پس از خلقت انسان بنابر خواست خداوند متعال، ادامه حیات بشر در زمین به نوعی با میل و کشش دو جنس مرد و زن به یکدیگر به جهت وجود جمال، زیبایی، غرور و بینیازی در زن و نیازمندی، طلب، عشق و تغزل در مرد، آغاز شد. کشش و علاقهمندی که زمینهساز شکلگیری زندگیهایی نو و به تبع آن ایجاد نسلهای متمادی بشری در راستای تحقق عبودیت پروردگار رحمان گردید.۱
در همین راستا خداوند حکیم، هدف از ازدواج را دستیابی به آرامش روحی و روانی که زاییده محبت و مودت است ذکر میکند؛۲ جالب توجه است که در شروع این راه از آنجایی که مرد به صورت طبیعی، در برابر غریزه از زن ناتوانتر است، این خصوصیت، وی را از دیرباز وادار میکرد تا به گونه ای به زن اظهار نیاز کند و برای جلب رضایت او اقدام نماید.۳ این جلب رضایت مرد در قرون و اعصار مختلف اشکال متفاوتی پیدا کرد که هر یک از این اشکال در زمانهای مختلف نیز کارایی ویژه خودش را داشته است؛ یکی از آن شیوههای مرسوم اعطای «مهریه» به زن از سوی مرد بوده است.
متاسفانه به علت عدم آگاهی لازم از معنا و مفهوم مهریه و همچنین کاربرد صحیح آن در اسلام، همواره شبهات بسیاری از جانب افراد مختلف از مسلمان و غیرمسلمان، پیرامون بحث مهریه مطرح میشود که با نگاهی دقیق و تحلیلی به این نظام به راحتی تمام شبهات پاسخ داده میشود و عمق زیباییهای دین مبین اسلام هویدا میگردد. دینی که با ظهور آن ارتباطات بشری با وصل شدن به عالم ملکوت و خالق هستی رنگ و بوی ویژهای به خود گرفت و معنا و مفهوم جدیدی پیدا کرد.
از این رهگذر سعی داریم تا با نگاهی دقیقتر پس از بیان معنا و مفهوم مهریه و ذکر پیشینه ای درخصوص سیر تحول مهریه، این سنت دیرینه و فلسفه وجوبی آن را از منظر دین مبین اسلام، برای خوانندگان محترم تبیین نماییم.
مهریه در لغت
مهر به فتح میم به معنای صداق است.۴ و به معنای کابین و جنسی است که در وقت نکاح بر عهده شوهر میباشد. در کتب فقهی افزون بر واژه مَهریه، واژگان مترادف دیگری همانند؛ الصَداق، الصِداق، نحله، فریضه، کابین و... به کار رفته است.
مهریه در اصطلاح
مهریه در اصطلاح مالی است که به هنگام عقد نکاح برابر ضوابط شرع و رسم و عادت از طرف مرد به زن پرداخت میگردد و صداق، صداقیه، کابین و فرض هم نامیده میشود. در اصطلاح حقوقی عبارت است از مال معین یا چیزی که جایگزین مال باشد که در زمان عقد نکاح از طرف مرد به زن داده میشود یا مرد، متعهد به پرداخت آن میشود.۵
سابقه و سیر تحول مهریه
لازم به ذکر است در منابع مختلف تاریخی، سیرتحولی ذکر شده است که بر شکل گیری نظام مهریه نقش ویژهای داشته است:۶
۱- مرحله مادرشاهی: مرحله ای از تاریخ که جوانان ناچار بودند همسر خویش را از غیرهمخون خود برگزینند. آنان به نقش خود در تولید فرزند واقف نبودند؛ بنابراین با اینکه شباهت فرزندان را با خود احساس میکردند، ولی در عین حال آنان را فرزندان همسر میشناختند. از اینرو این دوره را که زن بر مرد حکومت میکرد، دوره مادرشاهی مینامند.
۲- دوره پدرشاهی: مرحلهای است که مرد به نقش خویش در تولید فرزند آگاه گشته و سعی کرده ریاست خانواده را بر عهده بگیرد. در این دوره مردان از قبایل دیگر زن میگرفتند و چون میان قبایل حالت جنگ وجود داشت، همسر خود را از آن قبیله موردنظر میربودند و زحمت ربودن دختر را به عنوان مهریه زن می دانستند.
