به وب سایت ما خوش آمدید
این سالن هیچ فعالیتی در زمینه همسریابی موقت یا دائم ندارد ،لطفا در این مورد تماس نگیرید

سه موردی که مرد بدون اجازه همسر می‌تواند تجدید فراش کند

صفحه اصلی > مقالات > ازدواج  > سه موردی که مرد بدون اجازه همسر می‌تواند تجدید فراش کند

سه موردی که مرد بدون اجازه همسر می‌تواند تجدید فراش کنددر این مقاله به سه موردی که مرد بدون اجازه همسر می‌تواند تجدید فراش کند خواهیم پرداخت. با سایت سالن عقد خاطره همراه باشید

سه موردی که مرد بدون اجازه همسر می‌تواند تجدید فراش کند

محکومیت زن مجوز ازدواج شوهر


با اشاره ب.ه بند ۸ ماده ۸ قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۵۳ به موجب این بند چنانچه محکوم مرد باشد، زن می‌تواند تقاضای طلاق کند و در صورتی که محکوم زن باشد مرد می‌تواند بدون تحصیل اجازه او مجددا زناشويی کند،

حذف نام همسر از شناسنامه بعد از طلاق

صفحه اصلی > مقالات > طلاق > حذف نام همسر از شناسنامه بعد از طلاق

حذف نام همسر از شناسنامهحال در این مقاله به حذف نام همسر از شناسنامه بعد از طلاق خواهیم پرداخت. با سایت سالن عقد خاطره همراه باشید.

قانون حذف نام همسر اول از شناسنامه چگونه است

حذف نام همسر از شناسنامه دارای قوانین و جزئیاتی است . افراد زیادی هستند که بعد از طلاق خواهان حذف نام همسر از شناسنامه خود هستند. با توجه به اینکه یک زوج از هم جدا شده اند ولی هرگاه نظرشان به شناسنامه می افتد، یاد و خاطر دوران تلخ طلاق و جدائی برایشان تداعی می شود و این هنگام است که درصدد آن بر می آیند تا راهی بیابد که بتوانند نام همسر خود را از شناسنامه شان پاک کنند، چرا که تمایلی به ماندن نام همسر سابق خود در شناسنامه ندارند.

مهم‌ترین ملاك‌های در یک ازدواج موفق (فیلم)

صفحه اصلی / مقالات / ازدواج  / مهم‌ترین ملاك‌های در یک ازدواج موفق (فیلم)


هر اندازه دختر و پسر از نظر ویژگی های گوناگون نزدیكتر باشند تركیب آن دو در زندگی زناشویی استوارتر و عمیق تر خواهد بود. این مجموعه ویژگی ها در منابع اسلامی با عنوان كفویت عنوان شده است كه در ابعاد گوناگونی چون: سن، وضعیت روانی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و تحصیلی قابل بررسی است.
 

ازدواج با افرادی که ازدواج مجدد دارند

صفحه اصلی > ازدواج >ازدواج با افرادی که ازدواج مجدد دارند

 

ازدواج

ازدواج با افرادی که شما ازدواج مجدد انها محسوب خواهید شد
 

به هیچ عنوان گذشته ای که شما در ان وجود نداشتید را به عنوان یک ابزار برای فرار از ناکامی ها و نقاط ضعف خود به این رابطه راه ندهید . گذشته همسرتان را به دید منفی نگاه نکنید و سر کوفت نزنید .

 
● پذیرفتن گذشته

 نباید آنرا پنهان کنید و یا از آن فرار نمایید. بهر حال این موضوع به سراغ شما خواهد امد پس انرا تسویه کنید بی توجهی به غم و غصه های همسرتان هیچ چیز را تغییر نخواهد داد. اگر به احساسات او بی توجهی کنید، شاید غم از دست دادن رابطه یا همسر اولش تا ابد همراهش باقی بماند. بی توجهی و سرسری گرفتن مسائل فقط بهبود طرف مقابل را به تعویق می اندازد. بهتر است به او اجازه دهید تا با شما صحبت کند و بگوید که در کجای سفر غم انگیز خود قرار دارد. به هیچ عنوان گذشته ای که شما در ان وجود نداشتید را به عنوان یک ابزار برای فرار از ناکامی ها و نقاط ضعف خود به این رابطه راه ندهید . گذشته همسرتان را به دید منفی نگاه نکنید و سر کوفت نزنید .یک رابطه زمانی موفق است که هر دو طرف به راحتی بتوانند حرف های دلشان را به یکدیگر بزنند و به سادگی با هم ارتباط برقرار کنند.بدون ترس و مزاحمت به همین سادگی

 

● قبول کنید که در زندگی شما ۳ قلب وجود دارد

 

پذیرفتن این مطلب که نیمی از قلب همسرتان متعلق به گذشته است ، کمی دشوار است. اما در زندگی با فردی که همسر خود را از دست داده، یا رابطه ای را نا تمام رها کرده " این دقیقاً هنری است که شما حتماً باید آنرا بلد باشید. در عین حال باید بدانید که دوست داشتن او نسبت به رابطه اول جای خود را دارد و این امر به نوبه خود قابل احترام است و ربطی به رابطه دو نفره شما ندارد.زمان انرا به شما هدیه خواهد داد و نگران این نیمه نباشید .

 

● اجازه ندهید بی توجهی به اشیا و مایملک مرحومه شما را در مسیر نادرست قرار دهد.

 

اگر احساس می کنید که همسرتان شما را به اندازه همسر اولش دوست نمی دارد، بنابراین باید سعی کنید که وسایل شخصی همسر اول از قبیل قاب عکس و ... را از درون خانه جمع آوری نمایید. بسیاری از مشکلات با رسیدگی به وسایل خانگی حل خواهند شد و مطمئن باشید که با انجام این کار حیرت زده خواهید شد.

 

در نظر داشته باشید که همه انسان ها خاطراتی در گذشته دارند که برایشان از ارزش و اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده و دوست دارند که آنها را تا آخر عمر خود زنده نگه دارند. به احساسات طرف مقابل احترام بگذارید و از طریق بحث متقابل، بر سر نگه داشتن وسایل شخصی همسر اولش به نتیجه برسید.


در گذشته زندگی نکیند و اجازه ندهید افکار منفی گذشته به ناامنی های شما دامن بزنند

 

آیا فرد قبلی از شما زیباتر، جذاب تر، و بامزه تر بوده؟ آیا او آشپز، عاشق، دوست و شریک بهتری بوده؟ مقایسه خوب است و یک امر کاملاً طبیعی قلمداد می شود، اما اگر این کار به درستی انجام نشود، آنوقت مانند یک سد محکم جلوی رشد رابطه شما را می گیرد. همسرتان به این دلیل با شما ازدواج نکرده که شما نسخه دوم همسر اولش بوده اید. او به خوبی می داند که شما منحصر بفرد هستید و همین عامل نیز باعث شده که به شما علاقمند شود و پیشنهاد ازدواجش را با شما در میان بگذارد. او اصلاً به این قضیه که شما تا چه حد به همسر اولش شباهت دارید و یا تفاوت دارید فکر نمی کند. باید قبول کنید که شما و همسر اول او دو انسان کاملاً مجزا هستید، و هر دو شامل خصوصیات منحصر بفرد اخلاقی خود می باشید. شاید تمام مقایسه های اشتباهی که شما در ذهن دارید، دقایقاً همان ها دلیل اصلی جذب همسرتان به شما بوده باشند!

 

● در مورد خاطرات غم برانگیز مهربان و رئوف باشید

 

شما هر چقدر که به همسرتان عشق بدهید، باز هم این مسئله باعث نمی شود که او خاطرات روابط اول را فراموش کند. البته به مرور زمان همه چیز حالت عادی پیدا میکند و همسرتان به جایی خواهد رسید که ناراحتی هایش به شادی تبدیل شود؛ اما هیچ گاه نباید تصور کنید که خاطرات و ... بدون غم و اندوه خواهد بود.

 

شاید همسرتان دوست نداشته باشد که در مورد غم و اندوهی که در این روزها احساس می کند، چیزی به شما بگوید. تحت این شرایط او احساس می کند که اگر با شما در مورد این مسائل صحبت کند، شما ناراحت می شوید و احساساتتان آسیب می بینند. در این مواقع باید اختیار بیشتری به او بدهید و به او بقبولانید که می توانید به درستی درکش کنید.

 

به او بگویید که از ارزش این خاطرات آگاه هستید و تمایل دارید که او احساساتش را با شما در میان بگذارد. حتی می توانید پیشنهاد کنید که اگر او بخواهد می توانید او را همراهی کنید. از نظر روان شناسی این کار کمک بزرگی به بهبود و ارتقای رابطه می کند چراکه به هر دوی شما اجازه می دهد تا درونی ترین احساسات خود را با هم در میان بگذارید. او را تحت فشار قرار ندهید و از او باز جوئی نکنید برای باز گو کردن این خاطرات فهرست وار بشنوید و با او هم دلی کنید

 

● با ملایمت و همکاری متقابل، حد و مرز تعیین کنید

 

ازدواج با فردی که همسر خود را از دست داده نباید تماماً حول محور روابط او بچرخد. در این میان احساسات شما نیز مهم هستند، شما استحقاق این را دارید که مورد احترام قرار بگیرید.

 

بسیاری از افراد زمانیکه همسرانشان می گویند: " همسر اولم" ناراحت می شوند. اگر این مسئله باعث ایجاد ناراحتی در شما می شود، باید به آرامی در مورد آن با همسر خود صحبت کنید و او را متوجه کنید که همسر دومش نیر نیازها و احتیاجاتی دارد که باید مرتفع گردند.

 

مطالعه و تحقیق کنید تا مطالبی در مورد مراحل مختلف غم و اندوه و پی آمدهای آنها بدست آورید

 

تا زمانیکه شما بخواهید با همسر خود ازدواج رسمی کنید، به طور حتم بخش وسیعی از غم و اندوه او به پایان رسیده است. البته باید توجه داشت که بخشی از غم و ندوه در وجود افراد باقی می ماند که با کمی صبر و حوصله و همچنین به مرور زمان از بین می رود. اگر شما با همسرتان "یکی" باشید آنوقت باید هر چیزی که می توانید در مورد غم و غصه او یاد بگیرید و به تریج آنرا حل نمایید.

 

از کمک گرفتن از دیگران ترسی به خود راه ندهید چرا که با این کار متوجه می شوید بسیاری از ناامیدی هایتان بی پایه و اساس هستند.

 

نمی دانید دیگران چه کمکی می توانند به شما بکنند. شاید فرد مورد نظر همسایه، دوستی در کلاس یوگا، و یا مادر دوست شما باشد. شاید اینگونه حرف ها را با اقوام و فامیل مطرح نکنید و ترجیح بدهید با یک دوست پیرامون مشکلات خانوادگی خود صحبت کنید. هیچ اشکالی ندارد. کمکی که دوستان در این زمینه می توانند به شما بکنند واقعاً تحسین برانگیز است.

بسیاری از این افرادی که شما با آنها احساس راحتی می کنید و حرف دلتان را به آنها می زنید کسانی هستند که احساست مشابه شما دارند و در دنیا احساس تنهایی می کنند. به این طریق هم شما می توانید همصحبت خوبی برای او باشید و هم او می تواند با همفکری و همدلی شما را در مسیر درست قرار دهد.

 

● در لحظه زندگی کنید و برای آینده ارزش قائل باشید

 

هر روزی که زندگی می کنید و هر نفسی که می کشید نعمتی است که از سوی خداوند به شما هدیه داده شده است. با غنیمت شمردن لحظات خود، شاکر خدا باشید. با همسر خود خاطره های جدید خلق کنید که منحصر به خودتان باشند و هیچ ارتباطی به زندگی گذشته همسرتان نداشته باشند.

 

برنامه سفر به جاهای دیدنی را بریزید و به مناطقی بروید که هیچ یک از شما قبلاً از آنجا دیدن نکرده باشد. روزهای خاصی را برای خود معین کنید و جشن بگیرید. دکوراسیون داخلی خانه را تغییر دهید، و یا حتی خانه را عوض کرده و به یک خانه جدید نقل مکان کنید و با هم آنرا از نو آماده زندگی کردن کنید.

 

زندگی معلم است پس سعی کنید دانش آموز خوبی باشید. به خاطر داشته باشید که هیچ گاه نمی توانید اتفاقی که در گذشته افتاده است را تغییر دهید، اما می توانید خود را با یاد آن سازگار سازید و به رشد و تعالی دست پیدا کنید... و بنابراین می توانید با فردی که تجربه ی ازدواج و رابطه را داشته و انرا از دست داده ازدواج کنید.

 

البته این یه نظر شخصی می تونه باشه و هیچ دلیلی نداره که شما اون رو مردود اعلام کنید یا اینکه قبول داشته باشید ولی کسانیکه شما فرد دوم برای ازدواجشان هستید راحت تر شما را درک میکنند تا کسانیکه اولین تجربه شان شما هستید .

منبع:سلامت نیوز-بیتوته

 

 

قانون پایداری عشق در زندگی

صفحه اصلی / مقالات / عشق / قانون پایداری عشق در زندگی

عشق

شوهر در رابطه خود با همسرش از سه چیز بى‌نیاز نیست: سازگارى با او تا به این وسیله سازگارى و محبت و عشق او را به خود جلب کند، خوش‏خویى با او و دلبرى از او با آراستن خود براى وى و فراهم آوردن امکانات رفاهى او 1
عشق در زندگی روزمره ما در کجا قراردارد؟ چرا عشق و علاقه شدید همسران پس از مدتی رنگ می‌بازد؟ قانون پایداری عشق چیست؟

زنان و مردان بسیاری را دیده‌ایم که پس از درگیر شدن در روزمرگی‌های زندگی، اعتراف می‌کنند از عشق آتشین اولیه چیزی باقی نمانده‌است. گاهی به اشتباه ازدواج را از بین برنده عشق می‌دانند و از تنهایی بیشتر بعد از ازدواج گله می‌کنند. این درحالی است که روانشناسان ازدواج را به شرط تلاش سبب پایداری و دوام عشق می‌دانند. مگر نه اینکه این عشق آتشین در ابتدای آشنایی را شما به وجود آورده‌اید؟ پس چگونه است که عشقی که خود جاری ساخته‌اید به یکباره نابود شود؟ عشق زاییده‌ی خودتان است، پس باید برای پرورش و رشد آن تلاش کنید تا پایدار بماند.

عشق فقط با عشق رشد می‌کند. عشق محتاج بستری عاشقانه است، این را باید به عنوان مهمترین و بنیادی ترین اصل به خاطر داشت. عشق تنها در بستری عاشقانه قادر به رشد و فزونی است. عشق تحت تاثیر امواج و بازتاب‌های عاشقانه در محیط پرورش می‌یابد.

نکاتی در پایداری عشق در زندگی زناشویی

برای عشق خود وقت بگذارید: چگونه می‌توان عشقی یافت، ولی برای آن وقت کافی نگذاشت؟ برای پایداری عشق باید بر خودمحوری خط بطلان کشید و از «من» به سمت «ما» حرکت کرد. در سختی‌ها می‌توان ارزش با هم بودن را درک کرد. پس چرا باید منتظر لحظات سخت زندگی باشیم تا بفهمیم برای عشق خود وقت کافی نگذاشته‌ایم؟

در مواقع بحرانی متحد و یگانه شوید: گاهی در زندگی شرایطی پیش می‌آید که از دست هیچ‌کس کاری ساخته نیست. شرایطی بحرانی که فقط با همدلی و اتحاد می‌توان سختی آن را پشت سر گذاشت. در بیماری‌های سخت، در شرایط بحرانی مالی، در سوگ عزیزان و... تنها همدلی طرف مقابل می‌تواند گذران سختی را قابل تحمل کند. کسی که در وضعیت بحرانی قرار می‌گیرد، هرگز به تنهایی توان حرکت به سوی بهبودی را ندارد. در این شرایط «حلقه احتیاط دو نفره» تشکیل دهید، همسرتان را در آغوش بگیرید و به او اطمینان دهید وضعیت بهتری در انتظارتان هست.

به یکدیگر با محبت و عشق بنگرید: زوج‌ها پیش از ازدواج از بسیاری از عیب‌ها و کاستی‌های ظاهری طرف مقابل چشم‌پوشی می‌کنند و بعد از ازدواج به جای جستجوی عشق و محبت در زندگی، به کشف معایب طرف مقابل می‌پردازند. زنان و مردانی را دیده‌ایم که پیش از ازدواج بسیار به ظاهر خود اهمیت می‌دهند، ولی پس از ازدواج توجهی به آراستن ظاهر خود ندارند و تنها به عیب‌جویی از هم می‌پردازند؛ کسانی که هیچ‌وقت عشق را نمی‌بینند.

نگاه عاشقانه یعنی می‌دانم تو زیباترین، باهوش‌ترین، جذاب‌ترین و خوش‌تیپ‌ترین همسر روی زمین نیستی، اما در همه حال بهترین همسر برای من هستی! به جای انتظار برای ظهور عشق، نگاه عاشقانه خود را بی دریغ نثار همسر خود کنید تا عشق دریافت کنید

سعی کنید نگرش خود را به موضوعات تغییر دهید: دلیل بسیاری از مشاجره‌های زوج‌ها، اختلاف دیدگاه‌هایشان است. همسرانی که وقت زیادی را برای تغییر تفکر یکدیگر صرف می‌کنند و روز به روز به مشکلات خود می‌افزایند. زمانی در زندگی زناشویی خود به عشقی پایدار می‌رسید که واقعیت را بپذیرید و برای نقطه‌نظرهای متفاوت همدیگر ارزش و احترام قایل باشید. وقتی زن و شوهر بیاموزند یک بعدی با مسئله رو‌به‌رو نشوند، مشکل خود به خود حل خواهد شد.

همسران خوشبخت و موفق معتقدند که همواره باید در کنار هم روابط عاشقانه و پر از محبت خویش را با استفاده از فرایند آموزش ارتقا بخشید.

مراقب شریک زندگی خود باشید: عشق انرژی خارق‌العاده‌ای دارد. همسران عاشق آن را احساس می‌کنند، دریافت کرده و به همسران خود انتقال می‌دهند و همواره سعی در افزایش آن دارند. اگر همه انرژی خود را صرف عشق ورزیدن کنید به منبع لایزال عشق متصل خواهد شد. در هنگام دعوا و مشاجره نیز انرژی منفی حاصل از دعوا، بر هر دو نفر تاثیر منفی می‌گذارد. پس دعوا را به پایان ببرید و عشق را آغاز کنید! بهتر است بیاموزید چگونه عشق بورزید تا آنکه دعوا راه بیندازید! هرگز آرزو نکنید در همزیستی با شریکتان برنده باشید بلکه همواره بخواهید تا پیوندی محکم، پایدار و مملو از عشق داشته باشید. ازدواج بدین منظور صورت می‌پذیرد که عشق خود را تقدیم دیگری کنیم، نه آنکه در انتظار به دست آوردن و تملک شیئی یا فردی باشیم.

ازدواج اتحاد دو انسان فداکار است. چنانچه شما برای اثبات «خود» کوشش کنید، شاید فقط خودتان برنده شوید، ولی چنانچه برای برقراری و تداوم زندگی مشترکتان کوشش کنید، قطعاً هر دو برنده‌ خواهید‌شد.

در متون دینی ما نیز توصیه‌های بسیاری برای دوام عشق بین همسران وجود دارد. مانند احادیثی از امام صادق (ع) که به زن و شوهر توصیه می‌کند:

شوهر در رابطه خود با همسرش از سه چیز بى‌نیاز نیست: سازگارى با او تا به این وسیله سازگارى و محبت و عشق او را به خود جلب کند، خوش‏خویى با او و دلبرى از او با آراستن خود براى وى و فراهم آوردن امکانات رفاهى او 1

زن با شوهر سازگار خود ناگزیر از رعایت سه نکته است: حفظ کردن خود از هر گناه و آلودگى تا شوهرش در هر حال، خوشایند یا ناخوشایند، در دل به او اطمینان داشته‌باشد؛ مراقبت از او و زندگى‏اش تا شوهرش در صورتى که لغزشى از او سرزند با او مهربانى کند، و اظهار عشق به او با عشوه و دلبرى و ظاهر مناسب و خوشایند در نظر او. 2

پی‌نوشت:
1- .(میزان الحکمه ، ح 7876)
2- (بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 237)

منبع:عصرایران

نگاهي به پيامدهاي ازدواج

 مقدمهپیامد ازدواج

ازدواج مقوله اي فرهنگي و اجتماعي است كه به رغم ثبات زيادي كه همواره بر نفس آن حاكم بوده، بسيار تحت تأثير شرايط حاكم بر جامعه جديد قرار گرفته است. 

بنابراين، ايجاد تحول در آن با توجه به شرايط و مقتضيات زمان، امري ضروري و اجتناب ناپذير است. آنچه ازدواج را در جهان معاصر متفاوت از گذشته ساخته، دامنه تحولات در ازدواج است كه در نتيجه تغييرات بسيار در ساختارهاي اجتماعي و فرهنگي اتفاق افتاده است. ترديدي وجود ندارد كه ساختارهاي اجتماعي جديد، شرايط و ضرورت هاي جديدي را براي ازدواج رقم زده و موجب بروز تمايز آشكاري ميان شيوه ها و ساختارهاي ازدواج در جامعه سنتي و جديد شده است.

نگرش و ديدگاه نسبت به ازدواج به عنوان يك « واقعيت اجتماعي »، تحت تأثير فرهنگ و نقش و موقعيتي است كه در آن به سر مي بريم. طبق بينش جامعه شناختي، « واقعيت هرگز به ما نمي گويد كه چيست، بلكه انسان ها بايد واقعيت را آن گونه كه هست، تفسير كنند و آن تفسير با فرهنگي كه ما براي راهنمايي خود به كار مي بريم، آغاز مي شود. هرچند فرهنگ نيز به نوبه خود از گروه هاي ما و از جامعه ما ناشي مي شود » (شارون، 1379: 139)

بنابراين، ديدگاه فرد نسبت به ازدواج تابع فرهنگي است كه به آن تعلق دارد، همچنين ملهم از موضع و جايگاه فرد در جامعه است. به عبارت ديگر، برخي باورهاي فرد، ناشي از تأثير فرهنگ و جامعه اي است كه در آن زندگي مي كند، مانند مرد يا زن بودن. 

براي مثال، واقعيتي به نام زن بودن به مفهوم « انديشيدن مانند يك زن » است، يعني اعتقاد به اينكه عاطفه، حيا، صبر، بردباري، گذشت، خانه داري، بچه داري و مادري، كنش هاي ضروري زندگي خوب و رضايتبخش است. مرد بودن نيز به مفهوم « انديشيدن مانند يك مرد » است، يعني باور داشتن به اينكه نان آوري، سرپرست خانواده، احساسي نبودن، تلاش براي كسب معاش و اعتبار اجتماعي، لازمه ي يك زندگي خوب و سعادتمندانه است.

حفظ دين، پذيرش عبادت انسان و تكوين مودت و رحمت است و ازدواج كه ايده اي داراي پشتوانه ديني و اسلامي است مي تواند در جلوگيري از سردرگمي و اغتشاشات روحي افراد جامعه مؤثر باشد كه البته عدم فرهنگ سازي نهادهاي ذي ربط در جهت ترويج ازدواج آسان مشكلات فراروي تحقق اين ايده مي باشد. 

بنابراين، در اين پژوهش در نظر است به سؤالات زير پاسخ داده شود:

- پيامدهاي فرهنگي و اجتماعي ناشي از ازدواج كدامند؟

- جهت كاهش پيامدهاي منفي فرهنگي و اجتماعي و افزايش نقاط مثبت ازدواج چه راهكارهايي را مي توان ارائه داد؟

 

1- مفهوم ازدواج

ازدواج، در عرف و شرع، پيمان زناشويي است كه بر اساس آن، براي مرد و زن در برابر هم، تعهدات اخلاقي و حقوقي پديد مي آيد كه سرپيچي از آنها، عقوبت و كيفر در پي خواهد داشت. 

در هر آييني، ازدواج با قوانين و مقررات ويژه اي صورت مي گيرد و اسلام به آداب و رسوم ديگر اقوام احترام گذاشته است: « لكل قوم نكاح »

از پيمان زناشويي در قرآن به « نكاح » نيز تعبير شده و به دو معنا به كار رفته است: نياز روح به كانون آرامش، و برآوردن نيازهاي جنسي كه البته معناي اول با اهميت تر از معناي دوم است. 

همسر شايسته در پيشامدهاي زندگي، راه وصول به آرامش و سعادت را نزديك مي كند.

 

2- اهداف و آثار ازدواج

حكمت ها و آثار مهمي بر ازدواج ترتب دارد و قرآن در آياتي به آنها پرداخته است. در برخي موارد، هرچند زن و مرد با يكديگر زندگي مي كنند، اهدافي كه بايد در زندگي آنان حاكم باشد، از ميان مي رود و دو طرف بدون آنكه بهره اي از زندگي مشترك ببرند، با يكديگر زندگي مي كنند. 

برخي گفته اند: هرجا نشانه هاي الفت و حكمت هاي زوجيت چه در دنيا و چه در آخرت برقرار باشد، قرآن واژه زوجيت را به كار برده است (روم: 21، فرقان: 74، زخرف: 70، بقره: 25، يس: 56) و هرگاه جاي اين نشانه ها و حكمت ها را بغض و خيانت يا تفاوت عقيده زن و مرد با يكديگر پر مي كند، قرآن از كلمه « امرأه » استفاده كرده است ( يوسف: 30، تحريم: 10 و 11)

همچنين آنجا كه حكمت زوجيت ( بقاي نسل انسان ) از ميان برداشته مي شود، باز قرآن واژه « امرأه » را به كار برده است ( ذاريات: 25، مريم: 4، آل عمران: 40 )

بدين سبب، هنگامي كه اين حكمت سربر مي آورد و ثمره زوجيت به بار مي نشيند، باز قرآن تعبير را عوض كرده و كلمه « زوج » را به كار مي برد. 

در آيه 40 سوره آل عمران، زكريا به خدا خطاب مي كند كه همسرم نازا است: « وَامْرَأَتِي عَاقِرٌ »؛ ولي وقتي دعاي او اجابت مي شود، قرآن مي فرمايد: « وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ »

 

2-1- حفظ انساب

ازدواج و رعايت مقررات آن، نسب را حفظ مي كند. در اسلام، حفظ نسب، پايه احكام و حقوق فراواني است. بعضي از احكام فقهي، بر شناخت رابطه فرزند با پدر و مادر يا بر شناخت نسبت هاي فاميلي ديگر، مبتني است. 

