاهري آن آراستند، قشر بالا مجدداً براي متمايز کردن خود يک موج ديگر توليد ميکند.» يکي از چيزهايي که مسابقه و مقايسه مردم در مورد آن کاملاً به چشم ميخورد، تعيين مهريههاي سنگين است. طبقه بالا سعي ميکند همواره مهريههاي خود را در سطح بالاتر از سطح طبقات پايينتر از خودش نگه دارد تا بدين وسيله فاصله خود را از آنها حفظ کند. به نظر ميرسد اين مسابقه نقطه پاياني ندارد.
ـ تضعيف اعتماد اجتماعي
طبق بررسيهاي بهعمل آمده در شهر تهران ميزان اعتماد اجتماعي در حد قابلتوجهي پايين آمده است. بديهي است که انسانها در انجام معامله با افراد بيگانه يا ناشناس سعي ميکنند ميزان ريسکپذيري خود را به حداقل رسانده و برگ برندهاي در اختيار خود نگه دارند. ازدواج نيز يک نوع معاملة ميان دوطرف است؛ چون شناخت کافي از همديگر ندارند، با توسل به مهريههاي سنگين سعي در به حداقل رساندن خطرات احتمالي دارند.
ـ واکنش به بيتوجهي تاريخي
بررسيها نشان ميدهد که ميزان مهريه با متغيرهاي سواد و شغل و پايگاه اجتماعي نيز در ارتباط است. «هر چه ميزان سواد زنان بيشتر باشد، ميزان مهريه بالاتر ميرود. کساني که داراي تحصيلات عاليتر و صاحب مشاغل عاليتر و فني و حرفهاي و اداري باشند، مهريه زيادتري دارند.»
لازم به ذکر ميباشد که افزايش مهريه قشر تحصيلکرده يا طبقه بالاي جامعه از ديدگاه مبادله تبيين شده است. «مقدار مهريه در عين آنکه بايد مانع طلاق شود يا طلاق را براي مرد مشکل کند, متناسب با موقعيت اجتماعي- اقتصادي زن هم هست و چون ازدواج، مبادله ارزشهاي مساوي است و به همسان گزيني گرايش دارد، مهريه زنان در طبقات و اقشار مختلف اجتماعي متفاوت است، اما معمولاً نقش مشکل کردن طلاق را در همه جا ايفا ميکند. بر اساس مبادلهاي بودن روابط, مهريه سنگين, جهيزيه سنگين ميطلبد و چون مقدار جهيزيه تقريباً با مقدار نقدينه نسبت ثابتي دارد و چون مقدار مهريه و نقدينه که مرد ميپردازد يا تقبل ميکند, با موقعيت اجتماعي زن و شوهر يا به تعبير بهتر عروس و داماد ارتباط متناظر دارند, هماهنگي بين اين سمبل با سمبلهاي ديگري که حاکي از وضعيت اجتماعي- اقتصادي عروس و داماد است, ضروري مينمايد.
کارکردهاي منفي افزايش مهريه
ـ افزايش سن ازدواج
بر اساس يک تحقيق 78 درصد جوانان مهريه سنگين را موجب گريز از ازدواج ميدانند که اين امر خود به مشکلات ديگر ميانجامد. با توجه به بلوغ زودرس جنسي در جامعه, طولاني شدن زمان ازدواج و عدم تأمين نيازهاي روحي و جسمي جوانان, مشکلات روحي و نابهنجاريهاي اجتماعي را به دنبال دارد و به ايجاد بحرانهاي شخصيتي و اجتماعي منتهي ميشود. «از جمله اين نابهنجاريها، گرايش به ارتباطات غيرمتعارف دختر و پسر, افسردگي و اختلالات جنسي است. نياز دختر و پسر به ازدواج، نيازي طبيعي و ذاتي است، خودداري طولاني از هجوم غريزه شهوت براي دختر و پسر امري مشکل به نظر ميرسد. گاه طول زمان موجب فساد و افساد و تباه شدن نياز به ازدواج شده و در مواردي سرکشي غرائز باعث افتادن افراد در منجلاب گناه و معصيت گرديده است. گاهي جلوگيري از ازدواج براي پسران و دختران درد سر آفريده و آنان را به امراض مختلفي دچار کرده است و در برخي موارد ولع به ازدواج و موانع سر راه آن، حکايت عشق و عاشقي به بار آورده و دامنهاي پاک را آلوده ميکند. بعضي از پدران و مادران به خانواده عروس يا داماد، مهريهاي را پيشنهاد مينمايند که تحقق آن براي طرف مقابلشان بسيار سخت يا غيرممکن است و آنچنان در پيشنهادهاي خود پافشاري ميکنند که زمان ازدواج دختر و پسر ميگذرد.»
ـ تغيير در نوع همسرگزيني
در برخي از کشورهاي حاشية خليج بالا بودن مهريه، مردان را به انتخاب جايگزينهاي ديگر کشانده است. «درحال حاضر در کشور نفتخيز کويت مهريهها بسيار سنگين است، در برخي موارد مقدار آن به پنجاه هزار دلار ميرسد. اين قيمتهاي سرسام آور يکي از مهمترين دلايل گرايش جوانان اين کشور به ازدواج با خارجيها به شمار ميرود و همين مسأله نيز به بروز فساد اخلاقي در اين کشور انجاميده است.»
ـ کاهش نرخ ازدواج
«بيش از 5/1 ميليون دختر در عربستان به دليل افزايش ميزان مهريه موفق به ازدواج نشدهاند .بر اساس اين گزارش که در نشريه الوطن به چاپ رسيده، هزينه ازدواج در برخي از مناطق اين کشور به 40 هزار دلار ميرسد. اين افزايش هزينهها باعث شده تا جوانان از ازدواج خودداري کنند و تعداد زنان و مردان مجرد اين کشور به شدت افزايش يابد.»
ـ ايجاد خصومت و دشمني
از طرف ديگر نزاعها بر سر مهريه نتيجهاي شوم دارد و بهجاي آنکه محبت زوجين را بيفزايد, دشمني و عداوت ميآفريند و به عوض اينکه نهال دوستي بکارد و دلها را به هم نزديک سازد, تخم نفرت کاشته و قلبها را از هم دور ميکند. از اميرالمؤمنين عليه السلام روايت است که فرمود: «لاتغالوا في مهور النساء فتکون عداوه»؛ در مهريههاي زنان زياده روي نکنيد که موجب دشمني است.
ـ تحمل اجباري زندگيهاي تصنعي
از ديگر پيامد منفي مهريههاي سنگين اين است که برخي زندگيها عليرغم تمايل باطني زن و شوهر به ادامة آن، همچنان در حالت کاملاً تصنعي ادامه مييابد. مرد توان پرداخت مهريه را ندارد و زن بر دريافت آن اصرار ميورزد. «چنانچه خانوادهاي دچار بحران شود, بالا بودن مهريهها مردان را مجبور ميکند يا به قيمت آسيبخوردن, در هرحال تنها شکلي بي روح و جان از خانواده را حفظ کرده و به يک زندگي جهنمي ادامه دهند يا در صورت تمايل به طلاق چنان فضا را بر زن سخت بگيرند که با ميل خود مهريه را بخشيده و خود را از زندان خانواده نجات دهد.»
منبع:پايگاه فرهنگي اطلاع رساني تبيان زنجان