۳- در مرحله سوم زمانی که صلح جای جنگ را گرفته و دیگر رسم ربودن همسر از میان رفته بود و مرد مجبور بود برای انتخاب همسر مدتی را برای پدر زنش کار کند. نمونه آن کار کردن حضرت موسی (علیه السلام) برای حضرت شعیب (علیه السلام) بود.
۴- در مرحله ای مرد به این نتیجه رسید که به جای کار کردن برای پدر زن آینده خویش، بهتر است به صورت یکجا هدیه ای در قالب پیشکش به پدر دختر تقدیم کند و بدین ترتیب «مهریه» پیدا شد. در این دورهها نگاه به زن به عنوان یک ابزار اقتصادى بود که احیانا نیاز جنسی مرد را نیز تسکین مى داد و محصول کارها و زحماتش را متعلق به دیگرى یعنى پدر یا شوهر وی می دانستند.
۵- مرحله پنجمی نیز وجود دارد که مربوط به دوره بعد از ظهور اسلام است که البته جامعهشناسان به آن اشاره نمیکنند. در این مرحله هدیه یا مهریه ای که مرد پرداخت میکند، متعلق به خود زن است و به جز خود زن هیچ کس حقی در آن ندارد.۷ در همین راستا باید دانست که پس از ظهور اسلام، احکام توسط شارع مقدس به سه شکل درآمدند؛ برخی از احکام و سنن موجود، رد و منسوخ شدند، برخی دیگر همچون خمس که سابقهای نداشتند، تاسیس شدند و برخی از آنها به صورت مطلق و یا با تغییراتی مورد تایید قرار گرفتند. سنت اعطای مهریه نیز از آن دسته است که از جانب شارع مقدس مورد تایید قرار گرفته است.
مهریه در قرآن
باتوجه به آنچه بیان شد بررسی دقیقتر درخصوص مهریه ما را ملزم میکند تا در گفتار حکیمانه خداوند متعال نگاهی عمیق داشته باشیم. خداوند در آیه چهارم سوره مبارکه نساء میفرماید: «واتوا النساء صدُقاتهن نِحلة فان طبن لکم عن شی ء منه نفسا فکلوه هنیئا مریئا» یعنی «و مهر زنان را در کمال رضایت و طیب خاطر به آنان بپردازید. اگر چیزی از مهر خود را از روی رضا و خشنودی به شما بخشیدند از آن برخوردار شوید که حلال و گواراست.» در این آیه مبارکه، چند خصوصیت برای مهریه از نگاه اسلام بیان شده است:
اولا: خداوند با آوردن «اتوا النساء» ابتدا نام گیرنده را آورده، یعنی مهریه را فقط به خود زن بدهید، نه پدر و مادر او یا بستگانش و نفرموده: (و اتوا صدقات النساء) مهریه زنان را بپردازید، تا گیرنده هرکه بتواند باشد و همچنین فعل امر «اتوا» دلالت بر الزامی بودن پرداخت مهریه دارد.۸ این در حالی است که در عصر جاهلیت به جهت اینکه براى زنان ارزشى قائل نبودند، رسوم متفاوتی در ارتباط با مهریه وجود داشته است؛ گاهی پدر و مادر دختر مهر را بعنوان حقالزحمه و شیربها حق خود مىدانستند، لذا مهر به آنها داده میشد، گاهی هم اگر کسی فوت میکرد، فرزندی که از همسری دیگر بود و یا ولی میت سر میرسید و همسر او را مانند اموالش به ارث میبرد و جامهای بر سر او میافکند. آنگاه یا او را با همان مهریه اول به همسری خویش درمیآورد و یا وی را با همان مهریه نخست در حباله نکاح دیگری قرار میداد و کابین او را از این شوهر جدید دریافت میکرد!۹ از طرفی نکاحی به نام نکاح «شغار» مرسوم بود؛ به این نحو که مردى به مرد دیگر میگفت: «من دختر یا خواهرم را به عقد تو درمىآورم که در عوض دختر یا خواهر تو زن من باشد و او هم قبول میکرد، درنتیجه، هر یک از دو دختر مهر دیگرى بشمار میرفت و به پدر یا برادر دیگرى تعلق مى گرفت که در نهایت دین مبین اسلام تمامی رسوم توهینکننده به جایگاه زن را باطل اعلام کرد و مذموم دانست!