تبعيت فرزند از پدر و مادر در كفر و اسلام، در طهارت و نجاست، در بردگي و حريت، ربا بين پدر و فرزند، قصاص نشدن پدر به قتل فرزند، مقبول نبودن شهادت پسر بر ضد پدر، وجوب قضاي نمازهاي ميت بر پسر بزرگ تر، مسائل ارث، ولايت پدر و جد، حقوق طرفيني مانند حق حضانت و نفقات، عقوق والدين و اطاعت از آنها و مسائل اخلاقي مانند صله رحم، هبه به اقارب، عقيقه فرزند و مسائل فراوان ديگر، بر حفظ انساب متوقف است و از اينجا به اهميت ازدواج و مراعات حدود آن مي توان پي برد. حفظ نسب، حكمت عده زن بين دو ازدواج شمرده شده است. 

انتظار زن براي ازدواج دوباره پس از وفات شوهر به مدت چهارماه و ده روز ( بقره: 234 )، عده زن به مدت سه دوره پاكي پس از طلاق ( بقره: 228 ) و انتظار زن باردار براي ازدواج مجدد تا هنگام وضع حمل ( طلاق: 4 )، همه اين مقررات گوياي اهميت حفظ نسب است. حرمت ازدواج با زن شوهردار ( نساء: 24 )، و حرمت زنا ( اسراء: 32 ) نيز بر پايه حكمت حفظ نسب قرار داده شده است.

 

2-2- برخورداري از سكون و آرامش

نياز روح به كانون آرامش، با اهميت تر از نياز جنسي است. همسر شايسته در پيشامدهاي زندگي، راه وصول به آرامش و سعادت را نزديك مي كند: « وَمِن آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّن أَنفُسِكُمْ أَزْواجًا لِّتَسْكُنوا إِلَيْهَا ... » ( روم: 21 )، « وَجَعَلَ مِنها زَوجَها لِيَسكُنَ إِلَيها ... ». برخي مفسران، مقصود از لباس را در آيه 187 بقره، سكون و آرامش دانسته اند؛ همان گونه كه خدا شب را لباس ( مايه آرامش و سكون ) دانسته: « وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ لباسًا » ( نبأ: 10)

و « هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ » (بقره: 187) به سكون و آرامشي كه با همسر حاصل مي شود، نيز اشاره دارد. يكي از بناهاي پر اهميت اجتماع، ازدواج و تشكيل خانواده است. در اين واحد اوليه اجتماعي، سنگ بناي تعليم و تربيت نهاده مي شود و انسان در عرصه ازدواج به آرامش و تكامل مي رسد.

 

2-3- حفظ نوع بشر

طبق بيان قرآن، ازدواج وسيله اي براي توليد و بقاي نسل در انسان و حيوان است: « جَعلَ لَكُم مِّن أَنفُسِكُم أَزْواجًا و منَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فيه» (شوري، 11) گرچه جمله « َيذْرَؤُكُمْ فيهِ » تكثير نسل انسان را بيان داشته است، در اين جهت، ميان انسان، چهارپايان و گياهان فرقي نيست. 

در جاي ديگري مي فرمايد: پروردگار، شما را از « نفس واحدي » آفريد و جفتش را نيز از او خلق كرد، و از آن دو، مردان و زنان بسياري را پراكنده ساخت: « ... وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيرًا وَنِساء ... » (نساء: 1). در آيه 72 سوره نحل مي فرمايد: از همسرانتان براي شما فرزندان و نوه ها قرار داد، « وَجَعَلَ لَكُم مِّنْ أَزْوَاجِكُم بَنِينَ وَحَفَدَةً »

قرآن، بقاي نسل انسان و اجتماع مدني را به ازدواج منوط مي داند و روي آوردن به زنا و لواط را نابودكننده راه بقاي نسل مي شمارد: « وَلا تَقرَبواْ الزِّنى إِنَّهُ كَانَ فاحِشَةً وَساءَ سَبيلا » ( اسراء: 32 )، « أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبيل » (عنكبوت: 29)؛ زيرا با رواج راه هاي نامشروع، رغبت به نكاح كم مي شود؛ جاذبه اش از بين رفته و فقط بار تأمين مسكن و نفقه و به دنيا آوردن اولاد و تربيت آنان، باقي مي ماند. در نتيجه، آسان ترين راه هاي اشباع غرايز كه از راه نامشروع است، رايج مي شود و هدف بقاي نسل، رنگ مي بازد.

 

2-4- داشتن فرزندان صالح

يكي از خواسته هاي غريزي انسان، نياز فطري به پدر و مادر شدن مي باشد، و پاسخ به اين خواسته با ازدواج و داشتن فرزند تأمين مي شود؛ زيرا اصل توليد و تكثير، از راه هاي غيرمشروع نيز ممكن است، ولي در سايه ازدواج، نسلي داراي اصل و نسب پديد مي آيد.

قرآن در آياتي، فرزند را زينت زندگي دنيا شمرده كه بيان گر رغبت انسان به داشتن فرزند و برقرار شدن رابطه پدر و مادر و فرزند است: « الْمالُ وَالْبَنونَ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا » (كهف: 46). داشتن فرزند به صورت ثمره ازدواج، با تعبيرهاي گوناگوني در قرآن آمده است. در آيه 223 سوره بقره از اينكه مي گويد: « نِسآؤُكُم حَرْثٌ لَّكُم فَأْتُواْ حَرثَكُمْ أَنَّى شِئْتُم... »

يادآور مي شود كه بكوشيد از اين فرصت بهره گيريد و با پرورش فرزندان صالح و شايسته كه به حال دين و دنياي شما مفيد باشد، اثر نيكي براي خود از پيش بفرستيد؛ «... وَقَدِمُواْ لأَنفُسِكُم ... » 

در آيه 187 سوره بقره پس از آنكه از آميزش با همسر سخن به ميان آمده است، مي فرمايد: «... وَابْتَغواْ مَا كَتَبَ اللّهُ لَكُم»، كه به نظر بسياري مقصود، طلب فرزند است. 

در موارد متعددي از قرآن، خداوند براي داشتن فرزند صالح، خوانده شده است. در آيه 189 اعراف از قول پدر و مادر نقل مي كند كه عرضه مي دارند؛ اگر فرزند صالح نصيبشان شود، شكرگزار خواهند بود: « دَّعَوَا اللّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً لَّنَكُونَنَّ مِن الشَّاكِرِين ... » 

در چند جا، درخواست حضرت زكريا (عليه السلام)، مطرح شده است كه از خداوند، فرزندي كه لياقت جانشيني او را داشته « ... فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا » (مريم: 5)، و مورد رضايت پروردگار باشد؛ « وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضيًّا »‌ (همان: 6) را خواسته است. در سوره آل عمران، پس از بيان شايستگي هاي مريم (عليها السلام)، او پروردگارش را مي خواند: خداوندا از طرف خود، فرزند پاكيزه اي نيز به من عطا فرما: « ... هَبْ لِي مِن لَّدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاء »

 

2-5- مودت و رحمت

از ديگر آثار ازدواج، مودت و رحمت است: « وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً ... » (روم: 21) آنچه در آغاز زندگي مشترك بين زن و شوهر، يگانگي برقرار مي كند و اثر آن در مقام عمل ظاهر مي شود، مودت است؛ ولي پس از گذشت زمان و رسيدن دوران ضعف و ناتواني، رحمت جاي مودت را پر مي كند. 

رحمت و مودت به تعبير قرآن، دو نشانه الهي و ضامن پايداري بناي زندگي و تداوم وحدت است. البته رحمت در همان آغاز زندگي نيز در زندگي نقش دارد. گاهي زحمات و خدمات بلاعوض و ايثارگرانه بدون هيچ گونه چشم داشتي حتي گاهي با برخورد سرد از طرف مقابل، از انسان سرمي زند. 

در اينجا براي حفظ نظام خانواده از خواسته هاي غريزي انسان، نياز فطري به پدر و مادر شدن برشمرده شده، و پاسخ به اين خواسته با ازدواج و داشتن فرزند تأمين مي شود.

 

2-6- ارضاي غريزه جنسي

غريزه جنسي، نيرويي است كه در زن و مرد قرار داده شده و ازدواج، وسيله اي مُجاز براي اطفاي نيروي شهوت و پاسخي به اين غريزه خدادادي است:« وَالَّذِينَ هُمْ لِفُروجِهِم حافِظُون إِلَّا عَلى أَزْواجِهِمْ أوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيرُ مَلُومين » (مؤمنون: 5-6)

در حديث آمده است: ميان لذت هاي مادي و جسماني در دنيا و آخرت، هيچ كدام به پايه لذت زناشويي نمي رسد؛ سپس امام به آيه 14 سوره آل عمران استشهاد مي كند كه در ميان شهوات گوناگون علاقه به زن را مقدم داشته است: « زُيِّنَ للنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساء وَالْبَنينَ وَالْقَناطِيرِ الْمُقَنطَرةِ ...» 

در آيه 187 بقره مي فرمايد: خداوند مي دانست كه شما به خود خيانت مي كرديد و آميزش با همسر را كه ممنوع شده بود، انجام مي داديد؛ بدين سبب، ممنوعيت برداشته شد: « ... عَلِمَ اللّهُ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَخْتانُونَ أَنفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنكُمْ فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ ... »

اين آيه، به نياز غريزي جنسي اشاره دارد كه به رغم ممنوعيت شرعي، مردم به سوي آن كشيده مي شوند. البته اين امر نمي تواند انگيزه اصلي و هدف نهايي ازدواج باشد؛ زيرا غريزه جنسي در زن و مرد، دوره محدودي دارد و اگر غرض از ازدواج، فقط اين جهت باشد، بايد زوجين هنگام ناتواني جنسي، يكديگر را رها كنند يا زن و مردي كه توانايي جنسي خويش را از دست داده اند، هيچ گاه پيمان زناشويي نبندند.

 

2-7- بازداشتن از گناه

يكي از آثار ازدواج براي زن و مرد، ايجاد زمينه تقوا و دوري از گناهان است. با اشباع غريزه جنسي در زن و مرد، زمينه گناهان شهوت انگيز از ميان مي رود. اينكه در قرآن از كسي كه ازدواج كرده، به « مُحصن و محصنه » تعبير شده: « فَإِذَا أُحْصِنَّ » (نساء: 25)، به جهت اين است كه زن و مرد، با ازدواج در حِصن (سنگر) مستحكمي قرار مي گيرند و خود را حفظ مي كنند تا وسوسه هاي شهواني در آنان اثر نگذارد. 

ازدواج، زمينه گناهان ديگر را نيز از بين مي برد؛ زيرا پذيرفتن مسئوليت تأمين و تربيت اولاد، انسان را به استفاده بهينه از عمر وامي دارد و براي گناه و معاشرت هاي گمراه كننده جايي باقي نمي ماند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: « من تزوج فقد احرز نصف دينه » ( بحارالانوار، ج100: 219 )؛ با ازدواج، نيمي از دين صيانت مي شود. 

در روايتي ديگر آمده است: بدترين مردم، كساني هستندكه در تجرد به سر مي برند. در تفسير آيه 187 سوره بقره؛ « هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ » برخي گفته اند: آن گونه كه انسان، با لباس از سرما و گرما و حشرات و آسيب هاي جلدي، محافظت مي شود، زن و مرد، با ازدواج، يكديگر را از گناه حفظ مي كنند. 

در آيه 28 سوره نساء، حكمت تشريع ازدواج اين گونه بيان شده است: « يُرِيدُ اللّهُ أَن يُخَفِّفَ عَنكُمْ ... »؛ زيرا پيروي از شهوات و در دام گناه افتادن، براي انسان، وزانت و سنگيني مي آورد و تشريع ازدواج و فراهم شدن امكان آن براي كسي كه نمي تواند با زنان آزاد ازدواج كند، از فساد و گناه جلوگيري مي كند و انسان از عواقب آن در امان مي ماند و اين نوعي توسعه براي انسان شمرده مي شود.

 

2-8- توسعه رزق

نگراني از تنگدستي، يكي از بهانه هايي است كه براي گريز از ازدواج، مطرح مي شود. قرآن، اين گونه به انسان اميدواري مي دهد: از فقر و تنگ دستي جوانان و مجردان نگران نباشيد و در ازدواج آنها بكوشيد، چراكه اگر فقير باشند، خداوند از فضل خويش، آنان را بي نياز مي سازد: « وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ ... » (نور: 32) برخي گفته اند: مفاد اين آيه، وعده خداوند به غنا و بي نيازي براي كساني است كه تشكيل خانواده دهند. 

رواياتي نيز اين معنا را تأييد مي كند. يكي از آثار ازدواج براي زن و مرد، ايجاد زمينه تقوا و دوري از گناهان است. در حديثي، امام صادق (عليه السلام) ترك ازدواج به سبب ترس از گرسنگي را سوء ظن به پروردگار دانسته است؛ زيرا پس از وعده قرآن به توسعه رزق، نگراني در اين زمينه، جز بدگماني به خدا نيست. 

با توجه به اينكه افرادي در جامعه، پس از ازدواج، نه تنها ثروتمند نمي شوند، بلكه بر فقرشان افزوده مي شود و اگر اين آيه، متضمن وعده خداوند باشد، خلف وعده لازم مي آيد و خلف وعده قبيح است. گروهي بر آنند كه براي وعده در اين آيه بايد معلق بر مشيت الهي در تقدير گرفته شود؛ يعني پس از ازدواج، اگر خدا بخواهد، آنان را بي نياز مي كند، چنانكه در آيه 28 سوره توبه، براي وعده الهي به غنا و بي نيازي به مشيت خدا تصريح شده است: « وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاء ... » اشكال شده است: همان طور كه غنا و بي نيازي متأهلان، به مشيت منوط است، غنا و بي نيازي مجردها و كساني كه همسر ندارند ( بلكه هر پديده اي ) نيز به مشيت توقف دارد. پس اين چه وعده اي است كه خدا، براي ازدواج داده است؛ زيرا همان گونه كه متأهل ها، بر اثر مشيت الهي، به دو گونه فقير و غني تقسيم مي شوند، مجردها نيز چنين هستند و اتفاقاً اين وعده درباره مجردان در قرآن آمده است: « وَإِن يَتَفَرَّقَا يُغْنِ اللّهُ كُلاًّ مِّن سَعَتِهِ » (نساء: 130)

اگر وضعيتي پيش آيد كه زن و شوهر نتوانند با هم زندگي كنند و از هم جدا شوند، خداوند هر دو را با فضل و رحمت خود بي نياز خواهد كرد. پاسخ اشكال آن است كه بسياري از مردم خيال مي كنند، ازدواج و فراواني عائله، سبب فقر و تجرد، سبب پس انداز و ثروت مي شود. 

آيه درصدد آن است كه اين توهم را از دل ها بزدايد و غفلت از رزاق حقيقي را بردارد و به ما بفهماند كه گاه، بركت و فراواني، در مال انسان ( با وجود عائله مند بودن ) ايجاد مي شود و گاهي هم انسان (در عين كم عائله بودن و مجرد زيستن) هرچه مي كوشد، در معيشت او پيشرفتي حاصل نمي شود، افزون بر آنكه پذيرفتن مسئله تأمين زن و فرزند، در او مسئوليت پديد مي آورد. 

بنابراين، آيه « إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ » (نور: 32) بيان مي دارد كه گاهي با ازدواج، فقر از زندگي رخت برمي بندد، نه آنكه هميشه با ازدواج، فقر برطرف مي شود وگرنه اين آيه با آيه « وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا » تناقض مي يافت ( همان: 33 )

فخر رازي معتقد است كه آيه « إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ » در مقام وعده الهي نيست؛ بلكه مفاد آيه، آن است كه نبايد ترس از فقر، مانع ازدواج شود؛ زيرا مال فناپذير است و آنچه ارزش و بقا دارد، فضل خدا است كه بايد در پي آن بود كه از انباشتن ثروت بهتر است: « قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُواْ هُوَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ » ( يونس: 58 )

 

3- ازدواج و اهميت آن در اسلام

 

در فرهنگ معين « ازدواج رابطه اي حقوقي است كه براي هميشه يا مدتي معين، به وسيله عقد مخصوص بين زن و مرد حاصل شده و به آنها حق مي دهد كه از يكديگر تمتع جنسي ببرند » ( معين، 1382 ) 

در تعريفي ديگر « ازدواج و زندگي زناشويي يك پديده طبيعي قراردادي است » (مطهري، 1357) 

همچنين برخي ازدواج را فرايندي از كنش متقابل بين مرد و زن؛ برخوردي دراماتيك بين فرهنگ (قواعد اجتماعي) و طبيعت (كشش جنسي) و پيوندي دائمي ميان دو جنس مخالف ميدانند كه در چهارچوب رسمي و قانوني مجاز به برقراري مناسبات جنسي مي شوند. (رضوي و ديگران، 1381: 8 )

در تعريفي ديگر، ازدواج به عنوان نهاد و كانون اجتماعي ملهم از سه منبع قانون، عقايد اجتماعي و اعتقادات مذهبي بوده و مبتني بر شش نكته است:

1- ازدواج يك انتخاب شخصي آزاد است كه بر پايه عشق استوار مي شود؛

2- بلوغ و استقلال، نياز مسلم براي اقدام به ازدواج است؛

3- ازدواج، ارتباطي بين دو جنس مخالف است؛

4- در يك زندگي مشترك، مرد سرپرست بوده و تأمين معاش و محافظت از خانواده را برعهده دارد؛

5- وفاداري جنسي و تك همسري، انتظارات يك ازدواج مي باشند؛

6- ازدواج به طور طبيعي با تولد فرزندان همراه است. 

 

غير از آيات فراواني كه مسلمانان را در هر وضعيتي به همسرگزيني و ازدواج فرا مي خوانند، روايات بسياري نيز بر اين پيوند تأكيد دارند، تا آنجا كه امام صادق (عليه السلام) ترك ازدواج را از بيم فقر، سوء ظن به خداوند بزرگ مي خواند (كليني، ج5: 3)

امر ازدواج، به قدري از ديدگاه يگانه معبود هستي اهميت دارد كه در سوره نور آيه 32 فرموده: مردان و زنان بي همسر خود را همسر دهيد، همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكار را، اگر فقير و تنگ دست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بي نياز مي سازد، خداوند گشايش دهنده و آگاه است. 

در آيه اي ديگر خداوند فرموده: از نشانه هاي خداوند اين است كه آفريد براي شما از جنس خودتان زوج هايي كه به وسيله آنها آرام گيريد.

آري، خداوند رسيدن مشروع زن و مرد را به يكديگر، از نشانه هاي خود معرفي كرده و آن را براي هر دو نفر موجب آرامش دانسته است. آرامش و فروكش شدن موج طبيعي غريزه در انسان جز از طريق مشروع ميسر نيست و اين طريق مشروع ازدواج است و پاسخي است به نداي فطرت. 

تعاليم اسلام نيز بر نكات فوق در ازدواج تأكيد دارد. اسلام ازدواج را قراردادي با شرايط ويژه مي داند و نسبت به ملل و اديان ديگر، براي مسلمانان در ازدواج شرايط بيشتري مقرر كرده است، هرچند ازدواج ساير فرهنگ ها را در ظرف و قالب خود به رسميت مي شناسد (كليني، ج1: 353) 

نكته دوم، استحكام اين قرارداد است. در قرآن از ازدواج به عنوان « پيماني محكم » ياد شده است (نساء: 21) وجملاتي كه در عقد ازدواج و هم زمان با آن از سوي يك طرف گفته مي شود و طرف مقابل نيز آن را مي پذيرد، نشان از استواري اين پيوند دارد (مجلسي، ج 100: 267-269)

برخي از اين جملات از متن قرآن گرفته شده و بر اين استوار است كه زن و مرد بايد به صورت مناسب و مطلوب به زندگي مشترك خويش ادامه دهند و در صورتي كه بخواهند از هم جدا شوند بايد با احسان و نيكي به يكديگر همراه باشند (بقره: 231)

در عين حال، پيمان زناشويي محكم ترين قرارداد اجتماعي است كه مي توان آن را ناشي از دوستي شديد و رحمت متقابل بين زن و شوهر دانست كه قرآن به آن اشاره كرده است (روم: 21)

اين دوستي، قوي ترين امري است كه فرد بر آن اعتماد كرده، والدين، خواهر و برادر و همه خانواده را رها مي نمايد و راضي مي شود با فردي كه نسبت خوني با او ندارد، زندگي كند و در سختي و آسايش با او شريك باشد. از نشانه هاي مهم خداوند در خلقت انسان، جذبه روان شناختي در وجود مرد و زن است كه مي پذيرند از نزديكان جدا شوند و فرد ناآشنايي را به همسري برگزيند تا مايه آرامش يكديگر شوند و رابطه دوستانه آنها از هر رابطه ديگر عميق تر گردد.

به نظر مي رسد، زن و مرد تنها در صورت اطمينان به عمق اين رابطه و گوارا بودن زندگي مشترك، به ازدواج رضايت مي دهند. اين پيمان فطري، بسيار محكم و امري وراي ارضاي جنسي است و اطمينان زن و مرد به يكديگر بيش از اطمينان افراد در هر رابطه ديگر انساني است. اين امور باعث مي شود ازدواج به پيمان محكمي تبديل شود .

 

4- نقش ايمان و اخلاق در تحكيم بنياد خانواده

خانواده يك واحد كوچك اجتماعي است كه با پيمان ازدواج زن و مرد آغاز مي شود و با توليد و تکثير فرزندان توسعه و استحکام مي يابد. جوامع بزرگ تر نيز از همين واحدهاي کوچک تشکيل مي شوند. بشر از آغاز، زندگي خانوادگي را به عنوان بهترين نوع زندگي برگزيده و در همه زمان ها و مکان ها بدان پايبند بوده و هست.

اين نوع زندگي از امتيازات انسان محسوب مي شود و فوائد گوناگوني دربردارد، از جمله اينکه زن و مرد را از پريشاني، بي هدفي و ولگردي نجات مي دهد و به خانواده وابسته و دلگرم مي سازد، آنها در کانون گرم و با صفاي خانواده، صاحب فرزند مي شوند. پرورش فرزندان و انس با آنان يکي از بهترين لذت هاي زندگي است.

اسلام براي تحقق اهداف ازدواج و تحکيم بنياد خانواده بر دو امر تأکيد دارد: يکي ايمان و ديگري اخلاق. به کساني که قصد ازدواج دارند توصيه مي شود که دين و اخلاق همسر خود را نيز منظور بدارند. مردي خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله، آمد و در امر ازدواج با او مشورت نمود، آن حضرت فرمود: « با زنان ديندار ازدواج کن تا خير فراواني نصيب تو شود » ( وسائل الشيعه، ج20: 50 )

علي بن موسي الرضا (عليه السلام) فرمود: « سودي بهتر از زن صالح و شايسته نصيب انسان نمي شود، زني که شوهرش را خشنود مي سازد و در غياب او از خود و مال شوهرش نگهداري مي کند » ( همان: 39 )

پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) فرمود: « اگر کسي از دختر شما خواستگاري کرد و دين و اخلاق او را پسنديديد، با او تزويج کنيد وگرنه فتنه و فساد بزرگي در زمين به وجود مي آيد » ( همان. 77 )

براي حسن رابطه بين زن و شوهر و بقا و استحکام بنياد خانواده و براي جلوگيري از اختلافات خانوادگي و وقوع طلاق نيز بهترين وسيله را رعايت ارزش هاي اخلاقي مي دانند و در اين رابطه توصيه هاي فراواني شده است.

اسلام، ازدواج را پيماني مقدس مي داند که ميان زن و مرد، به اعتبار اينکه دو انسان هستند، بسته مي شود و مهم ترين هدفش تأمين نيازهاي انساني و آرامش، سکون و انس زن و مرد به يکديگر است، حتي لذت جويي هاي مشروع جنسي و اشباع غريزه و توليد و پرورش فرزندان را نيز در راه تأمين هدف عالي انسان محسوب مي دارد.

قرآن کريم در اين رابطه مي گويد: « و از نشانه هاي خداست که براي شما از جنس خودتان همسراني بيافريد تا به سوي آنان آرامش بيابيد و در ميان شما محبت و دلسوزي قرار داد، همانا که در اين موضوع براي انديشمندان نشانه هايي است » (روم: 21) 

در آيه مذکور، انس و آرامش خانوادگي به عنوان ثمره ازدواج معرفي شده است و اين موضوع بسي برتر از امکان ارضاي مشروع غريزه جنسي است. در پيمان مقدس زناشويي، زن و مرد با تمام وجود به سوي همديگر جذب و متحد و يک دل مي شوند و در تمام ابعاد زندگي در خدمت يکديگر قرار مي گيرند، همچنين مأنوس و همفکر و هم راز و يک هدف مي شوند.

در آيه مذکور زندگي خانوادگي بر دو پايه نيرومند مودت و رحمت استوار شده است. يکي از پايه هاي ازدواج، مودت و علاقه زن و شوهر نسبت به يکديگر است، خوبي ها و نقاط مثبت يکديگر را مورد توجه قرار مي دهند و از صميم قلب همديگر را دوست مي دارند. هر يک از آنان، ديگري را نعمتي ارزشمند از جانب خدا و وسيله انس، الفت، آرامش و دلگرمي و شريک زندگي مي شمارد و از اين نعمت بزرگ قدرداني و سپاسگزاري مي کند.

پايه ديگر ازدواج که در اين آيه بدان اشارت شده، رحمت يعني مهرباني و دلسوزي است. هرگاه يکي از زوجين به نقصان و ضعف و نيازي در همسرش مواجه شد با ديده ترحم و دلسوزي به آن مي نگرد، فکر مي کند که او يک انسان است و انسان هم بي نقص نيست، چنانکه خودش نيز بي عيب نيست. دلش به حال او مي سوزد و سعي مي کند با نرمي و مدارا و از روي مهرباني و دلسوزي نقص او را در صورت امکان برطرف سازد و در صورت عدم امکان او را با همان حال مي پذيرد و نقصانش را ناديده مي گيرد و به زندگي ادامه مي دهد. لازمه رحمت و دلسوزي اين است که چنانکه خير و صلاح خود را مي خواهد در همه حال خواسته ها و تمايلات همسرش را نيز منظور بدارد و هرچه را براي خود مي خواهد براي او نيز بخواهد و همواره به فکر تأمين سعادت، آسايش و آرامش او باشد. قرآن مجيد در اين رابطه تعبير بسيار جالبي دارد و زن و شوهر را چنين توصيف مي کند:

« زنان براي شما لباس هستند و شما نيز براي آنان لباس هستيد » ( بقره: 187 )

لباس مجموع بدن انسان را با همه کمالات و نواقص و خوبي ها و بدي ها و زيبايي ها و زشتي ها دربر مي گيرد؛ از سرما و گرما و خطرها حفظ مي کند، بر زيبايي هايش مي افزايد و عيوبش را مي پوشاند. لباس نزديک ترين اشيا نسبت به انسان است و از جمله نيازهاي اوليه به شمار مي رود. زن و شوهر نيز نسبت به يکديگر بايد همانند لباس باشند، همديگر را با همه نواقص و کمالات بپذيرند. حافظ و نگهبان و آرامش بخش يکديگر باشند، بر زيبايي هاي هم بيفزايند و عيوب يکديگر را بپوشانند، رازدار و محرم اسرار باشند.

اسلام در مورد روابط بين زن و شوهر و زندگي خانوادگي چنين مي انديشد و آن را بر چنين پايه هايي استوار ساخته است. تشکيل چنين خانواده هايي در خور انسان است و سعادت جسماني و نفساني، دنيوي و اخروي او را تأمين مي کند. اگر بنياد خانواده بر پايه هاي ايمان و محبت و دلسوزي استوار شود، کانون خانواده گرم و باصفا مي شود و از کشمکش ها و اختلافات و طلاق و فروپاشي جلوگيري مي کند.

خيرانديشان بايد در ترويج و تبليغ چنين خانواده هايي تلاش و سرمايه گذاري کنند و بدين وسيله، از تزلزل و فروپاشي بنياد خانواده جلوگيري کنند. البته تنها با حمايت هاي قانوني نمي توان بدين هدف بزرگ رسيد و بنيان خانواده را بر پايه هاي محبت و دلسوزي استوار ساخت. بهترين وسيله براي رسيدن به چنين هدفي تبليغ و دعوت مردم به رعايت ارزش هاي اخلاقي است. چنانکه اسلام همين روش را انتخاب کرده و بر رعايت اخلاق در خانواده تأکيد فراوان دارد. از باب نمونه به گوشه اي از آن اشاره مي شود:

پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: « کامل ترين مردم از جهت ايمان کسي است که اخلاقش خوب تر باشد، و بهترين شما کساني هستند که نسبت به همسران خود خوش رفتار باشند » ( مجلسي، ج 71: 389 )

امام سجاد (ع) فرمود: «حق همسرت اين است که بداني خداي متعال او را وسيله آرامش و انس تو قرار داده و بداني که او نعمتي است از جانب خدا براي تو، پس او را گرامي بداري و با وي مدارا کني. گرچه تو نيز بر او حقي بزرگ داري، اما بايد نسبت به او دلسوز و مهربان باشي، زيرا در اختيار تو قرار دارد. بايد خوراک و پوشاک او را تأمين کني و اشتباهات و لغزش هايش را ببخشي»(همان، ج74: 5)

حضرت موسي بن جعفر (ع) فرمود: « جهاد زن در اين است که خوب شوهرداري کند » (وسائل الشيعه، ج20: 163)

همچنين اسلام عنايت ويژه اي به اخلاق دارد و رعايت ارزش هاي اخلاقي را براي سلامت خانواده و تحکيم بنيان آن ضروري و لازم مي داند.
منبع: سايت راسخون ، نويسندگان:دكتر كريم حمدي ،دكتر اسماعيل كاوسي،پيمان حسن پور

 
ست کیف و کفش عروس مدل کفش عروس کفش های مجلسی جدید مدل کفش دامادی

طلاق به دلیل خیانت

صفحه اصلی > مقالات > طلاق > طلاق به دلیل خیانت

طلاق به دلیل خیانت

طلاق به دلیل خیانت

در این یادداشت دو موضوع مورد بررسی حقوقی قرار می گیرد. اول اینکه آیا نفس وجود رابطه یکی از همسران با مرد یا زن دیگری می تواند دلیلی بر وجود جهات طلاق باشد؟و دوم اینکه آیا وجود رابطه اینترنتی از قبیل ایمیل، چت و ... می تواند در دادگاه به عنوان دلیل مُثبت اتهام به خیانت است یا خیر؟

 آیا نفس وجود رابطه یکی از همسران با شخص ثالث می تواند از موجبات طلاق باشد؟

طلاق عبارت است از زائل کردن قید ازدواج با لفظ مخصوص. طلاق ویژه نکاح دائم است و انحلال نکاح منقطع یا متعه از طریق بذل یا انقضاء مدت صورت می گیرد. موجبات یا اسباب طلاق چیزهایی هستند که مجوز طلاق به شمار آمده و به استناد به آنها می توان اقدام به طلاق کرد.

1-برابر ماده 1133 قانون مدنی «مرد می تواند با رعایت شرایط مقرر در این قانون با مراجعه به دادگاه تقاضای طلاق همسرش را بنماید». بنابراین اگر مرد بخواهد زن خود را طلاق دهد باید به دادگاه  رجوع و دادگاه با ارجاع اختلاف به داوری اقدام به اصلاح بین زوجین خواهد کرد و در صورتی بین زن و شوهر سازش حاصل نشود گواهی عدم امکان سازش به شوهر خواهد داد. دفتر طلاق  پس از دریافت گواهی عدم امکان سازش به اجرای صیغه طلاق و ثبت آن اقدام خواهد کرد.

2-اما موجبات طلاق برای زنان محصورند: خودداری یا عجز شوهر از دادن نفقه(موضوع ماده 1129 قانون مدنی)، عسر و حرج(موضوع ماده 1130 و تبصره الحاقی به ماده 1130 مصوب 29/4/81)، غیبت شوهر بیش از چهار سال(موضوع ماده 1029) سوء معاشرت، ابتلا به امراض مسرى صعب العلاج، اختیار همسر دیگر بدون رضایت زوجه (طبق بند 3 از ماده 11 "قانون حمایت‏خانواده، "هر گاه زوج بدون رضایت زوجه همسر دیگرى اختیار كند، زن حق خواهد داشت از دادگاه تقاضاى صدور گواهى عدم امكان سازش براى طلاق نماید"). در این میان مفهوم عسر و حرج دایره اختیارات زنان را برای درخواست طلاق گشوده است چه آنکه عسر و حرج بر هر حالتی اطلاق شد  که ادامه زندگی را برای زوجه را با مشقت همراه ساخته و تحمل آن مشکل باشد. با این حال هرگاه زن بخواهد  در موارد مذکور در قانون مدنی از شوهر طلاق بگیرد باید به دادگاه رجوع کند و وجود یکی از موجبات طلاق را ثابت نماید.

3-سومین نوع از موجبات طلاق، توافق آنهاست. از این نوع طلاق در فقه و قانون مدنی با عنوان طلاق خلع و مبارات بحث شده است. در طلاق خلع و مبارات زن مالی به شوهر می دهد و از این راه موافقت او را برای طلاق جلب می کند.

4-چهارمین نوع از موجبات طلاق، تقاضای طلاق با عنایت به ماده 11 قانون حمایت ‏خانواده‏ می باشد که هم برای مرد و هم برای زن پیش بینی شده است: 1- محکومیت به 5 سال حبس، 2- ابتلا به هرگونه اعتیاد مضرى كه به تشخیص دادگاه به اساس زندگى خانواده خللى وارد آورد و ادامه زندگى زناشویى را غیر ممكن سازد، 3- هر گاه زوج بدون رضایت زوجه همسر دیگرى اختیار كند، هر گاه یكى از زوجین زندگى خانوادگى را ترك كند، تشخیص ترك زندگى خانوادگى با دادگاه است و 4- در صورتى كه هر یك از زوجین در اثر ارتكاب جرمى كه مغایر حیثیت‏خانوادگى و شوون طرف دیگر باشد به حكم قطعى در دادگاه محكوم شود. تشخیص اینكه جرمى مغایر حیثیت و شوون خانوادگى است‏با توجه به وضع و موقع طرفین و عرف و موازین دیگر با دادگاه مى‏باشد.



اگر زن درخواست طلاق کند در صورتی که از طریق طلاق خلع یا توسل به شروط ضمن عقد نکاح و گرفتن وکالت برای طلاق مدد نجوید برای درخواست طلاق می بایست به اثبات ادعای خود بپردازد که خیانت یا توهم به خیانت همسرش موجب عسر و حرج شده یا با توسل به بند 5 ماده 11 قانون حمایت‏خانواده‏ اقدام نماید.
طلاق به دلیل خیانت
با عنایت به مباحث فوق باید گفت اثبات خیانت یا توهم به خیانت (در صورت وجود دلایل و امارات)، در صورتی که از مصادیق ایجاد عسر و حرج بوده و ادامه زندگی مشترک را ناممکن سازد می تواند برای مرد و زن از موجبات طلاق باشد. اگر چه مرد هر وقت بخواهد می‌تواند دادخواست طلاق بدهد و ملزم نیست دلیل خاصی را برای تصمیم خود ذکر کند و این قاعده مبتنی بر فقه اسلامی عنوان می شود که اختیار طلاق را به دست مرد داده است. ولی این محدودیت برای مرد وجود دارد که اگر بخواهد زن خود را طلاق بدهد حتما  به  دادگاه مراجعه کند. در این صورت، دادگاه گواهی عدم سازش صادر خواهد کرد و ثبت طلاق فقط با این گواهی ممکن خواهد بود. این در صورتی است که اگر زن درخواست طلاق کند در صورتی که از طریق طلاق خلع یا توسل به شروط ضمن عقد نکاح و گرفتن وکالت برای طلاق مدد نجوید برای درخواست طلاق می بایست به اثبات ادعای خود بپردازد که خیانت یا توهم به خیانت همسرش موجب عسر و حرج شده یا با توسل به بند 5 ماده 11 قانون حمایت‏خانواده‏ اقدام نماید.

خیانت در در زندگی زناشویی به شکل مشخص در قانون موضوعه ما جرم انگاری نشده است. شاید بتوان گفت تنها آثار این خیانت مثل رابطه نامشروع جنسی است که حسب مورد می تواند مشمول مجازات حد یا تعزیر قرار گیرد. از این سو ارسال یک ایمیل که محتوای ابراز علاقه ساده به یکی از همسران دارد نمی تواند جرم باشد. از سوی دیگر ارسال یک فیلم یا برنامه صوتی و ... مستهجن تنها می تواند مشمول جرایم رایانه ای تلقی گردد و نه از باب خیانت.
 آیا وجود رابطه اینترنتی از قبیل ایمیل، چت و ... می تواند در دادگاه به عنوان دلیل مُثبت اتهام خیانت ابراز گردد یا خیر؟

با توجه به مطالب فوق الذکر، موضوعیت این سوال تنها برای زن مطرح خواهد بود تا برای طلاق و احراز عسر و حرج بدان متوسل شود چه آنکه مرد برای طلاق نیازی به اثبات موضوعی ندارد.

ماده 1257 قانون مدنی اذعان دارد هر کس مدعی حقی باشد باید آن را اثبات کند و مدعی‌علیه هرگاه در مقام دفاع‌، مدعی امری شود که محتاج به دلیل باشد اثبات امر بر عهده او است‌. دلائل اثبات دعوی عبارتند از: اقرار، اسناد کتبی‌، شهادت، امارات‌ و قسم‌. راه های ثبوت امر کیفری نیز چنانچه در قانون مجازات اسلامی آمده عبارتند از اقرار، شهادت، قسامه و علم قاضی.
ایمیل، اس ام اس یا چت را می توان از جهت شباهت با دلایلی همچون سند عادی سنجید. اما چون امکان دخالت در این اسناد از طریق هک و ... بسیار است اطمینان از صحت و درستی  و نیز انتساب آن نسبت به سایر اسناد کتبی کاهش می یابد.



ماده 1257 قانون مدنی اذعان دارد هر کس مدعی حقی باشد باید آن را اثبات کند و مدعی‌علیه هرگاه در مقام دفاع‌، مدعی امری شود که محتاج به دلیل باشد اثبات امر بر عهده او است‌. دلائل اثبات دعوی عبارتند از: اقرار، اسناد کتبی‌، شهادت، امارات‌ و قسم‌.

همچنین در استناد پذیری این وسایل ارتباطی با توجه با فصل سوم جرایم رایانه ای ماده 50 آن قانون می گوید: «چنانچه داده ای رایانه ای توسط طرف دعوا یا شخص ثالثی که از دعوا آگاهی نداشته، ایجاد یا پردازش یا ذخیره یا منتقل شده باشد‌ و سیستم‎ رایانه ای یا مخابراتی مربوط به نحوی درست عمل کند که به صحت و تمامیت، اعتبار و انکارناپذیری داده ها خدشه وارد نشده باشد، قابل استناد خواهند بود.» از این سو به منظور حفظ صحت و تمامیت، اعتبار و انکارناپذیری ادله الکترونیکی جمع ‌آوری شده، لازم است مطابق آیین‌نامه مربوط از آنها نگهداری و مراقبت به عمل آید. بنابراین باید گفت می توان از ایمیل، اس ام اس و چت با شرایطی که در فوق اشاره شد جهت اثبات ادعا استفاده نمود و بدانها استناد کرد.

روش های ارتباطی چون ایمیل، چت، اس ام اس تنها می توانند از امارات ایجاد علم برای قاضی نام برد که در کنار سایر شرایط موجب علم قاضی در مسئله گردد. همان طور که اشاره شد صرف وجود چنین رابطه ای به صرف رابطه اینترنتی جرم انگاری نشده و تنها در صورت بروز این رابطه در قالب های جرایم عمومی (مذکور در قانون مجازات) قابل پیگرد است./تبيان

 
سفره عقد مدل سیلور تزیین شمع سفره عقد تزیین نون و پنیر و سبزی سفره عقد مدل کفش دامادی

معیارهای گزینش همسر در آموزه های اسلامی(2)


معیارهای گزینش همسر در آموزه های اسلامی(2)

3ـ اخلاق نیکو

هرچه علم و تکنولوژی رشد می کند، نیاز بشر به اخلاق افزایش می یابد و لازم است به موازات آن دستورات عالیه اخلاقی پیامبران، کاملاً مورد عمل و نظر قرار گیرد؛ زیرا، دنیای علم و صنعت، گرچه وسایل و ابزارهایی در اختیار بشر می گذارد؛ ولی هیچ گونه، درباره عدم سوء استفاده از آنها راه حلی ارائه نمی دهد.

سیر صعودی آمار جرائم، جنایات، فساد، تبهکاری، قتل و خودکشی، متلاشی شدن خانواده ها و...، بیانگر این حقیقت است که اخلاق، که فلسفه بعثت انبیاء است «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»(1)بر جامعه حکمفرما نباشد.

دانش و صنعت نمی تواند سعادت و آرامش بشر را تضمین و تأمین کند؛ بلکه استعمارگران، علم و صنعت را به نفع خویش استخدام نموده و میلیون ها نفر را بی خانمان می کنند؛ چنان که می کنند و حقوق حقه ملتهای ضعیف را چه آسان پایمال می سازند و آنان را به خاک و خون می کشند...

تنها عاملی می تواند روح سرکش انسان و غرایز طوفانی و عصیانگر وی را مهار کند و علم و صنعت را در راه آرامش عمومی و زندگی مسالمت آمیز به کار اندازد، اخلاق واقعی است که از ایمان حقیقی به خدا سرچشمه می گیرد.

یکی از ویژگیهای اساسی برای زندگی شاد، اخلاق نیک است. منظور از اخلاق نیک، تنها خنده رویی و خوش خلقی اصطلاحی نیست، زیرا خندیدن و ... در بعضی مواقع، نه تنها مطابق اخلاق نیست، بلکه ضداخلاق است.

اخلاق هر انسانی تأثیر مستقیم در زندگی او دارد. این تأثیر در محیط خانواده محسوس تر و نقش آفرین تر است؛ زیرا مسائل عاطفی در خانواده بر مسائل دیگر غلبه دارد و محیط خانواده بیشتر بر مبنای خصوصیات اخلاقی اعضای آن شکل می گیرد، تا عوامل دیگر؛ ازاین جهت، اگر اعضای خانواده از اخلاقی نیکو بهره مند باشند، محیط خانواده تبدیل به بهشتی سرورانگیز می شود و چنانچه به بداخلاقی خو گرفته باشند، همواره خود را در جهنّمی سوزان گرفتار خواهند دید.

امام علی(ع) می فرماید: «بِحُسْنِ الاَْخْلاقِ یَطیبُ الْعَیْشُ»(2)با خوش اخلاقی ، زندگی نیکو و مطلوب می گردد.

ملکات فاضله و اخلاق کریمه است که باعث نشاط و شادابی در زندگی شده و دشواریها را برطرف و اضطرابها و نگرانی ها را از بین می برد و بداخلاقی جسم و روح انسان را فرسوده می کند و عامل مهم پیری زودرس است؛ ازاین رو، پیامبر گرامی اسلام(ص) پیوسته در دعا چنین می فرمود: «اَللّهُمَّ اِنّی اَعُوذُبِکَ... مِنْ زَوْجَةٍ تُشیبُنی قَبْلَ اَوانِ مَشیبی»(3) خدایا! به تو پناه می برم از همسری که قبل از رسیدن پیری، پیرم کند.

زندگی مشترک زناشویی، دارای فراز و نشیبهایی است که برخورد صحیح با آنها نیاز به روحیه ای قوی و اخلاقی پسندیده دارد. زن و مرد اگر از این مزیّت، بهره ای نداشته باشند، نمی توانند با تفاهم و همکاری متقابل بر مشکلات زندگی چیره شده، بار سنگین آن را به مقصد برسانند. چنانچه هر یک از طرفین از اخلاقی نیکو و رفتاری شایسته برخوردار نباشد، طرف دیگر هر چند خوش اخلاق هم باشد، زندگی به کامش تلخ خواهد شد.

از آنجا که اصلاح صفات ناپسند، در صورت ریشه دار بودن آنها، نیاز به تلاش طاقت فرسا و زمانی طولانی دارد، باید از همان ابتدا به صفات اخلاقی همسر توجّه کرد، تا در سایه انتخاب همسری خوش اخلاق، زندگی سعادتمندانه ای پی ریزی شود.

به طور کلی منظور از اخلاق نیک، این است که انسان آراسته به صفات، عادات، خُلق و خوهای پسندیده، فضائل، کمالات و اعمال و رفتار نیکو بوده و از صفات زشت، بیماریهای اخلاقی و... دور باشد.

زندگی زن و مرد در محیط خانوادگی احتیاج به اخلاق دارد؛ زیرا تنها در پرتو قانون نمی توان زندگی کرد.

قرآن کریم از پیامبر گرامی اسلام(ص) به عنوان صاحب «خُلق عظیم» یاد نموده و می فرماید: «انّک لعلی خلق عظیم»(4)تو بر خلق و خوی بزرگی هستی. خدای سبحان هیچ کس را به این عظمت نستوده است. پیامبر(ص) را با عنوان نیکوترین انسان ستایش می کند. در تبیین این محور مهم از رسول اکرم(ص) چنین نقل شده است: «معیار خُلق نیکو، خلق الله است»(5) یعنی آن کسی خلق نیکو دارد، که متخلق به اخلاق الهی باشد. نیکوترین نامها و صفات، از خداست.(6)چه رنگی نیکوتر از رنگ خدایی شدن. نیکوترین جلوه ای که انسان می تواند به خود بگیرد، مظهر جلوه های الهی شدن است که انسان، خلیفه و جانشین صفات خدایی شود. زیرا جانشین باید به نشانه های خداوندی متصف باشد. اگر خدای متعال عطوف، رؤف، رحیم، علیم، کریم، عزیز، حکیم و غفور است، جانشین او نیز نشانی از این صفات باید داشته باشد. اینها جلوه های صفات الهی است که در بنده مؤمن و خالص او تجلی نموده است. این اصل، نه تنها عامل تحکیم خانواده و زندگی زناشویی است، بلکه یکی از مهم ترین عوامل برای تربیت نسل سالم، چه در دوران جنین و شیرخوارگی و چه در دوران کودکی می باشد.

در روایات اسلامی از ازدواج با افراد بداخلاق نهی شده و خوش اخلاقی یکی از شرایط همسر شایسته محسوب شده است.(7)

در روایتی از امام باقر (ع) نقل شده که فرمود: پدرم، امام سجاد(ع)، در یکی از مواقف حج به زنی برخورد که «اخلاق نیکش» آن حضرت را جذب کرد، سؤال کردند این زن دارای همسر است؟ گفتند: خیر؛ پدرم بدون این که از حسب و نسب وی تحقیق کند، از او خواستگاری کرد، و این خواستگاری منجر به ازدواج با او شد.

فردی از انصار از داستان آگاه شد، ازدواج به این سادگی برای او بسیار سنگین و گران آمد، به نظر آورد ممکن است آن زن فردی بی اصل و نسب باشد، و علت سرزنش نسبت به امام چهارم شود.

مدتی در مقام جستجو برآمد و معلوم شد آن زن از طایفه شیبان است، خدمت امام چهارم(ع) رسید و جریان را با آن حضرت در میان گذاشت که خدا را شکر همسر شما از فامیلی معروف و محترم است، آن حضرت فرمودند: من شما را خردمندتر از این می دانستم که به این امور پایبند باشی، مگر نمی دانی خداوند عزّوجلّ به برکت اسلام پستی ها را برداشت و نقصها را جبران فرمود، بزرگواری و کرامت را جایگزین پستی و دنائت نمود، اینک مسلمان در هر موقعیتی باشد، محترم است و او را پستی نیست، لئامت و خسّت از آنِ جاهلیت است و بس.(8)

«حسین بن بشار واسطی» به امام رضا(ع) نامه نوشت که یکی از بستگانم خواستار ازدواج با من است، ولی بداخلاق است؛ حضرت فرمود: «اگر اخلاقش بد است، با وی ازدواج نکن.»(9)

بنابراین، خوش اخلاقی همسر، نقش مؤثری در زندگی انسان دارد و باید مورد توجه کامل قرار گیرد؛ زیرا آنچه مایه سازش و تحکیم روابط است، حسن خلق است، نه امور مادی، مانند ثروت و زیبایی.

همسرِ بداخلاق و ناسازگار، مایه غم و اندوه و کدورت گردیده، طراوت و شادابی را از طرف مقابل می رباید. البته ناگفته پیداست اخلاق سوء و خشونت در کانون خانواده، در روحیه همه افراد اثر نامطلوب دارد.

4ـ سلامت عقل و تفکر

بعد از دینداری، اصالت خانوادگی و اخلاق نیک، «سلامت عقل» از مهم ترین شرایط یک همسر شایسته محسوب می شود. تدبیر امور زندگی و پیمودن راه سعادت و درستکاری و برطرف نمودن مشکلات زندگی مشترک کار ساده ای نیست.

متأسفانه بسیاری از افراد، مقیّدند که همسر زیبا داشته باشند، در صورتی که زیبایی در آمار جهانی بهداشت، فقط 25 نمره دارد در حالی که به تفکر و اندیشه 300 نمره داده اند. در مورد عروس خانم همیشه می پرسند: آیا زیبا هست، یا نیست. زیبایی دوره محدودی دارد، ولی ما نمی توانیم نقش بی بدیل تفکر و تعلیم و تربیت را انکار کنیم.

برخی افراد در ازدواج جایی برای تفکر باز نگذاشته اند. اولین چیزی که در تفکر جلوه گر می شود، عامل هوش است. زندگی با یک فرد کم هوش، بسیار مشکل است. ممکن است بپرسید: چگونه می شود هوش یک نفر را قبل از ازدواج تشخیص داد؟ پاسخ بسیار آسان است. افرادی که درجه هوشی خیلی پایین دارند، کاملاً در رفتار و کردارشان مشخص است، پختگی لازم را ندارند، قدرت تشخیصشان ضعیف است. عامل دیگر تشخیص هوش، تفکر انتزاعی است. «انتزاع کردن» یعنی: بیرون کشیدن، و تفکر انتزاعی یعنی، توانایی استنباط و درک مفاهیم از موقعیت های کلی؛ این نوع تفکر ابعادش بسیار گسترده است، افرادی که تفکر انتزاعی دارند، خیلی زود شما را می فهمند. لازم نیست که دائم برایشان تکرار کنید. بُعد دیگرش، تفکر حل مسئله ای است، تفکری که در آن انسان می تواند مسائل خودش را حل کند. کسانی که این نوع تفکر را ندارند، همیشه دور خودشان می چرخند، گیجند، پیوسته می پرسند چه گفتی، یعنی چه، منظورت چه بود؛ کسی که این نوع تفکر را ندارد، شایسته گزینش همسری نیست.

گاهی اوقات افراد از روی ترحم با فردی ازدواج می کنند که از نظر هوشی در سطح پایینی است، می خواهند ایثار کنند، ولی سخت در اشتباهند. زندگی با افراد کم هوش، بسیار مشکل است. کسی که تفکر و هوش خوبی دارد، کیفیت فراوان در مدیریت دارد زیرا یکی از ارکان اصلی مدیریت، تفکر خوب است.

طبق بررسی ها و مطالعات آسیب شناسی خانواده، اصلی ترین علت اختلافات خانوادگی، سردی ها و بی رغبتی ها، اخمها و قهرها، بی تفاوتی ها و افسردگی ها، بدزبانی ها و تندی ها، طردها و فرار از خانه، پریشانیها، گاه اختلالات روانی، برخی آسیب پذیری های رفتاری و کژروی های اجتماعی «همسران» و سرانجام طلاق و جدایی، و ریشه اصلی تمام ناسازگاریهای زناشویی، عدم تناسب در «عقل و اندیشه» بین زوجین می باشد. بنابراین، با توجه به مشخصات افراد از نظر عقل و هوش، باید زن و مرد در انتخاب همسر، کسی را به عنوان همسر در زندگی مشترک خویش انتخاب کنند که با همدیگر تناسب داشته باشند تا در زندگی دچار مشکلات نشوند.

شریعت اسلام برای جلوگیری از ضایعات احتمالی که در اثر وراثت پیش می آید، تأکید می کند که برخی از ازدواجها صورت نپذیرد. اسلام افراد را از ازدواج با انسان «احمق» که از نظر هوشی عقب مانده است، برحذر می دارد. چنان که امام صادق(ع) می فرماید: «ایّاکم و تزویج الحَمقاء فَانَّ صُحبَتَها بَلاءٌ و ولدها ضیاع»(10)بپرهیزید از ازدواج با «احمق»! زیرا، مصاحبت و زندگی با او بلاست و فرزندانش نیز تباه می شوند. و نیز فرمود: «عقل چیزی است که خداوند رحمان به وسیله آن پرستش و عبادت می شود و بهشت به وسیله آن به دست می آید.»(11)

5 ـ زیبایی و شادابی

همسری که از چنین صفاتی برخوردار باشد، غالبا ضامن جلوگیری همسرش از انحرافات و چشم چرانی ها می گردد و معمولاً این موضوع با خوش اخلاقی همراه است؛ زیرا زیبارویان در اغلب موارد دارای اخلاق ملایم و جذاب می باشند.

زیبایی یک امتیاز است و در شیرینی و سعادت «زندگی زناشویی» تأثیر به سزایی دارد. البته چند نکته درباره این شرط (لزوم زیبایی و شادابی) درخور توجه است:

الف) گرچه زیبایی ظاهر و تناسب اندام را در انتخاب همسر نمی توان نادیده گرفت، ولی این مسئله نباید به عنوان بزرگترین هدف و معیار ازدواج محسوب شود، به گونه ای که دیگر معیارها را تحت الشعاع قرار دهد، بلکه هنگام انتخاب همسر باید هر دو بُعد زیبایی «زیبایی ظاهری یا تناسب اندام» و «زیبایی باطنی یا معنوی، مانند ایمان، تقوا، حیا، و...» ترکیب شود و به همه آنها اصالت داده شود که در این صورت زندگی مشترک، یک عمر گلستان می شود.