ثانیا: «صدُقاتهن» از ماده «صداق» است و بدان جهت به مهر «صداق» یا «صدُقه» گفته میشود که نشانه راستین بودن علاقه مرد و محبت او به زن است. علامه طباطبایی (رحمه الله) ذیل این آیه فرموده است: «اگر می بینید که کلمه «صدقات» را به ضمیر زنان «هن» اضافه کرده به جهت بیان این مطلب بوده که وجوب دادن مهر به زنان مسالهای نیست که دین اسلام آن را تاسیس کرده باشد، بلکه مساله ای است که اساسا در بین مردم در سنن ازدواجشان متداول بوده است. سنت خود بشر بر این جاری بوده و هست که پولی و یا مالی را که قیمت داشته باشد به عنوان مهریه به زنان اختصاص دهند و کانه این پول را عوض عصمت او قرار دهند.»۱۰ البته باید توجه داشت در اسلام مهر به هیچ وجه جنبه بها و قیمت کالا ندارد، و بهترین دلیل آن همان صیغه عقد ازدواج است که در آن رسما مرد و زن به عنوان دو رکن اساسى پیمان ازدواج به حساب آمدهاند، و مهر یک چیز اضافى و در حاشیه قرار گرفته است، به همین دلیل اگر در صیغه عقد، اسمى از مهر نبرند، عقد باطل نیست، در حالى که اگر در خرید و فروش و معاملات اسمى از قیمت برده نشود، مسلما باطل خواهد بود. (البته اگر در عقد ازدواج نامى از مهر برده نشود، شوهر موظف است که در صورت زناشویی، «مهرالمثل» یعنى مهرى همانند زنانى که همطراز او هستند بپردازد.۱۱
ثالثا: کلمه «نحله» به گفته راغباصفهانی از «نحل» به معنای زنبورعسل است؛ چون زنبورعسل بدون توقعی عسل خود را میبخشد. لذا کلمه «نحله» کاملا تصریح دارد که مهر هیچ عنوانی جز عنوان تقدیمی، پیشکشی، عطیه و هدیه نیست.۱۲ بنابراین از نظر اسلام مهریه، عطیه و پیشکشی به خود دختر است که با قرار دادن آن، خللی در اراده آزاد دختر در ازدواج وارد نمیشود (یعنی با قراردادن هر میزان مهر، اجباری برای ازدواج به وجود نمیآید) و همچنین در اصل اسلام از ۱۴۰۰ سال پیش برای زن استقلال مالی قائل بوده۱۳ و مهر را ملک خود دختر میداند.۱۴ این درست در حالی است که در اروپا تا اوایل قرن بیستم برای زن استقلال مالی قائل نبودند و مرد اجازه داشت بدون رضایت همسرش در سرمایهاش دخل و تصرف کند!
اقسام مهریه
مهمترین و مشهورترین انواع مهریه در فقه و حقوق سه دسته میباشند:
۱- مهرالمسمی
هرگاه میزان مهر با توافق طرفین به هنگام عقد نکاح معین شود یا تعیین آن به عهده شخص ثالثی نهاده شود آن را مهرالمسمی گویند. در حقوق آمده است که؛ مهرالمسمی میتواند عین معین باشد (مانند خانهای معین و معلوم) و یا کلی (مانند مقداری پول) و یا حق مالی یا منفعت (مانند اجاره خانه) و یا انجام دادن کار معین (مانند آموختن حرفه یا شغل یا صنعت) و حق تالیف و اختراع و سرقفلی را نیز میتوان به عنوان مهر قرار داد.۱۵
۲-مهرالمثل
اگر کسى مهریه زن خود را چیزی قرار دهد که مالیت و ارزش مالی ندارد، یا اصلاً مهریهای قرار ندهد (در نکاح دائم اگر مهر ذکر نشود، نکاح صحیح است) و با او نزدیکی کند، برای این زن مهرالمثل (مهریه زنان دیگر مثل او) قرار داده میشود.۱۶ که برای تعیین مهرالمثل باید حال زن از حیث شرافت خانوادگی و سایر صفات و وضعیت او نسبت به اماثل و اقارب و همچنین معمول محل و غیره در نظر گرفته شود.۱۷
۳-مهرالمتعه
اگر در نکاح دائم مهر ذکر نشود و مرد پیش از زناشویی و تعیین مهر، زن خود را طلاق دهد، زن مستحق مهرالمتعه میشود که در میزان آن وضعیت مرد از حیث غنا و فقر در نظر گرفته میشود.۱۸
فلسفه وجوب مهریه