پیامبر اسلام(ص) برای اطمینان خاطر مرد از زیبایی زن، وی را مجاز دانست که قبل از ازدواج، همسرش را ببیند، تا خاطر وی از نظر زیبایی و دلپسندی زن مطمئن گردد. آن حضرت دراین باره می فرماید: «بهترین زنان شما، زیبا چهره ترین آنهاست.»

و در روایت دیگر فرمود: «أَفْضَلُ نِساءِ أُمَّتی أَصْبَحُهُنَّ وَجْها وَأَقَلُّهُنَّ مَهْرا»(12) برترین زنان امت من زنی است که زیبائی اش بیشتر و صداقش کمتر باشد. البته زیبایی ظاهری باید در کنار دیگر صفات و معیارها، مورد توجه و بررسی قرار گیرد، نه به طور مستقل. زیبایی و تناسب اندام بدون تدیّن و شرافت خانوادگی و...، آفتی است خطرناک و بلایی است رسواگر که اگر بر مبنای ارزشهای الهی پیوند نخورد، به زودی ناپایدار خواهد بود. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «مَن تَزَوَّج إمْرَأة. .. لِجَمالِها، رأی فیها ما یَکْرَهُ»(13)کسی که (فقط) به خاطر زیبایی زنی با او ازدواج کند، در او امور ناخوشایند خواهد دید.

و همچنین فرمود: «إیّاکم و خَضْراءَالدِّمنِ، قیلَ: یا رسول اللَّه و ما خَضراءُ الدِّمَنِ؟ قال: المَرأة الحَسناءُ فی مَنبِت السُّوءِ»(14) از خضراء الدمن (گیاه روییده در میان کثافات) بپرهیزید. گفته شد: ای رسول خدا! خضراءالدمن چیست؟ فرمود: زن زیبارویی که در خانواده ای فاسد رشد کرده است.

در یک انسان آنچه اصالت دارد، انسانیت و اخلاق و دینداری است و آن ازدواجی میمنت و برکت دارد که به خاطر این امور انجام بگیرد و تداوم پیدا کند؛ اما آن ازدواجی که به خاطر مال و جمال باشد، از دیدگاه اسلام، برکت و میمنتی ندارد. به همین جهت است که وقتی شخصی خدمت پیامبر اکرم(ص) آمد و در امر ازدواج مشورت کرد، حضرت به او فرمود: «عَلَیْک بِذاتِ الدِّین تَرَبت یَداکَ»(15)بر تو باد که همسر دیندار اختیار کنی، دستهایت نیازمند خداوند باد.

جالب این است که رهبران اسلام، به افرادی که در انتخاب همسر، اصالت را به دینداری می دهند نه زیبایی ظاهری، وعده مال و جمال داده اند. چنان که در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده که می فرماید: «اِذا تَزَوَّجَ الرَجُلُ المَرأة لِجَمالِها أو لِمالِها وُکِّلَ إلی ذلِکَ، وَإذا تَزَوَّجَها لِدینِها رَزَقَهُ اللّهُ الجَمالَ وَالمال»(16) هرگاه مرد، زنی را به خاطر زیبایی و ثروتش به همسری برگزیند، به همان واگذار می شود(و معلوم نیست که به آنها برسد) و هرگاه او را به خاطر دینش به همسری برگزیند، خداوند زیبایی و مال، روزی او می سازد.

ب) گرچه زیبایی «ظاهری، معنوی، فرهنگی و...» امری پسندیده است و در انتخاب همسر باید مورد توجه قرار گیرد، ولی نباید از حد معمول تجاوز کند و به صورت «مشکل پسندی» درآید و انسان را از ازدواج به موقع باز دارد، بلکه اگر از زیبایی نسبی برخوردار بودند و دین و اخلاق یکدیگر را پذیرفتند، بهتر است بعد از تحقیقات و شناخت کافی «در همه زمینه ها» از یکدیگر، با توکل بر خداوند و راهنمایی والدین، با همسر مورد نظر ازدواج نمایند و مطمئن باشند که عقل و ایمان و اخلاق نیک و خانواده اصیل و با شرافت، بسیاری از کمبودها را جبران خواهد نمود.

ج) بهتر است زن و مرد در مراسم خواستگاری، با اجازه و رضایت والدین، یکدیگر را ببینند و واقعیتها را به هم بگویند. برای شناخت لازم و تشخیص زیبایی و شادابی همسر مورد نظر، شایسته است مرد، مادر یا خواهر و یا یکی از خویشان نزدیک و مورد اعتماد را برای دیدن انتخاب کند و بفرستد تا زن مورد نظر را خوب ببینند و ویژگی هایش را برای او توضیح دهند.

امام خمینی(ره) فرمود: «هر یک از زوجین می توانند «در مراسم خواستگاری» مستقیما از یکدیگر درباره هم تحقیق کنند، مشروط به آن که این تحقیق مستلزم حرام نباشد. هر یک از زوجین می توانند بدن دیگری را با شرایط زیر به منظور تحقیق، ببینند:

1ـ نگاه به قصد لذت و ریبه نباشد؛ 2ـ ازدواج متوقف بر این نگاه باشد؛3ـ مانعی از ازدواج این دو در میان نباشد...؛4ـ بهتر است این دیدن از روی لباس نازک باشد؛ 5 ـ باید این نگاه آخرین تحقیقی باشد که هر یک از زوجین انجام می دهندو....»(17)

بنابراین، صحبت کردن زن و مرد به قصد لذت، یا خلوت کردن آنها در محیط بسته و یا نگاه کردن به قصد لذت و یا لمس کردن یکدیگر، حرام است و باید از آن اجتناب کنند.

6ـ تناسب سنی و تحصیلی

در انتخاب همسر توجه به همتایی و تناسب در سن نیز لازم است. تفاوت سن بلوغ جنسی در دختر و پسر، یک امر طبیعی است، پسر حدود چهار سال دیرتر از دختر به بلوغ جنسی می رسد.از این رو، باید تفاوت سن آنها در امر ازدواج نیز حداقل به همین مقدار باشد (پسر بزرگتر باشد) بهتر است چنین باشد، ولی الزامی نیست. اگر در بقیه موارد یادشده تناسب وجود داشته باشد، ولی تناسب سنی وجود نداشته باشد، مثلاً زن و شوهر هم سن باشند و یا حتی زن یک سال نیز بزرگتر باشد، به شرط این که مرد وقوف و آگاهی کامل به این موضوع داشته باشد، مشکل خاصی ایجاد نمی شود. اما ازدواجهایی که اختلاف سنی زیاد وجود دارد، مثلاً فردی بیست سال از دیگری بزرگتر است، اصلاً صلاح نیست.

به طور کلّی تناسب سنی و جسمی در زناشویی مسئله مهمی است و عدم توجه به آن عواقب ناگواری را در پی دارد. سن زن و مرد در ازدواج از دو جنبه دارای اهمیت است:

1ـ جنبه روانی: انسان در فرآیند رشد از نظر روانی، در سنین مختلف، دارای ویژگی های متفاوت می باشد.

2ـ جنبه فیزیولوژیکی: علاوه بر جنبه های روانی، ارضای غرایز جنسی خود مسئله مهمی است.

سن ازدواج در شرایط جغرافیایی و اقلیمی مختلف، متفاوت است. معمولاً در مناطق گرمسیر، سن بلوغ و ازدواج پایین تر از مناطق سردسیر و کوهستانی است. مهم نیست که فرد در چه سنی بالغ می شود، مسئله مهم این است که فرد احساس کند که از نظر فیزیولوژیکی و روانی نیاز به ازدواج دارد. تشخیص زمان مناسب ازدواج و فاصله سنی زوجین از سوی افراد تازه بالغ، مشکل است. در این مورد، استفاده از راهنمایی های والدین و مشاوران خانواده ضروری است.

معمولاً چون دختران از نظر رشد بدنی و روانی از پسران جلوترند و رشد آنان سریعتر است و زودتر به سن تکلیف شرعی و بلوغ بدنی می رسند، آمادگی بیشتری جهت انتخاب همسر و شروع زندگی زناشویی را دارند.

در روایات اسلامی، درباره سن ازدواج و فاصله سنی زن و شوهر، اشاره به موضوع بلوغ شده که طرفین در سنین پایین، یعنی اوایل بلوغ، ازدواج کنند و به همین علت در اسلام سن تکلیف شرعی دختران 9 سال تمام قمری و پسران 15 سال تمام قمری است و تفاوت سن دختر و پسر (در ازدواج) با در نظر گرفتن موقعیت جغرافیایی و عوامل فرهنگی متفاوت است. با توجه به تحقیقات انجام شده و بلوغ زودرس، در بعضی مناطق و موقعیتهای مختلف جغرافیایی، فرهنگی، اقتصادی و...، بهترین سن ازدواج برای دختران 16 الی 20 سالگی و برای پسران 18 الی 23 سالگی می تواند باشد و مناسب ترین فاصله سنی، در ازدواج بین 1 الی 5 سال است و اگر هم، سن آنها مساوی باشد و یا این که زن چند سال از مرد بزرگتر باشد، اشکالی ندارد. ولی، فاصله سنی «بین 1 الی 5 سال» از نظر روانشناسی و فیزیولوژی ارجحیت دارد. و این تفاوت بدین جهت است که زنها در اثر بارداری و زایمان و شیر دادن به کودک، غالبا از مردها زودتر پیر و فرسوده می شوند و طراوت و شادابی خویش را از دست می دهند. زن اگر چند سالی از شوهر کوچکتر باشد، مدت بیشتری می تواند نظر شوهر را به خود جلب کند و تمایلات روحی، روانی و جنسی او را ارضاء نماید؛ در نتیجه، برای همیشه صلح، صفا، دوستی، عشق و محبت در کانون گرم خانوادگی آنان حاکم خواهد شد.

نکته شایان توجه این است که در امر ازدواج شرط سنی در اسلام مطرح نیست که مثلاً اگر زوجین توافق سنی نداشتند، عقد ازدواج باطل باشد، اما باید سن زوجین تفاوت فاحش نداشته باشد؛ زیرا تجربه نشان داده است که بسیاری از درگیری ها و اختلافات ناشی از تفاوت فاحش سنی بین زن و مرد است. چه بسا یکی از طرفین به خاطر کمی سن و کم تجربگی نمی تواند دیگری را تحمل کند و یا احیانا آن که از سن بالایی برخوردار است، از لحاظ غریزه جنسی ضعیف باشد و نتواند دیگری را که قوی است، ارضاء و اشباع نماید. اینجاست که اگر ایمان کافی در طرف مقابل نباشد، به اعمال خلاف عفت روی می آورد و اساس خانواده را در هم می ریزد و حیثیت خانواده یا طایفه ای را در معرض خطر قرار می دهد. از این رو، این که احیانا ثروتمندان در دوران کهولت سنی و تحلیل قُوی در صدد ازدواج با دوشیزه ای برمی آیند و دوشیزگانی هم به طمع مال و ثروت آنان حاضر به ازدواج با آنان می شوند کار صحیحی نیست و تحقیقات نشان داده است که در موارد قابل توجه ای این گونه ازدواجها مفاسد و خطرهایی در پی داشته است؛ پس باید از این ازدواجها جدا پرهیز شود.

همچنین یکی دیگر از معیارهایی که باید در ازدواج در نظر گرفته شود، تناسب تحصیلی است. بسیار خوب است که زن و شوهر از نظر معلومات و تحصیلات علمی، خیلی با هم فاصله نداشته باشند و در ردیف یکدیگر باشند تا تفاهم بیشتر در زندگیشان به وجود آید. بنابراین، زن و مردی که تحصیل کرده و دانشگاهی است، نمی تواند با فردی غیرتحصیل کرده یا کم سواد ازدواج نماید. البته پذیرش این امر در مدت کوتاهی امکان پذیر است، ولی در درازمدت تنش ها و اختلافاتی بین آنها آشکار خواهد شد. به هرحال، یکی از چیزهایی که باید در ازدواج رعایت شود، فاکتورهای حرفه ای است. بنابر این سطح تحصیلات و سطح حرفه (شغل) در زندگی زناشویی بسیار مهم است. چنان که تحقیقات و تجربه نشان داده است که کسانی که با هم ردیفان خود از نظر تحصیل و شغل ازدواج کرده اند، در زندگی خانوادگی از موفقیت بیشتری برخوردارند.

7ـ عفاف و پاکی از آلودگی ها

«عفاف» با فتح حرف اول، از ریشه «عفت» است و لغت شناسان در باره آن گفته اند:

«و اصله الاقتصار علی تناول الشی ء القلیل»؛ عفاف اکتفا ورزیدن به بهره مندی کم و شایسته است.

در مجمع البحرین آمده است: «عف عن الشی ء، ای امتنع عنه فهو عفیف»(18)عفاف از چیزی ورزید، یعنی: از آن امتناع ورزید؛ پس او عفیف است.

و ابن منظور در لسان العرب در این باره می نویسد: «العفّة: الکف عما لایحل و لایجمل»(19) عفت: خویشتن داری از آنچه که حلال و زیبا نیست.

صاحب اقرب الموارد «عفت» را این گونه معنا نموده است: «عف الرجل: کف عما لایحل و لایجمل قولا او فعلا و امتنع»(20) عفاف ورزید، یعنی: در گفتار و کردار، از آنچه که حلال نیست، دوری جست و خویشتن داری نمود. همچنین در قاموس، «عفت» را به معنای کف خودنگهداری از محرمات و زشتیهاست که با زیباگزینی منافات

دارد، معنا می کند.(21)

در تفکر اسلامی، عفاف واژه ای با بار معنایی خاص برگرفته از آیات و روایات، و گونه ای منش است همراه با کنش رفتاری و گفتاری.(22)

مرحوم نراقی در معراج السعاده می نویسد: عفت عبارت است از: مطیع و منقاد شدن قوه شهوانیه از برای قوه عاقله که در اقدام به خوردن و نکاح و حدود اوامر الهی را به لحاظ کمی و کیفی؛ نگهدارد،(23) عفت همان اعتدال عقلی و شرعی است و افراط و تفریط در آن مذموم است؛ پس در تمامی اخلاق و احوال، حد وسط و راه میانه «عفت» است.

روشن است که استحکام خانواده که اولین و بنیادی ترین تشکّل اجتماعی یک جامعه به شمار می آید مرکز عشق و امید و بستر شکفتن آرزوهای جوانان است، تنها، با پاسداری از عفاف و پاکدامنی، درخشش و بالندگی لازم را پیدا می کند؛ زیرا اگر در جامعه ای عفاف و پاکدامنی به صورت کامل رعایت گردد و تمتعات جنسی به محیط خانواده محدود گردد، جوانان به ازدواج روی آورده و خانواده های تشکیل شده نیز ثبات بیشتری می یابند؛ ولی اگر بی بند و باری و بی عفتی در جامعه رواج یابد و بهره برداری های جنسی در خارج از محیط خانواده میسر گردد، جوانان زیر بار مسئولیت های ازدواج نرفته و خانواده های تشکیل شده نیز متزلزل می شود. بنابراین، باضرس خاطر باید گفت: رعایت عفاف در رفتار و گفتار، خانواده را سالم و آسیب ناپذیر نگه می دارد. بنابراین، یکی از شرایط شایسته و لازم در انتخاب همسر آن است که آلوده به فحشاء و مبتلا به انواع مواد مخدر و مشروبات الکلی نباشد.

امروزه نقش زیانبار این آلودگی ها در ویرانی خانواده ها و نابودی نسل جوان بر همگان روشن است و در ضمن، آثار زیانبار اینها در تولد فرزندان ناقص العقل و عقب افتاده نیز ثابت شده است، ازاین جهت، شریعت اسلام از پیوند زناشویی با مبتلایان به مواد مخدر و دیگر مسکرات برحذر داشته است.

در دستورالعمل هایی که از پیامبر اکرم(ص) و پیشوایان معصوم (ع) رسیده، به لزوم رعایت این تناسب بسیار تأکید شده است.

از نظر اسلام با کسی که مرتکب شرب خمر می شود نباید ازدواج کرد. چنان که پیامبر اسلام(ص) می فرماید: «شارب الخمر لایزوج، اذا خطب»(24) شرابخوار اگر خواستگاری کند، به او دختر داده نمی شود.

همچنین امام صادق(ع) می فرماید: «من زوّج کریمته من شارب الخمر فقد قطع رحمها»(25) کسی که دخترش را به شرابخوار بدهد، با این کار خود قطع رحم کرده است.

شاید مراد از قطع رحم در این روایت این باشد که با این ازدواج سبب نازایی او شده است و یا مراد این است که او را از یک پیوند درست و ازدواج محکم و استوار محروم ساخته است.

امام رضا (ع) می فرماید: «وَاِیّاکَ اَنْ تُزَوِّجَ شارِبَ الْخَمْرِ، فَاِنْ زَوَّجْتَهُ فَکَأَنَ ما قَدَّمَتْ اِلَی الزِّنا»(26) بترس از این که دختر به شرابخوار بدهی، که اگر او را به چنین تبهکاری شوهر دهی، گویا آن عفیفه کریمه را به زنا داده ای!!

آری، آن که پای بند به واجبات الهی نیست، و از فسق و فجور پرهیز ندارد، و آن که از اخلاق نیک بهره ای ندارد، و آلوده به بداخلاقی است، و از عقل و فکر لازم بهره ندارد، و آن سست اراده ای که از مشروبات حرام پرهیز ندارد، اهلیت ندارد که دختری پاک و مؤمنه که امانت الهی است به او سپرده شود، که نه تنها دختر ضایع می گردد، بلکه فرزندان آنها متأثر از آثار سوء وجودی آن شوهر زشت کردار خواهند شد، که قبل از این که دانش بشر به این حقیقت برسد، حضرات معصومین (ع) این حقیقت را اعلام فرموده اند: «الْحَرامُ یبینُ فِی الذُّرِّیَّه»(27) آثار حرام در نسل آشکار می گردد!!

از این روایات می توان فهمید که چون شرابخوار، هتک حرمت فرمان خداوند کرده و به آن بی اعتنایی نموده و دست به سرکشی و طغیان زده است، نسبت به همسر و فرزندانش نیز چنین خواهد کرد، حرمتشان را خواهد درید؛ حقوقشان را ادا نخواهد کرد و موجبات آزار و اذیتشان را فراهم خواهد ساخت و صفات رذیله و ناپسند او چنان که گذشت به همسر و فرزندانش منتقل شده و فطرت پاکشان را آلوده خواهد کرد.

روشن است همان علتی که در شرابخوار، موجب سرکشی او شده و رابطه اش را با خدا و خانواده اش تیره و تار کرده است و او را مطرود جامعه ساخته است، در افراد معتاد، قاچاقچی، بی بندبار و لاابالی نیز وجود دارد؛ این افراد خود را پایبند به هیچ مقرراتی نمی دانند و به خاطر تأمین نیازشان دست به هر اقدام زشت و وقیح می زنند؛ ارزشهای خانوادگی را زیر پا می گذارند؛ حقوق همسر و فرزندان را رعایت و ادا نمی کنند، ازاین رو، ازدواج با این گونه افراد، ازدواج موفّقی نخواهد بود.

نکته ای که در پایان این نوشتار تذکر آن ضروری به نظر می رسد این است که معیارهای دیگری نیز از لابلای روایات و آموزه های دینی فهمیده می شود که باید افزون بر آنچه ذکر شد، مراعات گردد که فهرست وار به آنها اشاره می شود.(28)

دوشیزگی همسر، جهت نسل پروری و زایایی او، پاکدامنی و عفت، درستکاری، و در صورت جامعیت معیارهای ذکر شده، زیبایی، هزینه کردن درست و بجا و رعایت اقتصاد،

نگهبانی از عرض و مال، میل به استقبال از همسر و مشایعت او در آمد و شد، همراهی و معاونت با همسر و... از جمله معیارهای درجه دو در انتخاب همسر که اگر مراعات شود، زندگی بسیار شیرین می شود.

رسول خدا(ص) فرمود: بهترین زنان شما زنی است که فرزندآور (ولود)، مهربان پاکدامن، نزد قوم خود عزیز و محترم، در مقابل شوهر متواضع و فروتن، آرایش کننده خود برای شوهر، بی اعتناء نسبت به دیگران، در خلوت مطیع فرمان شوهر و در اختیارش باشد و مثل بعضی از مردان مبتذل نباشد.(29)

امید است با به کار بستن دستورات حیات بخش اسلام، شادی و خوشبختی به روی تمام زوجها، به ویژه جوانان عزیز آغوش گرمش را به نحو مطلوب بگشاید.

منبع:تبيان

مطالب مرتبط :

معیارهای گزینش همسر در آموزه های اسلامی(1)

هفت خوان مهم در انتخاب همسر

10 وضعيت مهم و خطرناک براي انتخاب همسر

به دنبال همسر اينترنتي

با بد اخلاقی همسرم چه کار کنم؟

مزاج شناسی در ازدواج و شناخت مزاج همسرتان

اهمیت شناخت همسر و خانواده همسر

بعد از دعوا با همسرتان از این رفتارا اجتناب کنید !

حکم ازدواج زانیه(زن شوهردار) با زانی بعد از فوت همسرش

ملاک اطاعت از همسر در دوران عقد

ملاک استفاده زن از نفقه همسر

نکات قابل توجه آقایان در انتخاب همسر

کلیپ صوتی برنامه گلبرگ: معایب همسر، مقایسه همسر با دیگران، مدت دوره عقد

برنامه گلبرگ: پاسخ به سوالات، ارتباط با خانواده همسر

کلیپ صوتی برنامه گلبرگ: پاسخ به سوالات، رفتار با خانواده همسر در زمان عقد بستگی

 

معیارهای گزینش همسر در آموزه های اسلامی(1)


معیارهای گزینش همسر در آموزه های اسلامی(1)

یکی از مسائل بسیار مهم و اساسی قبل از ازدواج، در نظر گرفتن معیارهایی برای انتخاب همسر است. به جرأت می توان گفت بیشترین مشکلاتی که در زندگی مشترک به وجود می آید، این است که زن و مرد، همسر مناسب خود را انتخاب نکرده اند و پس از چند سال زندگی متوجه می شوند این دو مناسب یکدیگر نبوده اند.

تحقیقات نشان می دهد عوامل اصلی طلاق عبارتند از: اعتیاد، دخالت اطرافیان، ناسازگاری، مسائل مالی، فقر فرهنگی و شیوه های سنتی انتخاب همسر، که بیشتر متکی بر شانس و تصادف است و به جدائی ها دامن می زند.

انتخاب همسر، سنگ زیربنای یک زندگی موفق است و باید گفت که اکثر شکستها در زندگی مشترک، از بناگذاری نامناسب این سنگ زیرین ناشی می شود. این که یک زندگی شیرین پس از مدتی به تلخی و سردی می گراید، این دریافت ویرانگر هر یک از زوجین را در متن خود دارد که «ما اصلاً برای هم مناسب نبودیم»، یعنی به این نتیجه می رسند که در مرحله «گزینش» اشتباه کرده اند.

روانشناسان و متخصصان خانواده معتقدند که هر اندازه زن و مرد قبل از ازدواج، اطلاعات صحیح تر و دقیق تری نسبت به یکدیگر داشته باشند، بهتر می توانند موفقیت و یا شکست زناشویی خود را پیش بینی نمایند. بنابراین، این موضوع را نباید ساده انگاشت، بلکه برای آن امر خطیر «انتخاب همسر» لازم است وقت بگذاریم و با دقت و مطالعه کافی، اقدام کنیم. در این راستا روانشناسان و متخصصان خانواده، ناصحان خیراندیش که راهنمایی نسل جوان را وظیفه خود می دانند و برای رهایی دختران و پسران جوان از یک زندگی سرد و بی روح و یا یک جدایی اجتناب ناپذیر، دل می سوزانند، آنان را به ریشه های مشکلات احتمالی توجه داده اند و از این طریق سعی کرده اند که اشتباهات را به حداقل ممکن کاهش دهند.

یکی از مهمترین این موارد «انتخاب مناسب همسر» است. قبل از هر چیزی لازم است همسری را که برای زندگی آینده انتخاب می کنیم به خوبی بشناسیم. اگر این انتخاب درست و هشیارانه صورت بگیرد، مشکلات بعدی که خواه ناخواه در هر زندگی به وجود خواهد آمد، با درایت و گذشت برطرف می شود؛ زیرا در صورت انتخاب صحیح، زندگی مشترک بر این باور عمیق تکیه خواهد داشت که «اصل تصمیم در مورد شروع زندگی مشترک و انتخاب همسر، درست بوده است» یعنی پشتوانه زندگی، یک تصمیم درست و منطقی و یک انتخاب آگاهانه بوده است و ستون محکم این زندگی هرگز فرو نخواهد ریخت.

به هر حال، باید توجه داشت که انتخاب همسر، غیر از انتخاب لباس و یا گزینش نوکر و کلفت است؛ زیرا، شخص با انتخاب همسر می خواهد شریکی در زندگی خانوادگی برای خود برگزیند؛ شریکی که تا پایان عمر همراه و همراز او باشد و از مصاحبت با او لذت ببرد. می خواهد او را شریک مال و زندگی خود و مهم تر از همه، محرم اسرار خویش نماید. از این رو، عقل سلیم حکم می کند که انسان باید درباره همسر آینده اش تحقیق کند و از هرگونه عجله کاری و اغماض در جوانب قضیه بپرهیزد، ویژگی های اخلاقی و روحی همسر مورد انتخاب را بشناسد و بنگرد که چه کسی را برای همسری برمی گزیند. ازاین رو، مرحله بررسی و شناخت جهت گزینش همسر، اهمیت بسزایی در زندگی انسان دارد؛ زیرا، تجربه نشان داده که بیشتر اختلافات خانواده ها و طلاقها و از هم پاشیدگی ها، منشأ آن شتابزدگی در انتخاب همسر بوده است. بنابراین، پیشوایان معصوم (ع) درباره این امر خطیر و سرنوشت ساز دستور داده اند که هنگام انتخاب همسر، ابتدا وضو بگیرید و دو رکعت نماز بجای آورید و آن گاه از خداوند مهربان درخواست نمایید که همسری شایسته که از لحاظ اخلاق و پاکدامنی و نگه داری مال و آبروی شوهر و زیبایی و فرزندآوری سرآمد زنان است، نصیب شما گرداند و سپس به سراغ انتخاب همسر بروید.(1)

این دستور معصوم (ع) بیانگر این است که فکر و اندیشه انسان به تنهایی کافی نیست، بلکه باید در این امر مهم به حق تعالی پناه برد و از او استمداد نمود.

شریعت اسلام برای گزینش همسر معیارها و ضوابطی را معین کرده است که زن و مرد (جوانان) در انتخاب همسر باید آن معیارها را مراعات نمایند. در این نوشتار مختصر سعی شده، اصولی ترین معیارها و ملاکهای انتخاب همسر شایسته، به جوانان عزیز معرفی شود تا به گونه ای همسر برگزینند که با یکدیگر «همتا» و «متناسب» باشند، تا در زندگی مشترک، روابط فی ما بین همسران بهتر، سالم تر، پرجاذبه تر، شیرین تر و با صفاتر گردد. بزرگان و رهبران دینی ما، صاحبنظران، روانشناسان، متخصصان خانواده، شرایط و ملاکها و ویژگی هایی را برای ازدواج موفق توصیه می کنند. این توصیه ها را می توان به دو دسته تقسیم کرد.

شرایط و ویژگی های فردی

مهم ترین مسائلی که در ازدواج مطرح می شود، زمان و سن مناسب و میزان رشد فرد برای ازدواج است. در این باره، سه شرط اساسی را به اختصار می توان نام برد:

شرط اول: بلوغ جسمانی، روانی، عاطفی، اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی، ذهنی، فرهنگی و آرمانی.

شرط دوم: داشتن هدف و انگیزه برای ازدواج.

شرط سوم: داشتن اطلاعات لازم در مورد انتظارات، تکالیف و وظایف در زندگی زناشویی.

معیارها و ملاکهای ازدواج

1ـ ایمان و تقوی (کفو بودن)

بدون شک پایبندی به ارزشهای اسلامی، یکی از عوامل مهم خوشبختی در زندگی زناشویی است. ایمان به عنوان یک عامل درونی، افراد را از ارتکاب به اعمال خلافِ انسانی باز می دارد. افزون بر این زن و مرد با ایمان و تقوی، از هر جهت برای تربیت فرزندان صالح، شایسته ترند.

بی گمان از مهم ترین عوامل پیوند پایدار و ازدواج موفق و زندگی آرام، هم شأن بودن زن و مرد است. اسلام به هم شأن بودن زوجین در امر خطیر ازدواج تأکید فراوان کرده و با واژه «کفو» از آن یاد کرده است؛ «کفو» در لغت به معنای شبیه و مانند است، در مسئله ازدواج تا حدّی باید از نظر ظاهر و باطن بین زن و مرد شباهت وجود داشته باشد.

مهمترین مرحله شباهت، باید در چهره دینداری جلوه کند به این معنا که به فرهنگ پاک حق، مؤمن هم کفو مؤمنه، و دیندار شبیه و مانند دیندار است.چنان که قرآن کریم می فرماید: «الخَْبِیثات لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطیِّبات لِلطیِّبِینَ وَ الطیِّبُونَ لِلطیِّباتِ...؛(2) زنان خبیث و ناپاک از آن مردان خبیث و ناپاکند! و مردان ناپاک نیز تعلق به زنان ناپاک دارند...» .

در این که مراد از «خبیثات» و «خبیثین» و نیز «طیبات» و «طیبین» در این آیه شریفه چه کسانی هستند، بین مفسران اختلاف است:

1ـ گاه گفته شده منظور سخنان ناپاک و تهمت و افترا و دروغ است که تعلق به افراد آلوده دارد و به عکس سخنان پاک از آن مردان پاک و با تقوا است ، و «از کوزه همان برون تراود که در او است.»

2ـ همچنین گفته می شود «خبیثات» به معنی «سیئات» و مطلق اعمال بد و کارهای ناپسند است که برنامه مردان ناپاک است و به عکس «حسنات» تعلق به پاکان دارد.

«خبیثات» و «خبیثون» اشاره به زنان و مردان آلوده دامان است ، به عکس «طیبات» و «طیبون» که به زنان و مردان پاکدامن اشاره می کند و ظاهرا منظور از این آیه شریفه همین است؛ زیرا قرائنی در دست است که معنی اخیر را تأیید می کند:

الف) این آیات به دنبال آیات «افک» و همچنین آیه «الزانی لا ینکح الا زانیة او مشرکة والزانیة لا ینکحها الاّ زان او مشرک و حرّم ذلک علی المؤ منین»(3) آمده و این تفسیر هماهنگ با مفهوم آن آیات است.

ب) جمله «اولئک مبرئون مما یقولون» در پایان آیه، آنها (زنان و مردان پاکدامن) از نسبتهای ناروائی که به آنان داده می شود، منزه و پاکند، قرینه دیگری بر این تفسیر می باشد.

ج) افزون بر اینها، در روایتی از امام باقر(ع) و امام صادق (ع) نقل شده که این آیه همانند: «الزانی لا ینکح الا زانیة اومشرکة» است؛ زیرا گروهی بودند که تصمیم گرفتند با زنان آلوده ازدواج کنند، خداوند آنها را از این کار نهی کرد، و این عمل را ناپسند شمرد.

د) در روایات کتاب نکاح نیز می خوانیم که یاران ائمه (ع) گاه سؤال از ازدواج با زنان «خبیثه» می کردند که با جواب منفی روبه رو می شدند، این بیانگر این است که «خبیثه» اشاره به زنان ناپاک است.(4)

همچنین در آیه ای دیگر می فرماید: «فَانْکِحُوا ماطابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ؛(5)پس با زنان پاک ازدواج کنید.»

این پاکی در زنان و مردان در مرحله اول پاکی و پاکیزگی باطن است، که عبارت از ایمان به خدا و قیامت و نبوت و قرآن و ملائکه و متخلّق بودن به اخلاق الهی است.

بنابراین، مرد مسلمان و مؤمن حق ازدواج با زنان غیرمسلمان و غیرمؤمنه را ندارد، و اگر این ازدواج انجام بگیرد، باطل است و فرزندان آنان بدون شک زاده زنا هستند، و همچنین زن مؤمنه حق ندارد با انسان غیرمؤمن ازدواج کند، زیرا از نظر شرعی این ازدواج باطل و حرام و فرزندان آنان زاده حرامند.

مؤمن و مؤمنه هم کفو غیرمؤمن و غیرمؤمنه نیستند، که اگر این ازدواج باطل صورت بگیرد دری از عذاب قیامت بر روی هر دو باز شده!!

قرآن کریم از ازدواج انسان پاک، یعنی انسان مؤمن با انسان ناپاک به شدت منع کرده است: «و لا تنکحوا المشرکات حتّی یؤمنَّ و لامة مؤمنة خیر من مشرکة و لو اعجبتکم و لا تنکحوا المشرکین حتّی یؤمنوا و لعبد مؤمن خیر من مشرک ولو اعجبکم اولئک یدعون الی النّار و الله یدعوا الی الجَّنة و المغفرة باذنه ویبیِّن آیاته للناس لعلَّهم یتذکَّرون؛(6)با زنان مشرک تا ایمان نیاورده اند ازدواج نکنید، کنیزان با ایمان از زن آزاد مشرکه بهتر است، اگرچه زیبائی یا ثروت او شما را به شگفتی اندازد.»

و زنان خود را نیز به مردان مشرک مادامی که ایمان نیاورده اند، ندهید هر چند ناچار شوید آنها رابه همسری غلامان (بنده) با ایمان درآورید، زیرا، یک غلام با ایمان از یک مرد آزاد مشرک بهتر است، هر چند، مال و موقعیت و زیبایی او، شما را شگفت زده کند. مشرکان دعوت به آتش می کنند، و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود می نماید، و آیات خود را برای مردم بیان می کند شاید اهل تفکّر و اندیشه شوند.

بنابراین زن با ایمان با مردی که اهل حق و حقیقت نیست، و در لجنزار انکار واقعیات دست و پا می زند، نباید ازدواج کند. والدین توجه داشته باشند که برای جوان پاک و مؤمن خود، دختری را که منکر اصول الهی است به همسری انتخاب نکنند که شرط اول در صحت ازدواج ایمان زوجین است تا دو نور و دو پاک و دو پاکیزه و دو مؤمن به هم برسند، و از به هم رسیدن آنان ثمرات شایسته و پاک که همان فرزندان صالحند به وجود آیند.

تصور نشود که زیبائی و مال و موقعیّت در مردی که ایمان ندارد، و در زنی که آراسته به حقیقت نیست، موجب سعادت و سلامت و نشاط و دوام در زندگی است. البته بر خانواده ها لازم است در مسئله هم کفو بودن، سختگیری نکنند، وقتی پسر و دختر از نظر اعتقاد و اخلاق و عمل اسلامی، و از نظر قیافه و هیکل ظاهر نزدیک به هم باشند، این دو از نظر شرع مقدس هم کفو و شبیه و همانند یکدیگرند، و در ازدواج آنان رحمت و برکت حق تجلّی خواهد کرد.

درباره مسئله «کفو و همتا» بودن در منابع روایی، روایات فراوانی وجود دارد که به جهت اختصار به ذکر چند روایت بسنده می کنیم:

رسول اکرم (ص) می فرماید: «اِذا جائَکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ دینَهُ وَ اَمانَتَهُ یَخْطُبُ اِلَیْکُمْ فَزَوِّجُوهُ اِنْ لا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الاَْرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ»(7)کسی که برای خواستگاری نزد شما آمد و نسبت به دین و امین بودن وی رضایت داشتید، حتما زمینه این ازدواج را فراهم نمائید، که منع ازدواج کفو با کفو از جانب شما زمینه ساز فتنه در روی زمین و فساد بزرگ است.

آری، سخت گیری در ازدواج، و ایجاد موانع، و تکیه بر عادات و رسوم غلط، و پیگیری شرایط سخت، و طلب جمال و ثروت و مقام، از طرف خانواده ها برای پسران و دختران خود، علت ازدیاد استمناء، لواط، زنا، فشارهای عصبی، و بیماریهای روانی در دختران و پسران است، و این همه فتنه و فساد، عواقب و توابعش در دنیا و آخرت گریبانگیر آن پدران و مادران و اقوام و خانواده هائی است که در مسئله ازدواج سخت گیری می کنند.

«جُوَیْبِر» مردی است که از یمامه به مدینه آمده و مسلمان شده بود. او مؤمنی متعهد، ولی در عین حال سیاه پوست، کوتاه قد، مستمند و بی خانمان بود. روزی پیامبر(ص) به او فرمود: «چرا ازدواج نمی کنی؟» عرض کرد: «چه کسی به این بینوا زن می دهد؟» فرمود: «اسلام، هر خوار و ذلیلی را عزیز کرده است.» نزد «زیاد بن لُبَیْد» که از اشراف انصار است، برو و دخترش را خواستگاری کن. جویبر نزد زیاد آمد و از قول آن حضرت دختر او را خواستگاری کرد. زیاد گفت: «ما دختران خود را فقط به همردیفان خود از انصار می دهیم و با آنها وصلت می کنیم». جویبر، نزد پیامبر(ص) آمد و جریان را عرض کرد؛ آن گاه حضرت به «زیاد» فرمود: «ای زیاد! جویبر مؤمن است و هر مرد مؤمنی، کُفو زن مؤمنه و هر مرد مسلمانی کُفو زن مسلمان است.»(8)

ایمان و تقوا در پسر و دختر مایه هم کفویست، و بر پدران و مادران و خانواده ها واجب اخلاقی است، هر چه زودتر و سریعتر و با آسان گیری کامل و پرهیز از شرایط غیرالهی و سنن غیراخلاقی زمینه ازدواج دو هم کفو را فراهم آورند، تا رضا و خوشنودی و رحمت و لطف حق را نسبت به خود جلب کنند.

امام باقر (ع) می فرماید: «ما مِنْ رُزْءَة أَشَدَّ عَلی عَبْد اَنْ یَأْتِیَهُ اِبْنُ اَخیهِ فَیَقُولَ زَوِّجْنی فَیَقُولَ لا اَفْعَلُ أَنَا أَغْنی مِنْک»(9)مصیبتی از این شدیدتر نیست که جوان مؤمنی دختر برادر مؤمنش را خواستگاری کند، و پدر دختر پاسخ دهد، من از این ازدواج عذر می خواهم، زیرا تو از نظر مالی در رتبه من نیستی!

در مسئله ازدواج عصبیّت قومی، شهری، قبیله ای نباید لحاظ شود، زیرا این گونه تعصّبات در آئین الهی مردود شناخته شده و باطل اعلام شده است.

فقر و غنا، این شهر و آن شهر، این قبیله و آن قبیله را ملاک ازدواج قرار ندهید، مردان و زنان همه و همه دختران و پسران یک پدر و مادرند، و برای هیچ یک بر دیگری، جز به تقوا و پرهیزکاری امتیاز نیست.9بنابراین، باید توجه داشت که مراد از کفو بودن زوجین، هم سطح بودن در مسائل اقتصادی نیست، بلکه مقصود همسویی بینشها و باورهای دینی و پایبندی عملی آنان به ارزشها و معارف الهی است؛ و گرنه شخص همین که بتواند مخارج زن و فرزندش را بپردازد و از نظر دینی باهم، هم عقیده باشند، کفوند. لزومی ندارد که اگر زن ثروتمند است، مرد نیز حتما ثروتمند باشد؛ از همین روست که امام صادق (ع) فرمود: «الکفو ان یکون عفیفا و عنده یسار»(10)شرط کفو بودن این است که عفیف باشد و بتواند مخارج اهلش را بپردازد. بر همین اساس، پسران و دختران خداباور و پاک اندیش در آرزوی داشتن همسری مؤمن و نیک سیرت و عامل به ارزشهای قرآنی هستند. چنین گرایشی در امر ازدواج، برخاسته از نهاد پاک و فطرت کمال جوی انسان است و خداوند متعال بهترین ازدواج را وصلت پاکان و متقیان با یکدیگر می داند.(11) پیامبر اکرم(ص) دراین باره می فرماید: «مَن تَزَوَّجَها لِدینِها جَمَعَ اللّه لَه ذلک»(12) کسی که به خاطر دین و ایمان زنی، با او ازدواج کند، خداوند نیز دنیایش را برای او فراهم می کند.

در روایت آمده که فردی به امام حسن(ع) عرض کرد: دختری دارم، می خواهم بپرسم که، او را به ازدواج چه کسی درآورم؟ حضرت فرمود: «زوجها من رجل تقی، فانه ان احبها اکرمها، و ان ابغضها لم یظلمها»(13)برای همسری دخترت مردی باتقوا و مؤمن انتخاب کن؛ زیرا اگر او را دوست بدارد، اکرامش می کند و اگر از او خوشش نیاید، به وی ستم روانمی دارد.

به یقین اگر پدر آینده برای هر خانواده که به عنوان مدیر خانواده محسوب می شود، فردی با ایمان و صالح باشد، همسر و سایر اعضای خانواده را در پرتو مهر و محبت که ریشه در ایمان او دارد قرار داده و در اثر شایستگی های معنوی خویش، کانون خانواده را به محیطی أمن و باصفا تبدیل نموده و زمینه رشد و تربیت فرزندانی با ایمان و مسئولیت پذیر را فراهم خواهد.(14)

عفت و پاکدامنی، امانتداری، وفای به عهد، تقیّد به امر به معروف و نهی از منکر، رعایت حقوق دیگران، اجتناب از ظلم و تعدّی، حجاب و دوری از نامحرم، نجابت و حیا از جمله صفاتی است که می تواند دلیل روشنی بر ایمان و تقوای هر شخص باشد.

نکته شایان توجه این است که اگر می بینیم اولیاء الهی دستور داده اند که با متدینین و معتقدین به خدا ازدواج کنید(15)و یا در آیات و روایات اسلامی از ازدواج با کفار حربی چه به صورت دائم و چه به صورت موقت نهی شده است و از ازدواج با کفار اهل کتاب به طور دائم ممنوع گردیده است، همه این تأکیدات و توصیه ها و فرامین به خاطر همین مسئله اعتقادی و کفو بودن زن و شوهر است زیرا دین، اصول زندگی و اخلاق، رکن بهزیستی است.

به هر حال، زن و مرد با ایمان و تقوا، شایسته یکدیگرند و در صورت ازدواج، سعادتمند خواهند شد.

ازدواج شایسته هماره مایه آرامش روح و روان و آسایش جسم و جان است. قرآن کریم می فرماید: «وَ مِنْ آیاتِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجا لِتَسْکُنُوا اِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً اِنَّ فی ذلِکَ لآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون»(16) و از نشانه های اوست که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در

کنار آنان آرامش یابید و میان شما دوستی و مهربانی قرار داد؛ همانا در این کار، نشانه هایی است برای گروهی که تفکّر می کنند.

اگر مرد و زنی که هم شأن نیستند، اقدام به ازدواج نمایند، نگرانی ها و ناراحتی ها و اختلافات فراوانی در زندگی خانوادگی دامنگیر آنان خواهد شد. مگر این که یکی همرنگ دیگری شود و با بی اعتنایی به معیارهای اصولی، بنیان خانواده را بنا کنند، که البته چنین زندگی ای همانند ساختمانی است که پایه آن را کج بنا نهاده اند و هرلحظه احتمال ریزش دارد. افزون بر اینها، دو همسر می خواهند یک عمر با هم زندگی کنند، و در همه فراز و نشیبهای زندگی یار و غمخوار یکدیگر باشند. ازاین رو، تحت تأثیر افکار و عقاید یکدیگر قرار خواهند گرفت و روحیات پسندیده و یا ناپسندشان به یکدیگر منتقل می شود. همسر دیندار سعی می کند همسرش را به عمل صالح و خداباوری و خدا ترسی، تقوا، اخلاق نیک و ترک گناه تشویق و ترغیب کند و از نافرمانی و سهل انگاری در دستورات و احکام خدا باز دارد؛ او را به انجام مقررات و آداب و رسوم مثبت اجتماعی تشویق و از خرافه پرستی و موهومات باز دارد؛ مال، آبرو و حرمت یکدیگر را حفظ کنند؛ اما همسر بی دین، چه بسا زن یا شوهر را با محبت کاذب، تفریح، مجالس مهمانی و شب نشینی ها و یا حتی اجبار و تهدید، منحرف کرده و از او فردی بی قید و لاابالی می سازد و از آنجا که زن و مرد تحت تأثیر محبتهای یکدیگرند و به خاطر رضامندی همدیگر سعی در جلب رضایت و تشدید وابستگی و دلبستگی، به خود دارند، چنین تحولات و تأثیراتی به دور از انتظار نیست.

2ـ اصالت و نجابت خانوادگی

خانه و خانواده، نخستین محیط اجتماعی است که کودک را تحت سرپرستی و حضانت قرار می دهد. ازاین رو، بیش از سایر محیطهای اجتماعی، در رشد و تکامل فرد تأثیر دارد و کودک پیش از آن که از اوضاع اجتماعی خارج متأثر گردد، تحت تأثیر خانواده قرار می گیرد.

آغاز بیشتر عادتها و نظریات فرد از خانه شروع می شود که یک نظر اجمالی به این عادات و نظریات، اهمیت تأثیر خانواده را بسی روشن خواهد ساخت. عادتهایی از قبیل: طرز غذا خوردن، سخن گفتن، راه رفتن، روشهای عادی،

رفتار با دیگران، همچنین نظر فرد نسبت به حقوق دیگران و ... همه را شخص از محیط خانه و خانواده کسب می کند.

اصالت و شرافت خانوادگی زن و مرد، یکی از اساسی ترین ملاکهای ازدواج، به ویژه در جوامع اسلامی است. کلمه اصالت از اصل گرفته شده و اصل به معنای ریشه آمده است. یعنی زن و مرد از خانواده هایی باشند که دارای اصل و ریشه اند.

شناخت خصوصیات و وضعیت تربیتی و فرهنگی خانواده همسر آینده، در ایجاد تفاهم بین زوجین در زندگی، نقش اساسی را ایفا می کند و می تواند ملاک قابل اعتمادی برای چگونگی تربیت فرزندان و ارتباطات متقابل در زندگی زناشویی تلقی شود.

توصیه های اسلام در این باره آن است که تا حد امکان، خانواده همسر پاک و عفیف باشند؛ زیرا اخلاق و رفتار خانواده، جنبه های عقلی آن از لحاظ هوشمندی و کودنی و زمینه های اعتقادی آن، در زندگی جدید و نسل، اثر می گذارد.

از دیدگاه قرآن، زنان فقط وسیله ارضای غریزه جنسی نیستند، بلکه آفریدگار جهان آنان را به گونه ای آفریده که وسیله ای برای بقای نسل و حفظ حیات نوع بشر و مرکز ثقل پرورش و تربیت فرزندان صالح و شایسته باشند:

«نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ اَنّی شِئْتُمْ وَ قَدّموا لاَِنْفُسِکُمْ»(17) زنان شما، محل بذرافشانی شما هستند؛ پس هر زمان که بخواهید، می توانید نزد آنان بروید و (سعی نمایید از این فرصت بهره گرفته، با پرورش فرزندان صالح) اثر نیکی برای خود، از پیش بفرستید!

قرآن کریم در این آیه شریفه، زنان را تشبیه به کشتزار نموده و می فرماید: «نِسائُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ؛ زنان شما مانند کشتزاری برای شماها هستند». زیرا کشتزار است که بذر را پرورش می دهد و به ثمر می رساند.

در اینجا ممکن است این سؤال مطرح شود که اسلام نسبت به زنان بی احترامی کرده و آنان را از مقام انسانی؛ تنزّل داده است. ولی غافل از این که با طرح این مسئله معلوم می شود قرآن بقای نسل بشر را منوط به وجود زن می داند و معتقد است اگر زن نبود، بذر مردان بزرگی که تاریخ بشر و دنیا را عوض کرده اند، به ثمر نمی رسید.

نطفه، ماده اولیه تشکیل دهنده جنین از جنبه ها و خصایص وراثتی والدین و حتی اجدادشان متأثر است. اگر آنها ناسالم باشند، امیدی به اصلاح فرزند نیست؛ مگر در مواردی بسیار نادر.

اگر خانواده را به درختی تشبیه کنیم، فرزندان به منزله بار و بر آن هستند و اگر به یک زمین تشبیه نماییم، فرزندان به منزله گیاهان آن می باشند، و روشن است که هر درختی میوه سالم و شیرین نمی دهد و هر زمینی لاله و سنبل برنمی آورد.

برخی از درختان میوه تلخ و ناسالم و بعضی از زمین ها خار و خس می پرورانند.

قرآن کریم دراین باره می فرماید: «والبلد الطیب یخرج نباته بأذن ربه و الذی خبث لایخرج الّا نکدا کذالک نصرف الآیات لقوم یشکرون»(18) گیاه سرزمین پاک به فرمان پروردگارش می روید، و زمین های ناپاک (گیاه آن) جز به سختی در نیاید، بدینسان آیه ها را برای گروهی که سپاس می دارند گوناگون می کنیم.

و نیز در آیه ای دیگر می فرماید: «مگر ندیدی خدا چگونه مثلی زد، سخن نیک همانند نهال نیک است که ریشه اش در زمین و شاخه اش در آسمان است، همیشه به اذن پروردگارش میوه می دهد.

خداوند برای مردم این گونه مثل می زند، تا شاید پند و اندرز گرفته و متذکر گردند.»(19)

در خانواده های اصیل و شریف کمتر اتفاق می افتد که فرزندان ناصالح و نانجیب پرورانیده شوند و در خانواده های غیراصیل و ناصالح، کمتر اتفاق می افتد که فرزندان صالح و نجیب، پرورش یابند.

اصالت و شرافت خانوادگی از آن جا حائز اهمیت است که می تواند در ردیف معیارها درآید و در بسیاری از موارد، به عنوان یک معیار اطمینان بخش مورد استفاده قرار گیرد.

وقتی انسان مشاهده می کند در خانواده های اصیل و شریف، اکثر افراد، دارای شخصیت مقبول و دوست داشتنی اند، به طوری که کمتر نقطه ضعفی در آنها پیدا می شود و اگر هم پیدا شود، آن قدر نقطه قوت در آنها هست که جبران آن ضعف را می کند و به طور کلی آن را می پوشاند، چرا از اصالت خانوادگی به عنوان یک معیار مورد اطمینان استفاده نکند.

در نهج البلاغه نامه ای است که امام علی (ع) در پاسخ خودستایی های «معاویه» نوشته و طی آن میان دو خانواده بنی هاشم و بنی امیه مقایسه کرده و نشان داده است که در برابر هر فضیلت و امتیاز و برجستگی در خانواده بنی هاشم، یک رذیلت و انحطاط در خاندان بنی امیه وجود دارد. حضرت در فرازی از آن سخنان می فرماید: در خاندان ما «پیامبر»(ص) است و در خاندان شما «ابوجهل» که کارش تکذیب حق بود.

ما «حمزه» شیر خدا داریم و شما ابوسفیان، شیر پیمان های باطل دارید. حسن و حسین، دو سرور جوانان بهشت از ماست و کودکان جهنم (فرزندان مروان) از شما.

«فاطمه»(س)، بهترین زنان عالم از ما و همسر «ابولهب» به نام ام جمیل که قرآن او را هیزم کش خوانده از شماست و از این قبیل چیزها که به نفع ما و به زیان شماست!»(20)

دکتر آلکسیس کارل فرانسوی درکتاب «راه و رسم زندگی» از خانواده ای سخن می گوید که طبق آمار، اکثر افراد آن دزد و جانی و مدیر مراکز فساد و... بوده اند.

آری، کرمها و انگلها، همواره در لجنزار به وجود می آیند و رشد می کنند. خانواده شایسته و سالم، زمینه بسیار مناسبی برای پرورش فرزندان سالم و شایسته است و خانواده ناشایسته و ناسالم، زمینه بسیار مناسب برای پیدایش و بار آمدن فرزندان ناسالم و ناشایسته است.

به همین جهت است که برای تشکیل خانواده، حتما باید به دنبال آن شریکی برای زندگی بود که از سلامت جسمی و فکری و اخلاقی برخوردار باشد و در خانواده ای پاک و سالم پرورش یافته باشد.

به هر حال در ازدواج باید به انتقال ویژگی های پدر و مادر به فرزندان توجه نمود. چنان که پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «تَزَوَّجوا فی الحِجرِ الصّالح فَانَّ العرِقَ دَسّاسٌ»(21) با خانواده خوب و شایسته وصلت کنید؛ زیرا خون اثر دارد.

و نیز در روایتی دیگر می فرماید: «تَخَیَّروا لنُطَفکُم فَانکِحوا الاکفاءَ و انْکَحوا إلَیْهِم»(22) برای نطفه های خود گزینش کنید و با کسانی که همتای شمایند، ازدواج نمایید.

و همچنین درباره اهمیت این موضوع می فرماید: «تَخَیَّروا لِنُطَفِکُم فإنَّ النّساءَ یَلِدْنَ أشباهَ إِخْوانِهِنَّ و أخْواتِهِنَّ»(23)برای نطفه های خود گزینش کنید؛ زیرا، زنان بچه هایی همانند برادران و خواهران خود به دنیا می آورند.

زن و مرد باید در خانواده هایی رشد یافته باشند که پدر و مادری عاقل و دلسوز، با همه وجود در رشد و تعالی فرزند کوشیده باشند. بر خلاف خانواده هایی که والدین، فرزندان را به حال خود رها کرده و در پی هوی و هوسهای خود هستند و یا این که در کانون خانوادگی آنان بویی از محبت و احترام به شخصیت دیگران استشمام نمی شود. بنابراین، زن و مرد که در پی انتخاب همسر می باشند، باید سعی کنند تا حدی که برایشان میسر است با خانواده هایی شریف و اصیل وصلت نمایند و از ازدواج با خانواده های پست و فرومایه جدا خودداری نمایند؛ زیرا، غالبا با مشکلاتی روبه رو خواهند شد.