در آیات مختلفی از قرآن کریم، مانند آیات ۲۳۶، ۲۳۷ و ۲۴۱ سوره بقره، آیه ۴ سوره نساء، آیات ۲۷ و ۲۸ سوره قصص و آیه ۴۹ سوره مبارکه احزاب و در روایات بسیاری، تاکید بر وجوب پرداخت مهریه در عقد نکاح شده است. در این زمینه رسول خدا (صلى الله علیه وآله) میفرمایند: «کسى که مهر زن را ظالمانه نپردازد، نزد خداوند زناکار محسوب مىشود و در روز قیامت حضرت حق به او خطاب مىکند، بنده من کنیزم را براساس پیمانى که با تو بستم (عقد و ازدواج) به تو تزویج نمودم، به پیمان من وفا نکردى، و بر او ستم روا داشتى، سپس به اندازه حق زن از حسنات مرد برداشته در پرونده همسرش مى گذارند و چون حسنه اى به اندازه پرکردن حق زن نماند، به گناه پیمانشکنى به آتشش مىبرند.»۱۹ حضرت رضا (علیه السلام) از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) روایت مى کند :«خداوند متعال آمرزنده هر گناهى است، مگر گناه انکار مهر زن، یا غصب دستمزد اجیر، یا فروش انسان آزاد.»۲۰ همچنین خودداری از پرداخت مهریه را از پلیدترین گناهان عنوان کرده اند. اما در منابع مختلف برخی از علل وجوب مهریه چنین بیان شده است:
۱-نوعی جبران محدودیتها و محرومیتهای مالی زن محسوب می شود..۲۱
۲- مکمل سهمالارث زوجه و نقصان سهمالارث وی می باشد.۲۲ (براساس قواعد فطری، سهم دختران از ارث والدین نصف سهم پسران است.)
۳-پشتوانه اقتصادی زن در مواجهه با حوادث پیشبینی نشده است.
۴-مهریه یک وثیقه مالی در برابر پیشگیری از سوءاستفاده مرد از حق طلاق است و...
باید توجه داشت که نظرات بالا گرچه میتواند به عنوان کارکردهای مهریه محسوب شود، اما علت اصلی وضع آن توسط شارع مقدس نمی باشد، از همین رو توجه به برخی دلایل بر رد این نظرات، مفید به نظر میرسد:
الف- توصیه پیامبر (صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار (علیه السلام) بر بخشیدن متقابل مهر از سوی زن میباشد و برای این بخشش، پاداشها ذکر کردند. آیا در این صورت دلیلی برای جلوگیری از سوءاستفاده از حق طلاق باقی میماند؟! و یا میتوان بازهم مهر را به عنوان پشتوانه اقتصادی یا جبران محدودیتهای مالی زن دانست؟
ب- در صدر اسلام یکی از انواع مهریه رایج، آموزش قرآن بود. ۲۳ این در صورتی است که کل جزیرهالعرب تنها ۱۷ نفر باسواد داشت و همه توانایی سوادآموزی را نداشتند، حال اگر حداکثر مدت یادگیری قرآن را یکسال فرض کنیم، بعد از یکسال آیا بازهم ضمانتی برای جلوگیری از حق طلاق باقی میماند؟! و یا باز هم میتوان مهر را پشتوانه اقتصادی یا جبران محدودیتهای مالی زن دانست؟
ج- اسلام توصیه بر پرداخت مهریه در زمان انعقاد عقد دارد. حال اگر مردی پس از عقد نکاح، مهر را به زن پرداخت کرد، دیگر چگونه میتوان جلوگیری از سوءاستفاده مرد در حق طلاقش را کرد؟
د- از آنجایی که وثیقه باید بیشتر از درآمد فرد باشد، پس چرا دین اسلام توصیه بر استحباب کم بودن میزان مهریه کرده است؟! و آیا علت این که پیامبر (صلی الله علیه وآله) در ازدواج حضرت علی (علیه السلام) و فاطمه (علیهاالسلام) که «سرور زنان عالم است» مهر قرار داد، این بود که ایشان میخواستند برای فاطمه (علیهاالسلام) در مقابل امیرالمومنین علی (علیه السلام) ضمانت مالی و وسیله اطمینان و پشتوانه مالی بگیرند؟!! در حالیکه مهریه ایشان زره حضرت (علیه السلام) بود که پیامبر (صلی الله علیه وآله) آنرا از امیرالمؤمنین (علیه السلام) گرفتند و با پولش جهیزیۀ مختصری را برای دختر بزرگوارشان تهیه کردند که این مقدار مهریه حضرت زهرا (علیها السلام) حد مستحبی مهریه در دین است و آنرا مهرالسنه مینامند. (مهرالسنه، مقداری است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) این مقدار را مهر زنان و دختر خود قرار میدادند که برابر است با پانصد درهم، که این مقدار در کتب فقهی برابر با پنجاه دینار تعیین شده و دینار برابر است با یک مثقال شرعی طلا) در این زمینه امام علی (علیه السلام) میفرمایند: «مهریه را زیاد قرار ندهید که موجب دشمنی میشود.»