در خانواده های اصیل، والدین کوشیده اند از نظر اخلاقی و رفتاری برای فرزندان خود نمونه و الگو باشند و بدون تردید پدر و مادر صالح از نظر ارثی نیز سرمایه های بس گرانبهایی را به فرزندان خود انتقال می دهند.

افرادی که در خانواده ای اصیل رشد می یابند، سجایای اخلاقی را از پدر و مادر خود به ارث می برند و در برخورد با دشواریها و فراز و نشیبهای زندگی، هرگز از جاده درستی و راستی خارج نمی شوند.

بنابراین در انتخاب همسر باید دقت بسیاری نمود که از خانواده اصیل و نجیب، خوشنام و خوش سابقه باشد، و تنها به قیافه ظاهری و زیبایی و یا مدرک تحصیلی او اکتفا نشود؛ زیرا فرزندان، معمولاً وارث پیشینه های سوء خانواده و والدین خویشند.

منبع:تبيان

مطالب مرتبط :

معیارهای گزینش همسر در آموزه های اسلامی(2)

هفت خوان مهم در انتخاب همسر

10 وضعيت مهم و خطرناک براي انتخاب همسر

به دنبال همسر اينترنتي

با بد اخلاقی همسرم چه کار کنم؟

مزاج شناسی در ازدواج و شناخت مزاج همسرتان

اهمیت شناخت همسر و خانواده همسر

بعد از دعوا با همسرتان از این رفتارا اجتناب کنید !

حکم ازدواج زانیه(زن شوهردار) با زانی بعد از فوت همسرش

ملاک اطاعت از همسر در دوران عقد

ملاک استفاده زن از نفقه همسر

نکات قابل توجه آقایان در انتخاب همسر

کلیپ صوتی برنامه گلبرگ: معایب همسر، مقایسه همسر با دیگران، مدت دوره عقد

برنامه گلبرگ: پاسخ به سوالات، ارتباط با خانواده همسر

کلیپ صوتی برنامه گلبرگ: پاسخ به سوالات، رفتار با خانواده همسر در زمان عقد بستگی

 

ازدواج پژوهي در آيات الهي


ازدواج پژوهي در آيات الهي

بهترين طريق دستيابي به معارف عظيم قرآني، بررسي موضوعي آيات الهي است؛ به ويژه اگر هم به نحو لغوي و هم محتوايي صورت گيرد. نوشتار حاضر جهت كشف قاموس ازدواج در قرآن، سعي كرده است تمامي آيات مرتبط با ازدواج را، چه از حيث واژگان و چه از حيث محتوا، استقراء كرده و آن‌ها را تحت رئوس مباحث ازدواج فهرست‌بندي نمايد. در ذيل اين عناوين، برخي از ديدگاه مفسران بيان مي‌شود و در موارد اختلافي، اقوال مختلف مورد بررسي قرار مي‌گيرند. محورهاي اساسي در اين پرداخت عبارت است از: معناشناسي نكاح، اهميت و ضرورت نكاح، منشأ طبيعي ازدواج، آثار و فوايد ازدواج، خواستگاري، ملاك‌هاي انتخاب همسر، احكام مرتبط با ازدواج و سنن جاهليت در ازدواج.

قرآن كريم به عنوان عالي‌ترين راهنماي بشر در حيات دنيوي و اخروي و در همه‌ي زمان‌ها و مكان‌ها، جامع تمامي نيازمندي‌ها و پاسخگوي همه‌ي سرگشتگي‌هاست. بهـره‌مند شدن از ايـن منبـع عظيـم الهـي، مستلـزم به كـارگيـري روش‌هـايي است كه قرآن‌پژوهان را به طريقه‌ي آسان‌تري به اين معارف عظيم متصل نمايد. يكي از بهترين روش‌ها، بررسي موضوعي آيات الهي است. نوشتار حاضر در راستاي تبيين يكي از مهم‌ترين و سرنوشت‌سازترين مقولات بشري ـ ازدواج ـ و با در نظر گرفتن نقش تعيين كننده‌ي آن در حيات فردي و جمعي انسان، بر آن است تا با رجوع به درياي بي‌كران معارف قرآني، آن‌چه را كه مي‌تواند هدايتگر حقيقت‌طلبان در اين مسير باشد، استخراج نمايد؛ در اين جهت چندين محور اساسي را در بحث ازدواج از جمله: معناشناسي نكاح، اهميت و ضرورت ازدواج، منشأ طبيعي ازدواج، آثار و فوايد ازدواج، ملاك‌هاي انتخاب همسر، خواستگاري و... را پيش رو قرار داده و آن‌چه از مصحف شريف قرآن در اين باره مطرح شده است، (چه از حيث واژگان و چه از حيث محتوا)، با ذكر چندين استناد از مفسرين معروف، بيان مي‌دارد.


معناشناسي نكاح

نكاح در لغت به معني ضم (پيوستن) است و لغت «زواج» به معناي قرين و مقارن از يك جنس، اطلاق شده است. «الزواج يدل علي مقارنة شيئ لشيئ من ذلك» (ر.ك. ابن فارس، 1389ق) هم‌چنين نكاح در اصطلاح عرب، به معناي مختلفي بيان شده است. اين واژه هم بر «عقد» و هم بر «وطي» (جماع) اطلاق شده است. از ظاهر بيشتر آيات قرآن، چنين استنباط مي‌شود كه نكاح به معني عقد است: «... وانكحوا الايامي منكم...» (نور، 32)؛ «... وابتلوا اليتامي حتي اذا بلغوا النكاح...» (نساء، 6)؛ «... ايها الذين آمنوا اذا نكحتم المؤمنات...»(احزاب، 49) اما در بعضي آيات، مقصود از نكاح، وطي است نه عقد؛ از جمله آيه‌اي كه در مورد زنان سه طلاقه است: «حتي تنكح زوجاً غيره...» (بقره، 230) البته به نحو مستقيم، اين نكته از آيه به دست نمي‌آيد كه مراد از نكاح وطي است؛ بلكه به قرينه‌ي ديگر كه از خارج به دست مي‌آيد، اين معني مراد مي‌شود و به ذهن مي‌آيد.

اهميت و ضرورت نكاح

از آن‌جا كه غريزه‌ي جنسي مرد جز با برقرارشدن ارتباط جنسي وي با زن ارضا نمي‌شود و زن نيز نمي‌تواند غريزه‌ي جنسي خود را جز توسط مرد اشباع كند و توالد و تناسل جز به طريق ازدواج امكان‌پذير نخواهد بود، اهميت و ضرورت نكاح، آشكار مي‌شود.
ازدواج امري فطري است و بر آن اساس پايه‌گذاري شده است. داشتن زندگي خانوادگي نيز، امري طبيعي است و بر پايه‌ي نظام خلقت استوار است و همين ازدواج است كه پايه و اساس اجتماع را تشكيل مي‌دهد؛ زيرا خانواده پايه و اساس جامعه بشري است و بدون ازدواج هرگز خانواده و در پي آن جامعه‌ي بشري تحقق نخواهد يافت. «يا ايها الناس انّا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ...» (حجرات، 13)
تأكيد و ترغيب‌هايي كه از ناحيه آيات و روايات در زمينه‌ي ازدواج وارد شده و بر اهميت و ضرورت آن دلالت دارد، به چند دسته تقسيم مي‌شود:
الف ـ مذمت مجرد ماندن و عدم اختيار همسر؛ بر اساس اين نصوص، از مجرد بودن به شدت نهي شده تا جايي‌كه در اجر و پاداش عمل افراد مجرد و افرادي كه داراي همسر هستند، تفاوت زيادي قائل شده است. مقدس اردبيلي در ذيل آيه «فانكحوا ما طاب لكم من النساء مثني و ثلاث و رباع» (نساء، 3) مي‌نويسد: «از اين آيه فهميده مي‌شود كه ازدواج نكردن براي هميشه، كار شايسته و خوبي نيست؛ پس لااقل يك همسر يا كنيز لازم است و اين نكته به دست مي‌آيد كه مجرد زندگي كردن مذمت شده و به ازدواج منتهاي اهميت داده شده است.» (مقدس اردبيلي، بي‌تا: ص510)
تأكيد قرآن در ضرورت ازدواج، به گونه‌اي است كه سفارش شده است، اگر كسي مجرد است و نمي‌تواند با زنان آزاده ازدواج كند، با كنيزان ازدواج كند. «و من لم‌يستطع منكم طولاً ان ينكح المحصنات المؤمنات فمن ما ملكت ايمانكم...» (نساء،25)
ب ـ تأكيد بر تشويق و ترغيب ديگران به ازدواج؛ قرآن به مؤمنين دستور مي‌دهد زنان و مردان را به همسري يكديگر درآوريد و نگذاريد زنان و مردان مجرد باقي بمانند. «و انكحوا الايامي منكم و الصالحين من عبادكم و اِمائكم» (نور،32) آيه مذكور تشويق مي‌كند كه وسايل و مقدمات ازدواج ديگران را فراهم كنيد؛ خواه زن يا مرد باشد؛ زيرا «انكحوا» به معني زن دادن و شوهر دادن است. در اين زمينه روايات زيادي نيز وارد شده است كه به يك نمونه اشاره مي‌شود: «عن ابي عبدالله قال: من زوج اعزباً كان ممن ينظر الله اليه يوم القيامه» (حر عاملي، 1409ق: باب12، ح1)
ج ـ عدم هراس از فقر مالي؛ خداوند متعال مي‌فرمايد: «ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله» (نور،32) اگر علت ازدواج نكردن فقر باشد، خداوند آن‌ها را بي‌نياز خواهد كرد و به زندگي آن‌ها نظري خواهد كرد؛ بنابراين هرگز نبايد ترس از فقر، مانعي براي ازدواج باشد.
ـ «عن محمد بن جعفر عن ابيه عن آبائه (ع) قال رسول الله (ص): من ترك التزويج مخافة الفقر فقد ساء بالله عزوجل ان الله عزوجل يقول ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله» (حر عاملي، 1409ق: باب10، ح2)
منشأ طبيعي ازدواج

ازدواج به معناي جمع شدن نر و ماده اختصاص به افراد بشر ندارد؛ بلكه در مجموعه هستي اين قانون حاكم است و انسان‌ها و افراد بشر جزئي از اين مجموعه هستند.
ـ «و من كل شيئ خلقنا زوجين لعلّكم تذكرون» (ذاريات،49)
ـ «والله جعل لكم من انفسكم ازواجاً و جعل لكم من ازواجكم بنين و حفده» (نحل،72)
منشأ طبيعي ازدواج را ابتدا مي‌بايست در خلقت زن و مرد، غرائز و كشش‌هاي آن دو جستجو كرد؛ بنابراين قبل از هر چيز، خلقت زن و مرد و اختلاف ميان اين دو و در حقيقت تفاوت‌هاي آنان را بايد مورد بررسي قرار داد تا مقدمه‌اي براي بحث عوامل و منشأ طبيعي ازدواج باشد.
در خلقت زن و مرد، به لحاظ گوهر مايه‌ي اصلي، تفاوت و دوگانگي نيست و هر دو جنس از يك گوهر و ماده آفريده شده‌اند و داراي يك اتحاد نوعي هستند. «يا ايها الناس اتقوا ربكم الذي خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها...» (نساء،1) «اين آيه در مقام بيان حقيقت افراد انسان‌ها است كه با آن همه كثرت كه مشاهده مي‌شود، از يك اصل مي‌باشند و از ريشه واحدي منشعب شده‌اند.» (طباطبائي، 1972م: ج4، ص135) اما با وجود اشتراك در گوهر وجودي آن‌ها، داراي تفاوت‌ها و اختلاف‌هايي نيز هستند؛ از جمله آياتي كه در مورد زن و مرد آمده و بيانگر اين تفاوت است، به دو آيه ذيل مي‌توان اشاره كرد:
ـ مادر حضرت مريم (س) پس از به دنيا آوردن وي گفت: «... ربّ انّي وضعتها اُنثي و الله اعلمُ بما وضعت و ليس الذَّكر كالأُنثي...» (آل عمران،36) عبارت «و ليس الذكر كالانثي»، مقول قول خداوند متعال است. (طباطبائي، 1972م: ج3، 170) و به نحو مطلق هم شامل تفاوت‌هاي جسمي و ظاهري زن و مرد و هم تفاوت‌هاي رواني و روحي آنان مي‌شود.
ـ «... و قد خلقكم اطواراً» (نوح، 14) كلمه اطواراً عام است و شامل مراحل خلقت انسان از خاك و نطفه تا پيري مي‌شود؛ هم‌چنين شامل همه‌گونه تفاوت و دگرگوني مي‌شود و همه‌ي موارد اختلاف را در برمي‌گيرد: اختلاف در ذكورت و أنوثت، رنگ پوست، هيأت افراد و اختلاف و تفاوت در قوت و ضعف (طباطبايي، 1972م: ج20، ص32)
قانون خلقت، زن و مرد را طالب يكديگر قرار داده و آن‌ها را نيازمند به يكديگر آفريده است. در واقع زن و مرد در خود نواقصي مي‌بينند كه با ازدواج و در كنار يكديگر بودن مي‌توانند آن نواقص را برطرف كنند و مكمل يكديگر باشند. براي تحكيم پيوند ميان آنان، اين تفاوت‌هاي عجيب جسمي و روحي ميان آن‌ها قرار داده شده است. (مطهري، 1369: ص211)
با توجه به مقدمه‌ي فوق، منشأ طبيعي ازدواج را مي‌توان تحت چند عنوان مورد بررسي قرار داد:
الف ـ غريزه جنسي

همه انسان‌ها اعم از زن و مرد در فطرت و باطن خود تمايل به جنس مخالف را مي‌يابند و در ذات خود يك نحوه كشش متقابل احساس مي‌كنند و از تماس با جنس مخالف، لذت مي‌برند. اين همان غريزه جنسي است كه منشأ طبيعي ازدواج به حساب مي‌آيد و منشأ گرايش مرد به زن و بالعكس شده است. اين گرايش مبتني بر خلقت زن و مرد است و نياز به اثبات ندارد؛ زيرا زن و مرد آن را در خود مي‌يابند و درك مي‌كنند. تكوينيات مرد و زن به گونه‌اي است كه گويي اين دو براي هم آفريده شده‌اند؛ نه زن از مرد بي‌نياز است و نه مرد از زن و قرآن آن را يك واقعيت و حقيقت مي‌داند. «هن لباس لكم و انتم لباس لهن» (بقره، 187)
بنابراين چنان‌كه پيش از اين بيان شد، مسير طبيعي و فطري غريزه‌ي جنسي جز با برقرار شدن ارتباط جنسي با جنس مخالف ارضا نمي‌شود؛ اين خود طبيعي‌ترين مسير است؛ ليكن مسلم است كه غريزه جنسي خود به خود راه صحيح ارضا را به انسان نشان نمي‌دهد؛ مثل گرسنگي كه انسان آن را احساس مي‌كند و با خوردن برطرف مي‌شود؛ آن را نيز درك مي‌كند؛ اما اين‌كه چه چيز بخورد يا چگونه بخورد، ديگر آن را طبيعت گرسنگي بيان نمي‌كند.
قرآن اصل مسأله‌ي شهوت و غريزه جنسي، هم‌چنين مسير ارضاي آن را كه چگونه بايد باشد و اينكه كدام مسير صحيح و كدام يك باطل است، را بيان كرده است.
ـ «و لوطاً اذ قال لقومه أتأتون الفاحشة ماسبقكم بها من احد من العالمين انكم لتأتون الرّجال شهوة من دون النساء بل انتم قوم مسرفون» (اعراف، 81-80)
در اين آيه، خداوند متعال اصل غريزه‌ي جنسي را بيان كرده و مسير انحرافي آن را نيز گوشزد كرده است كه تمايل و ارضاي شهوت با هم‌جنس به طور دقيق خلاف مسير فطرت مي‌باشد و از همين جهت به آن‌ها مسرف و تجاوزگر اطلاق كرده است. اين مسير باطل و غير صحيح در اعمال و ارضاي شهوت است.
امـا مسير صحيح ارضـاي غريزه‌ي جنسي در قـرآن كريم، چنين بيان شـده اسـت: «والذين هم لفروجهم حافظون الاّ علي ازواجهم او ما ملكت ايمانهم فانهم غير ملومين» (مؤمنون، 6-5)
بنابراين از آيات فوق چنين استنباط مي‌شود:
اولاً، مسير فطري غريزه‌ي جنسي آن است كه با تمتع از جنس مخالف ارضا شود و ارتباط جنسي با هم‌جنس ممنوع است. ثانياً، طبق آيه 5 و 6 سوره مؤمنون، رابطه با جنس مخالف محدود به آن چيزي است كه در چهارچوب قانون و شرع بيان شده است كه همان «ازدواج» مي‌باشد.
ب ـ نياز به سكون و آرامش

انسان‌ها با توجه به زندگي اجتماعي و مادي خويش، داراي مشكلات و مسائل خاص زندگي خود هستند و چنان‌چه بخواهند زندگي صحيح همراه با لذت و سعادت داشته باشند، مي‌بايست آن نگراني‌ها، خستگي‌ها و اضطراب‌ها را از سر راه خود بردارند و تبديل به آرامش و سكون كنند. بر طبق فرموده‌ي قرآن كريم، «الا بذكرالله تطمئن القلوب» (رعد، 28) انسان‌ها نياز به آرامش دارند.
يكي از عوامل ازدواج، همان نياز و تمايل انسان‌ها به آرامش و سكون است كه در سايه‌ي ازدواج، تحقق پيدا مي‌كند. اين آرامش و آسودگي از اين جا ناشي مي‌شود كه اين دو جنس، مكمل يكديگر و مايه‌ي نشاط و پرورش يكديگر مي‌باشند؛ به طوري كه هر يك بدون ديگري ناقص است؛ به همين جهت است كه به يكديگر تمايل پيدا مي‌كنند تا نواقص خود را برطرف كنند؛ اگر به هم برسند، سكون و آرامش كه كمال آن‌ها است، تحقق پيدا مي‌كند. (طباطبايي، 1972م: ج16، ص166) اين آرامش هم از جهت جسمي و روحي و هم از جنبه‌ي فردي و اجتماعي است و اين عدم تعادل روحي و ناآرامي‌هاي رواني كه افراد مجرد با آن دست به گريبان هستند، كم‌وبيش بر همگان روشن است. (مكارم شيرازي، 1369: ج16، ص392) خداوند متعال در اين رابطه مي‌فرمايد:
ـ «هوالذي خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ليسكن اليها...» (اعراف، 189)
ـ «و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها...» (روم، 21)
جهت روشن شدن معناي آيه، لازم است واژه‌ي سكون و سكونت از نظر اهل لغت بررسي شود:
«سكن» در لغت، به معني استقرار و ثبوت است كه در مقابل حركت قرار مي‌گيرد و اين شامل استقرار و ثبوت مادي و معنوي، ظاهري و باطني مي‌شود و گاه از آن به طمأنينه و رفع اضطراب تعبير مي‌كنند و اگر با «الي» متعدي شود، به معني اعتماد و اطمينان است. (مصطفوي، 1360: ج5، ص189) «سكن اليه بمعني مال اليه» و گاهي از آن تعبير كلي مي‌كنند: «السكن كل ما سكنت اليه من محبوب» (ابن فارس، 1389ق: ج3، ص89)
خداوند متعال مي‌فرمايد: «لتسكنوا اليها» يا «ليسكن اليها» و نمي‌فرمايد: «لتسكنوا عندها» يا «ليسكن عندها»؛ زيرا «سكن عنده» سكون جسمي را مي‌رساند؛ به جهت اين‌كه كلمه «عند» ظرف مكان است و براي اجسام آورده مي‌شود؛ اما «سكن اليه» شامل سكون جسمي و روحي مي‌شود. (رازي، بي‌تا: ج25، ص110) از اين رو، «لتسكنوا» و «ليسكن» مطلق است و شامل هرگونه آرامش و سكون مي‌شود.
نكته‌ قابل توجه ديگر اين است كه قرآن علت خلق زن براي مرد و بالعكس را همان سكونت و آرامش بيان مي‌كند و اين از تعليل آيه‌ي «خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها» به دست مي‌آيد. همچنين از دو آيه‌ي فوق الذكر، اين نكته به دست مي‌آيد كه ازدواج موجب آرامش زن و مرد مي‌شود نه اين‌كه فقط زن موجب آرامش و سكونت مرد شود؛ زيرا اولاً در آيه آمده است: «لتسكنوا اليها» و اين خطابي است كه شامل زن و مرد مي‌شود؛ ثانياً بر فرض اين‌كه آيه‌ي «ليسكن اليها» فقط شامل مرد شود به دليل تلازم ميان آرامش و سكون، اگر اين آرامش در مرد تحقق پيدا كرد، بالتّبع براي زن هم آرامش و سكون حاصل مي‌شود.


ج ـ نياز به انس و مودت

طبيعت و فطرت افراد بشر اقتضا مي‌كند كه انسان‌ها به صورت دسته‌جمعي زندگي كنند. برپايه‌ي همين اصل، انسان‌‌ها احساس نياز به دوستي، محبت و داشتن رابطه با يكديگر مي‌كنند. اين، نياز روحي و فطري انسان‌ها به انس و مودت، امري بديهي است. قرآن كريم مي‌فرمايد: اين انس و مودت را ما در كانون ازدواج و همسري قرار داده‌ايم و زن و شوهر را مأنوس و محبوب يكديگر قرار داديم؛ «و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودة و رحمة ان في ذلك لايات لقوم يتفكّرون» (روم،21) بر طبق آيه‌ي فوق مشخص مي‌شود كه نزديكي رابطه ميان زن و مرد، فقط از جهت شهواني نيست، بلكه به سبب مودت و رحمت است و از همين باب مقصود اين‌گونه روايات روشن مي‌شود: «من اخلاق الانبياء حب النساء.» (مجلسي، 1403ق: ج100، ص236)، «و حبب اليّ من دنياكم النساء.» (همان، ص218)
در حقيقت، قانون خلقت است كه زن و مرد را طالب يكديگر و علاقه‌مند به هم قرار داده است؛ اما نه از نوع علاقه‌اي كه انسان به اشياء دارد و از خودخواهي ناشي مي‌شود؛ يعني اشيا را براي خود مي‌خواهد و فداي آسايش خود مي‌كند؛ علاقه زوجيت به اين معنا است كه هر يك از زوجين سعادت و آسايش ديگري را مي‌خواهد و از گذشت و فداكاري درباره‌ي وي لذت مي‌برد. (مطهري، 1369: ص211) به همين جهت ديده مي‌شود كه گاه ميان همسران مسائل شهوي و ارضاي غريزه جنسي ممكن نيست (خواه به جهت كهولت سن، مريضي يا غير آن) اما زندگي شيرين و همراه با محبتي دارند و اين دقيقاً به جهت نياز انسان به انس، رفاقت و دوستي است و احتمالاً از همين باب، بعضي از مفسرين تفاوت ميان محبت و رحمت را اين‌چنين تفسير كرده‌اند: «محبت در هنگام جواني و زيبايي است؛ ولي هنگام پيري بيشتر رحمت و عطوفت است.» (رك. فخررازي، بي‌تا: ج25، ص111 ؛ مكارم شيرازي، 1369: ج16، ص325)
از شيخ صدوق در «علل الشرايع» به شكل مستند و در «من لايحضره الفقيه» به شكل مرسل نقل شده است: زرارةبن‌اعين از حضرت صادق (ع) سؤال كرد: نزد ما مردمي هستند كه مي‌گويند خداوند حوا را از قسمت نهايي دنده چپ آدم آفريده است، آيا اين صحيح است؟ امام صادق (ع) فرمود: خداوند از چنين نسبتي منزه و هم برتر از آن است؛ سپس فرمود: خداوند بعد از آفرينش حضرت آدم، حوا را به شكل نوظهور پديد آورد؛ حضرت آدم بعد از آگاهي از خلقت حوا از خداوند متعال پرسيد: اين كيست كه قرب و نگاه او مايه‌ي انس من شده است؟ خداوند فرمود: اين حوا است، آيا دوست داري كه با تو باشد و مايه‌ي انس تو باشد و با تو سخن بگويد و همنشين تو و تابع تو باشد؟ حضرت آدم (ع) گفت: آري پروردگارا! تا زنده‌ام، سپاس تو بر من لازم است، آن‌گاه خداوند فرمود از من ازدواج او را بخواه؛ چون صلاحيت همسري تو را جهت تأمين شهوت دارد و خداوند شهوت جنسي را به وي عطا نمود. (رك. شيخ صدوق، 1401ق: ج3، ص229؛ حسيني بحراني، 1334: ج1، ص336؛ جوادي آملي، 1369: ص35) از اين روايت استفاده مي‌شود كه نزديكي و نگاه آدم (ع) به حوا، مايه‌ي انس وي شده است و خداوند نيز همين اصل را پايه‌ي برقراري ارتباط آن‌ها با هم قرار داد و اين انس انسان، قبل از ظهور غريزه‌ي شهوت جنسي بوده است. (جوادي آملي، 1369: ص36)
نكته قابل توجه اين است كه پيوند دو همسر، پيوندي قراردادي و سببي است؛ با اين وجود، در اغلب پيوندها، محبت و علاقه آن‌چنان به وجود مي‌آيد كه حتي از علاقه‌ي نسبي پيشي مي‌گيرد؛ اين علاقه و محبت همان چيزي است كه آيه «وجعل بينكم مودة و رحمة» بيان مي‌كند و در حقيقت اين دو يكي مي‌شوند و اين از تعبير قرآن به «عقدة النكاح» استفاده مي‌شود؛ زيرا در آيه‌ي «و لاتعزموا عقدة النكاح حتي يبلغ الكتاب اجله» (بقره، 235)، زوجيت به «عقده» تشبيه شده است و عقده در لغت عرب به همان گره‌اي كه به دو تكه نخ زده مي‌شود، به شكلي كه آن دو تكه نخ يكي مي‌شود، اطلاق مي‌شود. از اين رو، زن و شوهر با عقد نكاح در واقع يكي مي‌شوند. (طباطبايي، 1972م: ج2، ص244)
از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است كه بعد از جنگ احد به دختر جحش فرمود: دايي تو، حمزه شهيد شد. گفت: «انا لله و انا اليه راجعون»؛ من اجر اين مصيبت را از خدا مي‌خواهم. سپس پيامبر(ص) فرمود: برادرت نيز شهيد شد؛ بار ديگر همان جملات سابق را تكرار نمود؛ اما همين كه خبر شهادت همسرش را به او داد، دست بر سر گذاشت و فرياد كشيد. پيامبر(ص) فرمود: «نعم مايعدل الزوج عند المرأة شئ»؛ «بله، در نزد زنان چيزي و يا كسي جاي همسر را نخواهد گرفت.» (رك. عروسي حويزي، بي‌تا: ج4، ص174 ؛ مكارم شيرازي، 1369: ج16، ص47)


د- ميل به تداوم وجود خويش

ازدواج منشأ بقاي نسل و حفظ نوع بشري است و همين ميل انسان به فرزند داشتن و حب بقا، مي‌تواند منشأ طبيعي ازدواج باشد و اين ميل و علاقه، ميلي فطري و طبيعي است كه هر فردي آن را احساس مي‌كند. البته اغراض و اهداف ديگري نيز مي‌تواند آن را تقويت كند كه در ميان انسان‌ها مختلف و متفاوت است. به عنوان نمونه، در جوامع عشيره‌اي، وجود فرزند زياد منشأ قدرت به حساب مي‌آيد؛ گروهي ديگر، فرزند را جهت دستگيري در ايام پيري و... مي‌خواهند؛ اما اصل فرزند داشتن، به اين جهت مطلوب است كه دنباله‌ي وجود خود انسان تلقي مي‌شود و در جهت تمايل به بقا و حيات خويشتن است. آدمي فرزند را مرتبه‌ي نازله از وجود خويش تلقي مي‌كند و بقاي آن را بقاي خود مي‌داند.
بنابراين، با وجود انگيزه‌هاي مختلف براي طلب فرزند، يك ميل فطري هم كه ميلي اصيل و مطلوب است وجود دارد و خواست مستقل فطري به آن تعلق مي‌گيرد.
قرآن كريم، زناشويي را تنها وسيله‌ي حفظ نسل و بقاي نوع انسان و داشتن فرزندان صالح معرفي كرده است. «والله جعل لكم من انفسكم ازواجاً و جعل لكم من ازواجكم بنين و حفدة» (نحل،72) يكي از صفات عبادالرحمن اين است كه از خداوند متعال مي‌خواهند كه به آن‌ها فرزندان صالح بدهد «والّذين يقولون ربّنا هب لنا من ازواجنا و ذرّياتنا قرّة اعينٍ واجعلنا للمتّقين اماماً» (فرقان،74) عشق و علاقه زكريا به فرزند نيكو و صالح داشتن، حكايت از يك ميل فطري و ذاتي به داشتن فرزند مي‌كند: «هنالك دعا زكريّا ربه قال رب هب لي من لّدنك ذرّية طيبه انك سميع الدعا» (آل عمران، 38)
از جمله موارد اثبات مطلوبيت فرزند و فطري بودن آن، اين نكته است كه انسان‌هايي كه از داشتن فرزند محروم هستند، درصدد برمي‌آيند كه براي خود فرزندخوانده‌اي فراهم كنند. قرآن در اين زمينه بياني دارد كه به آن اشاره مي‌شود: كسي كه يوسف (ع) را در مصر خريد، به همسرش سفارش او را كرد و گفت: «اكرمي مثواه عسي ان ينفعنا او نتّخذه ولداً...» (يوسف،21) از اين جمله چنين استفاده مي‌شود كه عزيز مصر فرزندي نداشت و در اشتياق فرزند به سر مي‌برد، هنگامي‌كه چشمش به اين كودك زيبا و برومند افتاد، دل به وي بست كه جاي فرزند او باشد.