۲۴ و امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: «از برکت زن، کم بودن مهریهاش و از بدیُمنی او زیادی در مهریهاش است.»۲۵ همچنین مقام معظم رهبری میفرمایند: «مهریه هرچه کمتر باشد، به طبیعت ازدواج نزدیکتر است، چون طبیعت ازدواج معامله که نیست، خرید و فروش که نیست، اجاره دادن که نیست، زندگی دو انسـان است؛ این ارتباطی به مسائل مادی ندارد. ولی شارع مقدس یک مهریهای را معین کرده که باید یک چیزی باشد، اما نباید سنگین باشد.» اما به نظر از آنجایی که وجوب مهریه در فقه، بر صحت نکاح تأثیری ندارد و ارزش مادی آن مدنظر نمیباشد؛ میتوان گفت وجوب آن به دلیل بالا بردن حیثیت نکاح و اظهار مقام بزرگ آن، و بالاتر از این به منظور تکریم زن و تأکید بر جایگاه تعیینکننده وی در عقد ازدواج است.۲۶
اما آیا در دین اسلام حدی برای مهریه زنان مشخص شده است؟
زمانی میتوان مهریه را پیشکشی از سوی مرد دانست که مرد بتواند بدون هیچگونه فشار مالی یا روحی و مطابق با توانایی خود آنرا به زن بپردازد؛ لذا در احکام دینی علاوه بر اینکه تعیین مهریه بنابر تراضی زوجین گذارده شده و توصیههای مؤکد مبنی بر سبک گرفتن مهریه وجود دارد، حدی برای میزان مهریه معین نشده و حد مستحبی آنرا تا میزان مهرالسنه بیان کرده اند و از سویی فزونی مهریه بنابر تعابیر مفسرین۲۷ مغایر با کرامت انسانی و در برخی روایات موجب دشمنی بین زوجین بیان شده است. در عین حال دقت دین مبین اسلام در این است که کم بودن مهریه نیز از حدی نکوهش شده است. چنانکه امیرالمومنین علی (علیه السلام) میفرمایند: «من کراهت دارم از اینکه مهریه کمتر از ده درهم باشد تا شبیه هدیه در روابط جنسی آزاد و نامشروع نشود.»۲۳ و معصوم (علیه السلام) میفرمایند: «مهریه و چیزی است که مردم (زن و شوهر) در آن توافق بر رضایت داشته باشند و فرقی نمی کند که کم باشد یا زیاد.»۲۹
حال این سوال مطرح است که آیا هر چیزی که بر آن تراضی شود را میتوان به عنوان مهر قرار داد؟
نظر مشهور فقهای امامیه بر این استوار است که مهریه باید برای فرد مسلمان قابل تملک باشد، اعم از عین مانند خانه، دکان و زمین؛ یا منفعت یک چیز مانند مالالاجاره خانه یا مزرعه و یا منافع حیوانات و حتی کار و اعمال انسان مانند تعلیم فن یا حرفه و یا آموزش سورهای از قرآن کریم را میتوان به عنوان مهر قرار داد، ولی امثال اماکن، جادهها، موقوفات عمومی که قابل تملک نیستند، جزو مهریه قرار نمیگیرند. همچنین هرگونه حق مالی مثل (حق تحجیر) که قابل نقل و انتقال باشد را میتوان به عنوان مهریه قرار داد. همچنین به دور از ابهام باشد (مثلا نگوید یکی از این دو خانه) در غیر این صورت مهر باطل است. ۳۰ امام خمینی (رحمه الله) می فرمایند: «اگر چیزی مانند شخص حر یا چیزی که مسلمان مالکش نمیشود مانند شراب و خوک را مهر قرار دهند، آن مهر باطل است، ولی عقد صحیح است و در این صورت زن بعد از آمیزش مستحق مهرالمثل میشود.» ۳۱ از دیدگاه قانون، هر چیزی که مالیت داشته و قابل تملک نیز باشد میتوان مهر قرار داد.۳۲ (پس امثال هوا، اکسیژن، دریا را نمیتوان برای مهر معین کرد.)
کلام پایانی آنکه...
با توجه به آنچه بیان شد می توان گفت با در نظر گرفتن نگاه سیستمی دین مبین اسلام به احکام حقوقی و تکلیفی، مهریه که از زاویه ای به عنوان حق زوجه و از زاویه دیگر به عنوان تکلیف زوج تعیین شده است، نه تنها امری خلاف شأن زن یا بهای او در ازدواج نمیباشد، بلکه عطیهای از سوی خداوند متعال برای زنان است که از زمان خلقت حضرت آدم (علیه السلام) مقرر شده است! همان هنگام که حضرت آدم (علیه السلام) پس از حمد الهی به مناسبت خلقت حوا، او را از خدا خواستگاری کرد، خداوند به عنوان مهریه این ازدواج تعلیم معارف بلند دین را به عهده حضرت آدم قرار داد.۳۳ بله؛ مهریه به پاس نکوداشت پاسخ مثبت زن به تقاضای محبتآمیز و اظهار عشق و ارادت مرد است و به جهت بالا بردن ارزش زن و قرار دادن او در سطح عالیترى، بر مرد واجب شده است؛ پس بهتر آن است که نه تنها نسبت به این امر بلکه، پیرامون کلیه احکام فقهی و حقوقی در دین اسلام همواره نگاهی منصفانه و تحقیقی را جاری و ساری در اظهارنظرهای خود کنیم تا از لذت فهم دقیق این احکام بهرهمند شویم.
پینوشتها:
۱-«و ماخلقت الجن و الانس الالیعبدون»
۲-«و من آیاته ان خلق اکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودةً و رحمةً» روم/۲۱
۳-مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، صدرا، ص ۲۳۳، ج ۱
۴-ابن منظور، لسان العرب، الدار المصریه، للتألیف و الترجمه، بیتا- طریحی. مجمع البحرین، مکتب نشر الثقافه الاسلامی، طهران، ۱۳۶۷.
۵-جعفری لنگرودی، محمدجعفر، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، تهران: کتابخانه گنج دانش، چاپ دوم، ۱۳۸۱،ص ۳۵۷۷.
۶-آنچه در این باره گفته شده است، جز یک سلسله فرضها و تخمینها چیزی نیست؛ نه حقایق تاریخی است و نه حقایق علمی و تجربی. پارهای قرائن از یک طرف و بعضی فرضیههای فلسفی درباره انسان و جهان از طرف دیگر، منشأ پدید آمدن این فرضها و تخمینها درباره زندگی بشر ما قبل تاریخ شده است. آنچه درباره دوره به اصطلاح مادرشاهی گفته شده است، چیزی نیست که به راحتی بتوان باور کرد و همچنین چیزهایی که درباره فروختن دختران از طرف پدران و استثمار زنان از طرف شوهران گفتهاند. در این فرضها و تخمینها دو چیز به چشم میخورد: یکی این که سعی شده تاریخ بشر اولیه فوقالعاده قساوتآمیز و خشونتبار و عاری از عواطف انسانی تفسیر شود؛ دیگر اینکه نقش طبیعت از لحاظ تدابیر حیرتانگیزی که برای رسیدن به هدفهای کلی خود به کار میبرد، نادیده گرفته شده است. نظام حقوق زن در اسلام، ص ۱۷۵
۷-همان، ص ۲۲۶- ۲۲۸
۸-تفسیر نور، قرائتی، محسن، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ۱۳۸۳، ج ۲ ، ص ۲۴۲
۹-«یا ایها الذین آمنوا لا یحل لکم ان ترثوا النساء کرها»
۱۰-علامه طباطبائی، سید محمد، المیزان فی تفسیر القرآن،چاپ پنجم، ج ۴، ص ۲۶۹.
۱۱-مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه ، ج۳، ص:۲۶۵
۱۲-همان، ص ۲۶۲
۱۳-از آیات مرتبط «لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ» نساء/۳۲.
۱۴-«واتوا النساء» نساء/۴.