آثار و فوايد ازدواج

آثار و فوايد فردي و اجتماعي بر ازدواج مترتب است كه در پرتو اين آثار هم فرد و هم جامعه سعادتمند مي‌شود؛ از اين رو جهت روشن شدن ارزش و منزلت ازدواج، اشاره‌اي گذرا به فوايد و آثار مستقيم ازدواج مي‌شود:


الف ـ حفظ از تباهي و فساد

همان‌طور كه پيش از اين بيان شد، يكي از غرايز انسان، غريزه‌ي شهوت است كه از قوي‌ترين غرايز به حساب مي‌آيد. به اين غريزه و نداي فطرت مي‌بايست پاسخ مناسب داده شود و پاسخ مناسب به اين غريزه اين است كه ارضاي آن در يك چارچوب و محدوده‌ي خاصي صورت گيرد و اين محدوده، همان ازدواج است كه موجب حفظ از گناه و فساد مي‌شود. اينك به برخي از مستندات اين مطلب در آيات قرآن كريم اشاره مي‌شود:
1ـ در داستان قوم لوط آمده است: وقتي‌كه فرستادگان الهي وارد خانه حضرت لوط شدند، قوم وي اطراف خانه‌ي او جمع شدند و از حضرت لوط درخواست كردند كه آن فرستادگان را تحويل دهد تا به مقصود خود برسند.[i] حضرت لوط در پاسخ آن‌ها فرمود: «… يا قوم هؤلاء بناتي هنّ اطهرلكم فاتقوا الله و لاتُخزون في ضيفي...» (هود،78)
با توجه به سابقه‌ي اين قوم، آن‌چه كه لوط پيامبر به آن‌ها پيشنهاد كرد، مسأله ازدواج دختران خود به آن‌ها بود و اين‌كه غريزه‌ي جنسي آن‌ها در يك ضابطه و محدوده‌ي خاص تأمين گردد؛ نه اين‌كه دختران خويش را بدون عقد نكاح در اختيار آن‌ها قرار بدهد؛ زيرا اولاً، وقتي كه فرمود: «هؤلاء بناتي هن اطهر لكم»، اين‌ها دختران من براي شما باشند و موجب طهارت شما هستند و در آن‌ها طهارت، پاكي و عفاف است، اين هرگز سازگاري ندارد به اين‌كه گفته شود دختران خود را بدون ازدواج و نكاح در اختيار آن‌ها قرار دهد؛ زيرا اين ديگر سفاح و زنا به حساب مي‌آيد و در زنا و سفاح هرگز طهارت و پاكي نيست. «و لاتقربوا الزّنا انه كان فاحشةً و ساء سبيلاً» (اسراء،32) ثانياً، مقصود حضرت لوط از اين گفتار، نشان دادن راه علاج فساد و تباهي است كه به آن مبتلا گشته‌اند و اين از مقام پيامبران به دور است كه علاج فساد را به فساد ديگر و راه باطل را به باطلي ديگر نشان دهد و راه علاج لواط را با زنا بيان كند. (طباطبايي، 1972م: ج10، ص339) ثالثاً، ممكن نيست كه مقصود حضرت لوط از جمله‌ي «هؤلاء بناتي هنّ اطهر لكم»، ازدواج دختران خود نباشد؛ زيرا لازم مي‌آيد پيامبري كه معصوم است، امر و تشويق به منكر و فحشا كرده باشد و اين با عصمت انبيا سازگار نيست. رابعاً، اگر مراد از «هؤلاء بناتي هنّ اطهرلكم» ازدواج آن‌ها نباشد، ديگر دنباله آيه كه مي‌فرمايد: «فاتقوالله» معني ندارد؛ زيرا در زنا، تقواي الهي تحقق ندارد و اگر براي دفع رسوايي و ننگ از خود باشد، همان جمله «و لاتخزوني في ضيفي» كافي بود و ديگر نيازي به فاتقوالله نبود.
بنابراين، آن‌چه كه از مجموع اين بيان‌ها در رابطه با آيه استفاده مي‌شود، اين است كه ازدواج موجب پاكي و طهارت و دوري از فساد ، گناه، پليدي و ناپاكي است.
2ـ آيه‌ي ديگر در مورد زنان مطلقه است كه مي‌فرمايد: اگر خواستند با همسر مورد علاقه خود ازدواج كنند، مانع ازدواج آن‌ها نشويد؛ زيرا موجب پاكي و رشد شما است.
«و اذا طلّقتم النّساء فبلغن اجلهن فلا تعضلوهنّ ان ينكحن ازواجهنّ إذا تَراضَوا بينهم بالمعروف ذلك يوعظ به من كان منكم يؤمن بالله و اليوم الآخر ذلكم ازكي لكم و اطهر والله يعلم و انتم لاتعلمون» (بقره،232) آيه‌ي مباركه نهي مي‌كند كساني را كه مانع ازدواج زنان مطلقه پس از اتمام عدّه مي‌شوند و سپس در انتهاي آيه مي‌فرمايد: اين عدم منع از ازدواج، موجب پاكي و رشد براي شما است.
«از آيه‌ي فوق اين نكته به دست مي‌آيد كه ازدواج عامل تقويت توحيدخواهي بر مبناي فطرت مي‌شود و بر اساس آن همه‌ي فضايل رشد مي‌كند و هم‌چنين ملكه عفت و حيا به وجود مي‌آيد؛ رشد مي‌كند و موجب پاكدامني و طهارت مي‌شود و از اين‌كه توجه به اجانب بشود، حفظ مي‌كند.» (رك. طباطبايي، 1972م: ج2، ص239) اگرچه آيه درخصوص زنان است و بر همين اساس «ازكي لكم و اطهر» فرموده است، اما همين بيان در مورد مردان نيز مي‌آيد؛ زيرا اين دو از هم جدا نيستند؛ پس اگر ازدواج موجب پاكدامني زن و عدم توجه وي به اجانب مي‌شود، همين‌طور در مرد هم موجب عفت و پاكي و عدم توجه به اجنبيه مي‌شود. پس قرآن مرد و زن را وابسته به يكديگر مي‌داند: «احلَّ لكم ليلة الصّيام الرَّفث الي نسائكم هنّ لباس لكم و انتم لباس لَهُنَّ...» (بقره،187) با آن‌كه به جمله‌ي «هن لباس لكم و انتم لباس لهن» نيازي نبوده و در مقام بيان آن نبوده است، اما طرح آن، حقيقت و واقعيتي را بيان مي‌كند و آن اين است كه اصل نياز اين دو جنس به همديگر، امري مسلم و حقيقتي انكارناپذير است. هم‌چنين، بيانگر اين مطلب است كه زن و مرد هر يك در محدوده‌ي ازدواج موجب ممانعت ديگري از متابعت فجور و اشاعه‌ي آن بين افراد نوع انساني مي‌شود و در واقع هر يك براي ديگري پوشش و لباسي است كه عيوب و زشتي‌هاي ديگري را مي‌پوشاند. (طباطبايي، 1972م: ج2، ص44)
امام صادق (ع) در اين زمينه روايتي را از پيامبر (ص) نقل مي‌كند: «اذا جاءكم من ترضون خلقه و دينه فزوجوه والا تفعلوه تكن فتنه في ‌الارض و فساد كبير» اين روايت، حكايت از اين مطلب دارد كه اگر ازدواج تحقق پيدا نكند و در ميان مردم گرايش به ازدواج كم شود، موجبات فساد و تباهي و فتنه فراهم مي‌آيد. (رك. حر عاملي، 1409ق: كتاب النكاح، باب28)


ب ـ بقاي نسل و نوع انسان

توليد نسل مطابق با طبيعت انسان و مراد خداوند متعال است.
ـ «والله جعل لكم من انفسكم ازواجاً و جعل لكم من ازواجكم بنين و حفده و رزقكم من الطيبات أفبالباطل يؤمنون و بنعمةالله هم يكفرون.» (نحل،72)
خداوند زن و مرد را از يك جنس قرار داد و از آن‌ها فرزندان و نوه‌ها قرار داد و اين خود يكي از بالاترين نعمت‌هاي خداوند متعال است؛ زيرا به طور فطري و تكويني، اساس و بنيه‌ي جامعه‌ي بشري بر آن بنا گذاشته مي‌شود و از آن است كه تعاون، همياري و هم‌زيستي بر مي‌خيزد و اگر انسان اين رشته و ارتباط تكويني بين زن و مرد را از هم جدا كند و از آن دوري كند، هر آينه جامعه بشري از ميان رفته و از هم گسسته خواهد شد و در واقع به هلاكت و نابودي انسان منجر خواهد شد. (طباطبايي، 1972م: ج2، ص214)
ـ «نسائكم حرث لكم فأتوا حرثكم انّي شئتم و قدّموا لانفسكم...» (بقره،223)
خداوند از زنان به عنوان كشتزار و از مردان به عنوان كسي كه بذر در اختيار دارد و آن را مي‌كارد، ياد كرده است كه ثمره‌ي آن فرزند خواهد بود كه جمله «وقدموا لانفسكم» بيانگر آن است. از آن‌جا كه هدف از خلقت انسان، عبادت باري تعالي است: «و ماخلقت الجنَّ والانس الاّ ليعبدون» (ذاريات،56)، بقاي نسل صالح منجر به ابقاي ذكر خداوند و ياد پروردگار مي‌شود. «... و نكتب ماقدّموا وآثارهم» (يس،12) و ثواب و خير پدر و مادر هم به فرزندان صالح و هم به آباء آن‌ها مي‌رسد. (رك. طباطبايي، 1972م: ج2، ص214)
دعاي عباد براي داشتن فرزند صالح و نيكو: «... ربنا هب لنا من ازواجنا و ذرّياتنا قرّة اعين واجعلنا للمتّقين اماما» (فرقان،74) و دعاي حضرت زكريا در دو آيه‌ي ذيل، بيانگر نياز فطري انسان به فرزند و البته فرزند صالح و نيكو است: «هنالك دعا زكريا ربه قال رب هب لي من لدنك ذرّية طيبه انك سميع الدعا» (آل عمران، 38)؛ «... فهب لي من لّدنك وليّاً يرثني و يرث من آل يعقوب و اجعله ربّ رضيّاً» (مريم، 6-5)
بنابراين، در آياتي كه بعضي از انبيا مثل حضرت زكريا (ع) و حضرت ابراهيم (ع) درخواست فرزند از خداوند كرده‌اند، همه اين‌ها علاوه بر آن ميل فطري و طبيعي، بر اين دلالت دارد كه داشتن فرزند صالح نيز شرط است.


ج ـ تأمين آرامش و آسايش

فطرت و طبيعت انسان، احساس نياز به آسايش، آرامش جسمي و روحي و انس و مودت دارد و آن را فقط در كانون گرم و صميمي خانواده جستجو مي‌كند و به واسطه‌ي ازدواج است كه غريزه‌ي سركش شهوت آرام مي‌گيرد و آسايش جسم و روح تحقق پيدا مي‌كند. «و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودّةً و رحمة انّ في ذلك لايات لقوم يتفكرون» (روم، 21) لذا اگر در سايه‌ي ازدواج، زن و مرد احساس آرامش و آسايش فكر و جسم كنند و بين آن‌ها انس و مودت برقرار شود، اين ازدواج با ثبات خواهد بود و هرگز متزلزل نخواهد شد.
«امام صادق (ع) فرمود: پنج صفت است كه هر كس يكي از آن‌ها را نداشته باشد، همواره زندگي او با نقص و عقل او با كمي و فكر او مشغول خواهد بود. اول، سلامتي؛ دوم، امنيت؛ سوم، روزي فراوان؛ چهارم، مونس و هم فكر؛ از امام سؤال كردم مونس و هم‌فكر كيست؟ حضرت فرمود: همسر شايسته...» (حرعاملي، 1409ق: كتاب النكاح، باب14، مقدمات النكاح، ح7)


د ـ سعادتمندي جامعه

هريك از افراد بشر، وقتي‌كه به حد رشد و بلوغ رسيد، در خود ميل غريزي و فطري نسبت به جنس مخالف احساس مي‌كند و مي‌بايست اين تمايل طرفيني كه همان غريزه‌ي جنسي است، به شكل مطلوب و قابل قبولي ارضا شود؛ اين‌جا است كه نياز انسان به تشكل اجتماع كه همان خانواده است، احساس مي‌شود؛ از اين رو، جامعه‌اي سعادتمند مي‌شود كه رابطه جنسي و توالد و تناسل در آن منظم و بر پايه‌ي صحيح استوار باشد. جامعه‌اي كه روابط جنسي در آن آزاد و بي‌قيد و شرط باشد و بي‌بندوباري در آن حاكم باشد، هميشه با فساد وتباهي دست به گريبان خواهد بود. هسته مركزي جامعه، خانواده است؛ جامعه‌اي كه افراد آن از تشكيل خانواده و قبول مسئوليت‌هاي آن شانه خالي كنند، روي خوشبختي و ترقي را نخواهد ديد. فرزندان ناشي از نكاح و تربيت شده در خانواده هستند كه مي‌توانند در گرداندن چرخ‌هاي اجتماع و بهسازي اجتماعي و اقتصادي بدان‌ها اميد بست. فرزندان ناشي از روابط نامشروع و آزاد، اغلب از تربيت صحيح محروم و عناصر بزهكار و سربار جامعه‌اند (رك. صفايي، 1370: ص27) و از آن‌جا كه هرگز طعم محبت گرم خانواده را نچشيده‌اند، هميشه همراه با عقده و كينه زندگي خواهند كرد. همين امور باعث تزلزل جامعه و نهايتاً انحراف و سقوط آن خواهد شد.
«و لا تقربوا الزّنا انه كان فاحشة وساء سبيلا» (اسراء، 32) اگر به جاي ازدواج، سفاح و زنا ميان جوامع حاكم شود، امراض گوناگون جسمي و روحي در جامعه رايج مي‌شود و عفت، پاكي و صداقت رخت برمي‌بندد و به هرج و مرج، نابودي جامعه و سعادت بشري خواهد انجاميد.


ه‍ ـ توسعه اقتصادي

وضعيت معيشتي و رفاه اقتصادي، در زندگي خانوادگي، داراي نقش مهمي است. تأمين مقدمات ازدواج و فراهم كردن وسائل زندگي زناشويي از قبيل خوراك، پوشاك، مسكن و برخي مسائل تشريفاتي كه نقش اساسي در تشكيل خانواده ندارد، موجب شده است كه عده‌اي زير بار مسئوليت زندگي زناشويي در سنين جواني نروند.
اسلام و قرآن اين نگرش را صحيح نمي‌داند؛ بلكه توسعه‌ي معيشتي را پس از ازدواج به واسطه تلاش و بركت همراه آن، تضمين كرده است. «وانكحوا الايامي منكم والصالحين من عبادكم و امائكم ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله والله واسع عليم.» (نور، 32) بر طبق آيه‌ي مباركه، فقر و بي‌چيزي مانعي در جهت تشكيل خانواده نمي‌باشد؛ زيرا، خداوند در پرتو ازدواج بركت و بي‌نيازي عطا مي‌كند. معمولاً فردي كه خانواده تشكيل مي‌دهد، به زندگي و فعاليت‌هاي اقتصادي علاقه بيشتري نشان مي‌دهد؛ بيشتر كار مي‌كند و درپي درآمد بيشتري است تا بتواند رفاه خانواده‌ي خود را به نحو احسن تأمين كند و اين در توسعه معيشتي اقتصادي خانواده و كشور مؤثر خواهد بود. (صفايي، 1370: ص9) البته قابل ذكر است، آن‌چه كه قرآن بيان مي‌كند، بي‌نياز شدن زن و مرد است و اين با توجه به معني غنا به دست مي‌آيد. ازدواجي كه همراه با ايمان و تقوي باشد، خداوند به آن بركت، تلاش و روزي پرثمر مي‌دهد: «و من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لايحتسب...» (طلاق، 3)
در اين رابطه به بعضي روايات اشاره مي‌شود:
ـ «عن ابي‌عبدالله (ع) قال جاء رجل الي النبي (ص) فشكا اليه الحاجه فقال، تزوج فتزوج فوسع عليه»، «امام صادق (ص) فرمود: مردي نزد پيامبر (ص) آمد و از تهي‌دستي شكايت كرد: پيامبر (ص) فرمود: ازدواج كن. آن مرد ازدواج كرد و گشايشي در زندگي او پديد آمد.» (كليني، 1401ق: ج5، ص330)
ـ از مردم يمامه شخصي به نام جوبير مسلمان شد. مردي كوتاه قامت، بدقيافه و زشت‌منظر بود؛ پيامبر(ص) روزي نگاه مهربان و دلسوزانه‌اي به وي كرد و فرمود: «لو تزوجت امرأة فعففت بها فرجك و اعانتك علي دنياك و آخرتك»، «اگر همسر اختيار مي‌كردي، سبب گشايش و حفظ تو مي‌شد و كمكي براي دنيا و آخرت تو بود.» (حرعاملي، 1409ق: كتاب النكاح، باب25، ح1) عبارت «اعانتك علي دنياك و آخرتك» كمك به زن و مرد در توسعه اقتصادي خانواده و ديگر امور مربوط به زندگي خانوادگي را اشاره مي‌كند.
ـ «عن ابي‌عبدالله (ع) قال: الرزق مع النساء و العيال» (همان: باب11، ح4)
ـ «قال رسول الله (ص): اتخذوا الأهل فانه ارزق لكم» (همان)


ملاك‌هاي انتخاب همسر

با توجه به اهميتي كه همسرگزيني در زندگي دارد و آثاري كه بر آن مترتب است، مي‌بايست براي اتخاذ همسر، ملاك‌هايي باشد تا بر آن مبنا، انتخاب صورت گيرد. ملاك‌هاي موردنظر قرآن و سنت به عبارت ذيل است:

الف ـ ايمان و اعتقاد ديني

برخوردار بودن از ايمان ديني، يكي از مهم‌ترين شرايط انتخاب همسر است. زن و مرد مي‌بايست در بعد ديني، هم‌فكر و هم‌عقيده باشند و اگر يكي از آن‌ها مشرك باشد، عقدِ ازدواج آن‌ها باطل خواهد بود. قرآن صراحتاً اين مطلب را بيان مي‌كند: «ولاتنكحوا المشركات حتي يؤمنَّ و الاَمة مؤمنة خير من مشركة و لواعجبتكم و لا تنكحوا المشركين حتي يؤمنوا و لعبد مؤمن خير من مشرك و لو اعجبكم اولئك يدعون الَي النّار والله يدعوا الي الجنَّة و المغفرة بإذنه و يبيّن آياته للنّاس لعلّهم يتذكّرون.» (بقره، 221)
از آن‌جا كه ازدواج بهترين، بالاترين و قوي‌ترين رابطه بين دو انسان و بين دو جنس مخالف است، (قطب، 1400ق: ج1، ص238) بر همين اساس، اين دو نفر مي‌بايست از جهت قلبي و روحي يكي باشند و اين امر امكان‌پذير نيست، مگر اين‌كه به لحاظ فكري و عقيدتي يكي باشند؛ زيرا مذهب، عقيده و فكر، مؤثرترين عامل در نفوس، افكار، قلوب و اعمال افراد است.
خداوند متعال، در آيه‌ي فوق حكمت حرمت ازدواج با مشركان را چنين بيان مي‌كند: «اولئك يدعون الي النار» مسير مشرك مسيري انحرافي است كه به ظلمت، تباهي و جهنم ختم مي‌شود. در مقابل، مسير افراد مؤمن، بهشت، رحمت، مودت و غفران است: «والله يدعوا الي الجنة والمغفرة باذنه» در اين‌جا دعوت و مسير خداوند، همان دعوت و مسير افراد مؤمن است؛ به جهت اين‌كه تمام شئون زندگي مؤمنين در مسير خداوند متعال است. (طباطبايي، 1972م: ج2، ص205) از آن‌جا كه مسير افراد مؤمن با مسير افراد مشرك، تفاوتي اساسي و فاحش دارد، اين اختلاف عقيده و مذهب هرگز با يگانگي و وحدتي كه در ازدواج مطرح است، جمع نخواهد شد.
آيه‌ي «لاتنكحوا المشركات حتي يؤمن... »، به طور صريح حرمت ازدواج با مشرك را مي‌رساند. در اين‌كه مرد مسلمان يا زن مسلمان حق ندارد با مشرك ازدواج كند، بحث و اختلافي نيست؛ اما مسأله‌ي مورد اختلاف، اين است كه آيا «مشرك» شامل اهل كتاب نيز مي‌شود يا خير؟
از ظاهر برخي آيات، اين مطلب به دست مي‌آيد كه مشرك غير كافر است و شامل اهل كتاب نمي‌شود كه بر چندين مورد مي‌توان استتناد كرد:
1ـ در چندين آيه مشركين و اهل كتاب در كنار هم ذكر شده‌اند و عطف بر يكديگر شده‌اند و اين خود نشانه دوگانگي آن‌ها است.
ـ «مايودّ الّذين كفروا من اهل الكتاب و لا المشركين...» (بقره، 105)
ـ «لم‌يكن‌الّذين كفروا من اهل الكتاب والمشركين منفكّين حتي تأتيهم البينه» (بينه، 1)
ـ «لتجدنَّ اشدَّ النّاسِ عداوةً لِلَّذين آمنوا اليهود والّذين اشركوا» (مائده، 82)
ـ «انّ الّذين كفروا من اهل الكتاب والمشركين في نار جهنم» (بينه، 6)
ـ «انّ الذين امنوا والّذين هادوا والصّابئين والنّصاري والمجوس والّذين اشركوا...» (حج،17)
2ـ از آيات قرآن استفاده مي‌شود كه اهل كتاب براي خداوند شريك قائل نبودند و به اصل نبوت و معاد اعتقاد داشتند و آن‌ها را مي‌پذيرفتند. «قل يا اهل الكتاب تعالوا اِلي كلمة سواء بيننا و بينكم الاّ نعبدَ الاّ الله و لانشرك به شيئا...» (آل عمران، 64) ؛ «وقالوا لن يدخل الجنة الاّ من كان هوداً او نصاري...» (بقره، 111)؛ «فلمّا أحَسَّ عيسي منهم الكفر قال من انصاري الي الله قال الحواريّون نحن انصارالله امنّا بالله و اشهد بانّا مسلمون ربّنا آمنّا بما أنزلت و اتَّبعنا الرَّسولَ فاكتبنا مع الشاهدين» (آل عمران، 53-52)
3ـ در رابطه با جنگ و جهاد، نسبت احكام مشركين با اهل كتاب متنوع و مختلف است؛ قرآن كريم درباره جنگ با مشركين مي‌فرمايد: «فاذا انسلخ الاشهر الحرم فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم و خذوهم واحصروهم...» (توبه، 5)؛ اما نسبت به اهل كتاب مي‌فرمايد: «قاتلوا الذين لايؤمنون بالله و لا باليومِ الاخر و لايحرّمون ماحرّم‌الله و رسوله و لايدينون دين الحقّ من الّذين اوتوا الكتاب حتّي يعطوا الجزية عن يد وهم صاغرون»، (توبه، 29)
اين‌گونه آيات، تفاوت مشركين با اهل كتاب را مي‌رسانند و اين‌كه مشرك شامل اهل كتاب نمي‌شود؛[ii] گرچه همگي در كفر شريك هستند؛ به دليل اين‌كه كفر داراي مراتب است؛ مرتبه‌ي بالا و صورت عملي آن، همان شرك به خداست و مرحله‌ي نازل آن، يهوديان و مسيحيان هستند و مرحله نازل‌تر آن كسي است كه منكر ضروري از اسلام يا تارك آن باشد؛ مثل تارك حج كه به آن كفر اطلاق شده است. «ولِلّهِ عَلَي النّاس حجُّ البيتِ من استطاع إليه سبيلاً و من كفر فانَّ اللهَ غنيٌ عن العالمين» (آل عمران، 97) اين‌جا مراد اين نيست كه تارك حج كافر است؛ بلكه مراد فاسق بودن اوست؛ يعني كافر به حج است.
آيه‌اي كه جواز نكاح مردان مسلمان را با زنان اهل كتاب مي‌رساند، بدين قرار است: «اليوم احلَّ لكم الطَّيِّبات و طعام الّذين اوتوا الكتاب... والمحصنات من الذين اوتوا الكتاب من قبلكم إذا آتيتموهنَّ اجورهنَّ ... و من يكفر بالايمان فقد حبط عمله و هو في الاخرة من الخاسرين» (مائده، 5) جمله‌ي «والمحصنات من الذين اوتوا الكتاب من قبلكم» عطف بر «اليوم احل لكم» است و اين جواز نكاح با زنان اهل كتاب كه پاكدامن و عفيف هستند را مي‌رساند. به اين آيه اشكال شده است كه اين آيه به آيه «ولاتنكحوا المشركات حتي يؤمن» نسخ شده است. بنابراين، حكم آيه‌ي سوره مائده كه جواز ازدواج با زنان اهل كتاب مي‌باشد، نسخ شده و حكم حرمت باقي مي‌ماند و يكسري از روايات نيز، همين بيان را در حرمت ازدواج با زنان اهل كتاب تأييد مي‌كند.
در جواب مي‌توان گفت كه اولاً، آيه سوره مائده كه مي‌فرمايد: «اليوم احل لكم... والمحصنات من الذين اوتواالكتاب من قبلكم»، سياق آيه و آيات قبل از آن، سياق امتنان و تخفيف است و در مقام بيان اين امر است و اين را مي‌توان از تفكر در آيات به دست آورد؛ بنابراين در اين مقام، ديگر با نسخ سازگار نخواهد بود. ثانياً، با توجه به مطالبي كه در مورد عدم شمول شرك به اهل كتاب بيان شد، اصولاً آيه‌ي «ولاتنكحوا المشركات...» و آيه‌ي «والمحصنات من الذين اوتوا الكتاب»، در ارتباط با يكديگر نيستند تا اين‌كه ناسخ و منسوخي باشد؛ زيرا ثابت شد كه مشرك شامل اهل كتاب نمي‌شود و ناظر به يكديگر نيستند تا نسخي بشود. ثالثاً، طبق رواياتي كه سند آن‌ها نيز صحيح است، سوره‌ي مائده آخرين سوره‌اي بوده است كه بر پيامبر اكرم (ص) نازل شد؛ در حالي كه سوره بقره در مدينه بعد از هجرت نازل شد و بنابراين نمي‌تواند اول ناسخ باشد، سپس منسوخ بيايد. (طباطبايي، 1972م: ج2، ص204-202) براي نمونه به چند روايت كه دلالت دارد بر اين‌كه سوره‌ي مائده، آخرين سوره‌اي بوده است كه بر پيامبر(ص) نازل شد و در آن منسوخي نيست، اشاره مي‌شود:
ـ «عن اميرالمؤمنين (ع) قال كان القرآن ينسخ بعضه بعضاً و انما يؤخذ من رسول‌‌الله (ص) بآخره و كان آخر مانزل عليه سورة المائده نسخت ما قبلها و لم‌ينسخها شئ» (مجلسي، 1403ق: ج92، ص274)
ـ «قال رسول‌الله (ص) ان سورة المائده آخر القرآن نزولاً فاحلوا حلالها و حرموا حرامها» (سيوطي، 1403ق: ج2، ص252)
ـ «عن علي(ع) ... انما نزلت المائده قبل ان يقبض رسول‌الله بشهرين او ثلاثه» (حرعاملي، 1409ق: كتاب الطهاره، ح1)
اشكال مطرح شده‌ي ديگر اين است كه آيه‌ي مذكور در سوره‌ي مائده با آيه 10 سوره ممتحنه كه مي‌فرمايد: «ولاتمسكوا بعصم الكوافر» تنافي دارد؛ زيرا اين آيه ناسخ آيه سوره‌ي مائده است؛ بنابراين، نمي‌توان حكم به جواز ازدواج با اهل كتاب كرد.
در جواب مي‌توان گفت كه اولاً، تنافي بين دو آيه نيست و آيه سوره‌ي ممتحنه نمي‌تواند ناسخ باشد؛ زيرا در سوره ممتحنه صحبت از زنان و مرداني است كه كافر بودند و سپس مرد مسلمان مي‌شود و با توجه به شرايط خاص زمان، پيامبر(ص) دستور مي‌دهد كه يا بايد از زنان خود جدا شوند يا زنان آنان نيز مسلمان شوند و جهت ابتدايي در كار بوده است. ثانياً، آيه‌ي سوره مائده همان‌گونه كه توضيح داده شد، در مقام امتنان و تخفيف است و اين با نسخ سازگار نيست؛ زيرا سياق اين آيات حكم تخفيف بر مسلمين را مي‌رساند و اين با نسخ شدن صحيح نمي‌باشد. ثالثاً، سوره‌ي ممتحنه در مدينه و قبل از فتح مكه نازل شد، اما سوره مائده آخرين سوره‌اي بود كه بر پيامبر اكرم(ص) نازل شد (معرفت، 1366: ج2، ص340) و بنابراين نمي‌تواند اين مطلب صحيح باشد؛ چرا كه لازمه‌ي آن اين است كه اول ناسخ باشد و سپس منسوخ بيايد و اين محال است.