۱۵-قانون مدنی در نظم کنونی ، ذیل ماده ۱۰۷۸
۱۶-وسائلالشیعه، حرعاملی، محمدبنحسن، موسسه آلالبیت علیهم السلام، ج ۲۱، ص ۲۶۹ – توضیحالمسائل، امام خمینی، مساله ۲۴۱۹
۱۷-در صورتی که مهرالمسمی در هنگام عقد تعیین نشده باشد یا مال تعیین شده مجهول باشد (مانند یک ماشین ولی نوعش مشخص نباشد) و یا مالیت نداشته باشد یا هرگاه نکاح باطل باشد و زن جاهل بر نکاح باشد مهرالمثل ثابت می شود. مواد ۱۰۸۷، ۱۰۹۱، ۱۰۹۹، ۱۱۰۰ قانون مدنی
۱۸-لمعه الدمشقیه، شهید اول، ترجمه علی شیروانی و محسن غرویان، ص ۷۶ - مواد ۱۰۹۴و۱۰۹۳ قانون مدنی
۱۹-وسایل الشیعه، ج ۲۱، ص ۲۶۷
۲۰-همان، ص ۲۶۶
۲۱-تفسیر نمونه، همان، ص۲۶۴- ۲۶۵
۲۲-جوادی آملی عبداله، زن در آینه جمال وجلال الهی، قم، مرکز نشر اسرا، ۱۳۷۵، ص ۴۳۵
۲۳-زنی خدمت رسول خدا رسید و درخواست کرد: مرا شوهر دهید. پیامبر خطاب به حاضران فرمود: چه کسی حاضر است با او ازدواج کند؟ فردی برخاست و اعلام آمادگی کرد. رسول خدا پرسید: چه چیز به او هدیه ازدواج میدهی؟ مرد گفت: مالی ندارم که به او ببخشم. پیامبر قبول نکرد و برای بار دوم و سوم خطاب به حاضران گفت که چه کسی حاضر است با زن ازدواج کند، باز در بار دوم و سوم آن مرد اعلام آمادگی کرد و جز او کسی درخواست نکرد. رسول خدا وقتی آمادگی او را دید فرمود: آیا چیزی از قرآن را به خوبی از حفظ داری؟ مرد جواب مثبت داد و رسول خدا زن را به ازدواج او درآورد و مهریهاش را تعلیم آن آیات و سوره به وی قرار داد. وسائل الشیعه، همان، ص۲۴۲
۲۴-همان، ص ۲۵۱
۲۵-همان، ص ۲۵۲
۲۶-محمد کمالالدین امام، الزواج و الطلاق فی الفقه الاسلامی، لبنان، المؤسسه الجامعه للدراسات، ۱۹۹۶، ص ۱۱۹
۲۷-محمدحسین فضل اللَّه، تفسیرمن وحی القرآن
۲۸-وسایل الشیعه، همان، ص ۲۵۳
۲۹-مستدرک الوسایل، محدث نوری، میرزاحسن، ج ۲، ص ۶۰۴، حدیث ۲ و ۳ - تهذیب الاحکام، طوسی، ابوجعفر، محمد بن حسن، ج ۷، ص ۳۵۳
۳۰-محقق حلّی، شرایع الاسلام، منشورات الاعلمی، طهران، ۳۲۳ - موسوی الخمینی، روح اللّه.تحریر الوسیله،۱۴۲۵، ج ۳، ص ۵۳۱-۵۳۲ دفتر انتشارات وابسته به جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه ی قم - نجفی، شیخ محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان،۱۴۰۴، ج۳۱، ص ۳-۷ . لمعه الدمشقیه، همان، ص۷۵
۳۱-تحریرالوسیله، همان، ص ۵۳۲
۳۲-ماده ۱۰۷۸ قانون مدنی
۳۳-حضرت آدم (علیه السلام) پس از حمد الهی به مناسبت خلقت حوا او را از خدا خواستگاری کرد و فرمود پروردگارا من این بانو را از تو خواستگاری مینمایم. رضای تو در این امر چیست؟ خداوند عزوجل فرمود : رضایت من در آن است که (به عنوان مهریه این ازدواج) معارف بلند دین مرا به او بیاموزی. آدم (علیه السلام) فرمود:این امر را پذیرفتم او را همسر من قرار بده. خداوند فرمود: اگر خواهان ازدواج با او هستی تو را به عقد ازدواج او در آورم. من لا یحضر الفقیه، قمی، صدوق، نشر صدوق، ج۳، ص380
منبع:dokhtiran.com