در مجموع به اين نكات اشاره مي‌شود:


1ـ در آيه سوره مائده كه خداوند متعال مي‌فرمايد: «اليوم احل لكم... والمحصنات من الذين اوتوا الكتاب...»، فقط ازدواج مردان مسلمان با زنان اهل كتاب را بيان مي‌كند و جواز آن را فقط در اين صورت مي‌رساند؛ نه ازدواج زنان مسلمان با مردان اهل كتاب را؛ زيرا به طور قطع آيه اين صورت را بيان نمي‌كند و حرمت اين قسم از ازدواج با اهل كتاب مسلم است.
2ـ‌ رواياتي كه در زمينه ازدواج

منبع:معارف قرآن

مطالب مرتبط :

چرا ازدواج عاشقانه به طلاق می رسد؟

ابراز محبت و عشق ورزيدن در زندگي زناشويي

آثار ازدواج

ازدواج با کسانی که اجازه می خواهد!

اجازه دختر مسلمان از پدر غیر مسلمان در امر ازدواج

احکام شرعی ازدواج

سهولت در امر ازدواج از نظر شرعی

ازدواج با فرق مختلف صوفی، علی اللهی و دراویش و منافقین

خمس وسایل مورد نیاز پسر قبل از ازدواج

ازدواج دانشجویی تصمیم درستی است یا نادرست

گرایش 25 درصد جامعه به ازدواج موقت

ازدواج موقت از دیدگاه شهید مطهری

نامزدی و ازدواج موقت

 

عروس


عروس

عروس، همسر پسر را گویند.

کاربرد فقهی
از احکام مرتبط با آن در باب نکاح سخن گفته‌اند.

احکام
عروس بر پدر شوهرش مَحرم است؛ از این رو، ازدواج پدر شوهر با او حرام خواهد بود. این حکم برای پدر پدرشوهر و هرچه بالاتر رود نیز ثابت است؛ چنان که در ثبوت حکم یاد شده تفاوتی میان پدر شوهر نسبی و رضاعی نیست.
مادر عروس و هرچه بالاتر رود و نیز دختران عروس از غیر پسر انسان و هرچه پایین‌تر آید بر پدر شوهر محرم نیستند.
اگر مردی به اشتباه با عروس خود آمیزش کند، آیا عروس بر شوهر خود حرام می‌شود یا نه؟ مسئله اختلافی است.
اما اگر با او زنا کند، در صورتی که ارتکاب این عمل بعد از آمیزش شوهرش باشد، بدون شک موجب حرمت عروس بر شوهرش نخواهد شد. به قول مشهور همچنین است اگر زنا بعد از ازدواج و قبل از آمیزش باشد.
از برخی قدما در این فرض، حرمت عروس بر شوهر نقل شده است.

منبع:ویکی فقه

مطالب مرتبط :

 

آثار ازدواج

صفحه اصلی > مقالات  > ازدواج > آثار ازدواج

آثار ازدواج

آثار ازدواج

حکمت‌ها و آثار مهمّی بر ازدواج مترتّب می‌شود که قرآن در آیاتی چند به آثار پرداخته است.
در برخی ازدواج‌ها، هرچند زن و مرد با یکدیگر زندگی می‌کنند، لکن اهدافی که باید در زندگی حاکم باشد، از میان می‌رود و دو طرف بهره‌ای از زندگی مشترک نمی‌برند.
در ذیل به برخی از این آثار و اهداف ازدواج پرداخته می‌شود.

تفاوت واژگان ازدواج در قرآن

برخی گفته‌اند: هرجا نشانه‌های الفت و حکمت‌های زوجیت چه در دنیا و چه در آخرت برقرار باشد، قرآن واژه زوجیت را به‌کار برده است.
و هرگاه جای این نشانه‌ها و حکمت‌ها را بُغض و خیانت یا تفاوت عقیده زن و مرد با یکدیگر پر کند، قرآن واژه «امرأة» را آورده است.
هم‌چنین آن جا که حکمت زوجیت (بقای نسل انسان) از میان برداشته می‌شود، باز ‌قرآن واژه «امرأة» را به‌کار برده است.
بدین سبب وقتی دوباره این حکمت شکوفا می‌شود و نهال زوجیت به بار می‌نشیند، باز ‌قرآن تعبیر را عوض کرده، کلمه «زوج» را به‌کار می‌برد.
در آیه ‌۴۰ سوره آل عمران ، زکریا(علیه السلام) با اعجاب از بشارت الهی به یحیی(علیه السلام) از پیری خود و نازا بودن همسرش سخن‌ می‌گوید: «و‌امرَاَتی عاقِرٌ»؛ ولی وقتی دعای او اجابت می‌شود، می‌فرماید: «و‌اَصلَحنا لَه زَوجَهُ».

حفظ نسب در اسلام

در اسلام حفظ نسب، پایه احکام و حقوقِ فراوانی است.
بعضی از احکام فقهی، بر شناخت رابطه فرزند با پدر و مادر یا بر شناخت نسبت‌های فامیلی دیگر، مبتنی است.

 مسائلی که بر حفظ انساب متوقف است
تبعیت فرزند از پدر و مادر در کفر و اسلام، در طهارت و نجاست، در بردگی و حریت، جواز ربا بین پدر و فرزند، قصاص نشدن پدر به قتل فرزند، مقبول نبودن شهادت پسر بر ضدّ پدر، وجوب ِ قضای نمازهای میت بر پسر بزرگ‌تر، مسائل ارث، حبوه (اموالی از ترکه میت که اختصاص به پسر بزرگ‌تر دارد مانند قرآن، انگشتر، شمشیر و لباس)،نظر به محارم و ازدواج با آنان، دیه قتل خطایی که بر عاقله (خویشان پدری قاتل، مانند برادران، عموها و فرزندان آن‌ها) واجب است، ولایت پدر و جدّ، حقوق طرفینی مانند حقحضانت و نفقات، عقوق والدین و اطاعت از آن‌ها و مسائل اخلاقی مانند صله رحم، هبه به اقارب، عقیقه فرزند و مسائل فراوان دیگری، بر حفظ انساب متوقّف است.
عدّه زن بین دو ازدواج و انتظار برای ازدواج دوباره پس از وفات شوهر به مدّت ۴ ماه و ۱۰ روز ، عدّه زن به مدّت سه دوره پاکی پس از طلاق و انتظار زن باردار برای ازدواج مجدّد تا هنگام وضع حمل ، همه این مقرّرات گویای اهمّیت حفظ نسب است.
حرمت ازدواج با زن شوهردار، و حرمت زنا نیز بر پایه حکمت حفظ نسب قرار داده شده است.

 برخورداری از سکون و آرامش
نیاز روح به آرامش، با اهمّیت‌تر از نیاز جنسی است.
همسر شایسته در پیش‌آمدهای زندگی، راه وصول به آرامش و سعادت را نزدیک می‌کند: «و‌مِن ءایتِهِ اَن خَلَقَ لَکم مِن اَنفُسِکم اَزوجًا لِتَسکنوا اِلیها‌...» ، «...‌و‌جَعَل مِنها زَوجَها لِیسکنَ اِلیها‌...».
برخی مفسّران، مقصود از لباس را در آیه ‌۱۸۷ سوره بقره سکون و آرامش دانسته‌اند؛ همان‌گونه که خدا، شب را لباس (مایه آرامش و سکون) دانسته:«و‌جَعَلنا الَّیلَ لِباسًا»
بنابراین، آیه ‌۱۸۷ سوره بقره(هُنَّ لِباسٌ لَکم و اَنتُم لِباسٌ لَهُنّ) نیز به سکون و آرامشی که با همسر حاصل می‌شود، اشاره خواهد داشت.

 حفظ نوع بشر
طبق بیان قرآن، ازدواج وسیله‌ای برای تولید و بقای نسل در انسان و حیوان است: «...‌جَعَل لَکم مِن اَنفُسِکم اَزوجًا و مِن الاَنعـمِ اَزوجًا یذرَؤُکم فِیه‌...».
گرچه جمله «یذرَؤُکم فِیه»، تکثیر نسل انسان را بیان داشته است، در این جهت، میان انسان و چارپایان و گیاهان فرقی نیست.
در جای دیگری می‌فرماید: پروردگار، شما را از «نفس واحدی» آفرید و جفتش را نیز از جنس او آفرید، و از آن دو، مردان و زنان بسیاری را پراکنده ساخت: «...و بَثَّ مِنهُما رِجالاً کثیرًا و نِسآء‌...».
در آیه‌۷۲ سوره نحل می‌فرماید: از همسرانتان برای شما فرزندان و نوه‌ها قرار داد «...‌و‌جَعَل لَکم مِن اَزوجِکم بَنینَ و حَفَدَة».
قرآن، بقای نسل انسان و اجتماع مدنی را به ازدواج منوط می‌داند و روی آوردن به زنا و لواط را نابودکننده راه بقای نسل می‌شمارد: «و‌لاتَقرَبُوا الزِّنی اِنّه کان فـحِشةً و ساءَ سَبیلاً» ، «اَئِنَّکم لَتَأتونَ الرِّجالَ و تَقطَعونَ السَّبیلَ‌...»
زیرا با رواج راه‌های نامشروع، رغبت به نکاح کم می‌شود؛ جاذبه‌اش از بین رفته، فقط بار تأمین مسکن و نفقه و به دنیا آوردن اولاد و تربیت آنان، باقی می‌ماند؛ در نتیجه، آسان‌ترین راه‌های اشباع غرایز که نامشروع است، رایج می‌گردد و هدف بقای نسل، رنگ می‌بازد.

 داشتن فرزندان صالح
یکی از خواسته‌های غریزی انسان، نیاز فطری به پدر و مادر شدن است و پاسخ به این خواسته با ازدواج تأمین می‌شود. در سایه ازدواج است که نسلی دارای اصل و نسب پدید می‌آید.
قرآن در آیاتی، فرزند را زینت زندگی دنیا شمرده که بیان‌گر رغبت انسان به داشتن فرزند و برقرار شدن رابطه پدر و مادر با فرزند است:«اَلمالُ والبَنونَ زینَةُ الحَیوةِ الدّنیا».
داشتن فرزند به‌صورت ثمره ازدواج، با تعبیرهای گوناگونی در قرآن آمده است.
در آیه ‌۲۲۳ سوره بقره پس از اینکه می‌گوید: «نِساؤُکم حَرثٌ لَکم فَأتوا حَرثَکم اَنّی شِئتُم‌...»، یادآور می‌شود که بکوشید از این فرصت بهره گیرید و با پرورش فرزندان صالح و شایسته که به حال دین و دنیای شما مفید باشند، اثر نیکی برای خود از پیش بفرستید: «...‌و‌قَدِّموا لاَِنفُسِکم‌...».
در آیه ‌۱۸۷ سوره بقره پس از آن که از آمیزش با همسر سخن به‌میان آمده است، می‌فرماید: «...‌وابتَغوا ما کتَبَ اللّهُ لَکم‌...» که به نظر بسیاری مقصود، طلب فرزند است.

 درخواست فرزند صالح از خدا
درخواست فرزندِ صالح از خداوند در موارد متعدّدی از قرآن، آمده است.
در آیه ‌۱۸۹ سوره اعراف از قول پدر و مادری نقل می‌کند که عرضه می‌دارند: اگر فرزند صالحی نصیبشان شود، شکر گزار خواهند بود: «...دَعَوُا اللّهَ رَبَّهُما لـَئِن ءاتَیتَنا صــلِحـًا لَنَکونَنَّ مِنَ الشّـکرین». در چند جا از قرآن، درخواست حضرت زکریا(علیه السلام)مطرح شده که از خداوند، فرزندی خواسته است تا لیاقت جانشینی او را داشته: «...‌فَهَب لِی مِن لَدُنک وَلیا‌...»، و مورد رضایت پروردگار باشد: «...‌واجعَلهُ رَبِّ رَضِیا».
در سوره آل‌عمران، پس از مشاهده شایستگی‌های مریم(علیها السلام)، پروردگار خویش را می‌خواند که: خداوندا! از ‌طرف خود، فرزند پاکیزه‌ای به من عطا فرما: «...‌هَب لی مِن لَدُنک ذُرِّیةً طَیبَةً اِنّک سَمیعُ الدُّعاءِ».

 مودت و رحمت
از دیگر آثار ازدواج، موّدت و رحمت است: «...‌و‌جَعَلَ بَینَکم مَوَدَّةً و رَحمَةً‌...»
آن‌چه در آغاز زندگی مشترک بین زن و شوهر، یگانگی برقرار می‌کند و اثر آن در مقام عمل ظاهر می‌شود، مودّت است؛ولی پس از گذشت زمان و رسیدن دوران ضعف و ناتوانی، رحمت جای مودّت را پر می‌کند.
مودّت غالباً جنبه متقابل دارد، اما رحمت یک جانبه و ایثارگرانه است پرورش کودکان و خدمات بلاعوض به همسر نیازمند، ایثار و رحمت است.
در این‌جا برای حفظ نظام خانوادگی، مودّت رنگ می‌بازد؛ ولی رحمت جایگزین آن می‌شود.

 ارضای غریزه جنسی
غریزه جنسی، نیرویی است که در زن و مرد قرار داده شده و ازدواج، وسیله‌ای مجاز برای اطفای نیروی شهوت و پاسخی به این غریزه خدادادی است: «والَّذین هُم لِفُروجِهِم حفِظون اِلاّ عَلی اَزْوجِهم اَو ما‌مَلَکت اَیمنُهم فَاِنَّهم غَیرُ مَلومین».

 لذت جنسی بهترین لذت دنیا و آخرت
در حدیث آمده‌است: میان لذّت‌های مادّی و جسمانی در دنیا و آخرت، هیچ‌کدام به پایه لذت زناشویی نمی‌رسد؛ سپس امام به آیه ‌۱۴ سوره آل عمران استشهاد می‌کند که در بیان شهوات گوناگون، علاقه به زن را مقدّم داشته است:«زُینَ‌لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَوتِ مِنَ‌النِّساءِ والبَنینَ والقَنـطیرِ المُقَنطَرَة‌...».
در آیه‌ ۱۸۷ سوره بقره می‌فرماید: خداوند دانست که شما به خود خیانت می‌کردید و آمیزش با همسر را که ممنوع شده بود انجام می‌دادید؛ بدین سبب، ممنوعیت برداشته شد: «...‌عَلِمَ اللّهُ اَنَّکم کنتُم تَختانونَ اَنفُسَکم فَتابَ عَلَیکم و عَفا عَنکم فالـنَ بـشِروهُنَّ‌...».
این آیه، به نیاز غریزی جنسی اشاره دارد که به رغم ممنوعیت شرعی، مردم به‌سوی آن کشیده می‌شوند؛ البتّه این امر نمی‌تواند انگیزه اصلی و هدف نهایی ازدواج باشد؛ زیرا غریزه جنسی در زن و مرد، دوره محدودی دارد و اگر غرض از ازدواج، فقط این جهت باشد، باید زوجین هنگام ناتوانی جنسی، یکدیگر را رها ‌کنند یا زن و مردی که توانایی جنسی خویش را از دست داده‌اند، هیچگاه پیمان زناشویی نبندند.

 بازداشتن از گناه
یکی از آثار ازدواج برای زن و مرد، ایجاد زمینه تقوا و دوری از گناهان است.
با اشباع غریزه جنسی در زن و شوهر، زمینه گناهان شهوت‌انگیز از میان می‌رود.
اینکه در قرآن از کسی که ازدواج کرده، به «محصن و محصنه» تعبیر شده: «فَاِذا اُحصِنَّ‌...» ، به جهت این است که زن و مرد، با ازدواج در حصن و سنگر مستحکمی قرار می‌گیرند و خود را حفظ می‌کنند تا وسوسه‌های شهوانی در آنان اثر نگذارد؛
بلکه ازدواج، زمینه گناهان دیگر را نیز از بین می‌برد؛ زیرا پذیرفتن مسئولیت تأمین و تربیت اولاد، انسان را به استفاده بهینه از عمر وامی‌دارد و برای گناه و معاشرت‌های گمراه‌کننده، جایی باقی نمی‌ماند.

 مستندات حفظ انسان از مسائل جنسی
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)فرمود: «مَن تزوّج فقد اَحرز نصف دینه». با ازدواج، نیمی از دین صیانت می‌شود.
در روایتی دیگر آمده است: بدترین مردم، کسانی‌اند که ازدواج نمی‌کنند.
در تفسیر آیه ‌۱۸۷ سوره بقره (هُنَّ‌لِباسٌ لَکم و اَنتُم لِباسٌ لَهُنّ) برخی گفته‌اند: آن‌گونه که انسان، با لباس از سرما و گرما و حشرات و آسیب‌های پوستی، محافظت می‌شود، زن و مرد، با ازدواج، یکدیگر را از گناه حفظ می‌کنند.
در آیه ‌۲۸ سوره نساء حکمت تشریع ازدواج با کنیزان اینگونه بیان شده است: «یریدُ اللّهُ اَن یخَفِّفَ عَنکم‌...»؛ زیرا پیروی از شهوات و در دام گناه افتادن، برای انسان، وزر و سنگینی می‌آورد و تشریع ازدواج و فراهم شدن امکان آن برای کسی که نمی‌تواند با زنان آزاد ازدواج کند، از فساد و گناه جلوگیری می‌کند و انسان از عواقب آن در امان می‌ماند و این نوعی توسعه برای انسان شمرده ‌می‌شود.

 توسعه رزق
نگرانی از تنگ‌ دستی، یکی از بهانه‌هایی است که برای گریز از ازدواج، مطرح می‌شود.
قرآن اینگونه به انسان امیدواری می‌دهد: از فقر و تنگ‌دستی بی‌همسران، غلامان و کنیزانِ درست‌کارِ خود نگران نباشید و در ازدواج آن‌ها بکوشید؛ چرا که اگر فقیر باشند، خداوند از فضل خویش، آنان را بی‌نیاز می‌سازد: «واَنکحوا الاَیـمی مِنکم والصّــلِحینَ مِن عِبادِکم واِمائِکم اِن یکونوا فُقَراءَ یغنِهِمُ اللّهُ مِن فَضلِه».
برخی گفته‌اند: مفاد این آیه، وعده خداوند به بی‌نیاز کردن کسانی است که تشکیل خانواده می‌دهند. روایاتی نیز این معنا را تأیید می‌کند.
در حدیثی، امام صادق(علیه السلام)، ترک ازدواج به‌ سبب ترس از فقر و تنگدستی را سوء ظن به پروردگار دانسته؛زیرا پس از وعده قرآن به توسعه رزق، نگرانی در این زمینه جز بد گمانی به خدا نیست.

 مشیت الهی در مورد رزق
با توجّه به اینکه افرادی در جامعه، پس از ازدواج، نه ‌تنها ثروتمند نمی‌شوند، بلکه بر فقرشان افزوده می‌شود و اگر این آیه، متضمّن وعده خداوند باشد خلف وعده لازم می‌آید و خلف وعده قبیح است، گروهی برآنند که برای وعده در این آیه باید مشیت الهی در تقدیر گرفته شود؛ یعنی پس از ازدواج اگر خدا بخواهد، آنان را بی‌نیاز می‌کند؛ چنانکه در آیه ‌۲۸ سوره توبه، برای وعده الهی به غنا و بی‌نیازی، به مشیت خدا تصریح شده است: «وَ‌اِن خِفتُم عَیلَةً فَسَوف یغنیکمُ اللّهُ مِن فَضلِه اِن شاءَ‌...».
ممکن است گفته شود: همان‌طور که غنا و بی‌نیازی متأهّلان، به مشیت منوط است، غنا و بی‌نیازی مجرّدها و کسانی ‌که همسر ندارند (بلکه هر پدیده‌ای) نیز به مشیت توقّف دارد، پس این چه وعده‌ای است که خدا برای ازدواج داده است؛ زیرا همان‌گونه که متأهل‌ها، با مشیت الهی، به دو گونه (فقیر و غنی) تقسیم می‌شوند، مجرّدها نیز چنین هستند و اتّفاقاً این وعده درباره مجردان در قرآن آمده است: «...‌و‌اِن یتَفَرَّقا یغنِ اللّهُ کلاًّ مِن سَعَتِه‌...» ؛ اگر وضعیتی پیش آید که زن و شوهر نتوانند باهم زندگی کنند و از هم جدا شوند، خداوند هر دو را با فضل و رحمت خود بی‌نیاز خواهد کرد.
پاسخ آن است که بسیاری از مردم می‌پندارند ازدواج و فراوانی عائله سبب فقر، و تجرّد سبب اندوختن ثروت می‌شود.
آیه درصدد آن است که این توهّم را از دل‌ها بزداید و غفلت از رزّاق حقیقی را بردارد و به ما بفهماند که گاه برکت و فراوانی، در مال انسان (با وجود عائله‌مند بودن) ایجاد می‌شود و گاهی هم انسان (در ‌عین کم عائله بودن و مجرّد زیستن) هر چه می‌کوشد، در معیشت او پیشرفتی حاصل نمی‌گردد.
افزون بر آن‌که پذیرفتن تأمین زن و فرزند، در او حسّ مسئولیت استفاده بهینه از وقت و کسب عزّت و اعتبار فراهم می‌آورد.
بنابراین، آیه «اِن‌یکونوا فُقَراءَ یغنِهِمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ» بیان می‌دارد که گاهی با ازدواج، فقر از زندگی رخت برمی‌بندد، نه آن‌که همیشه با ازدواج، فقر برطرف می‌شود و گرنه با آیه بعد «ولیستَعفِفِ الَّذین لایجِدونَ نِکاحًا»تناقض می‌یافت.
فخر رازی معتقد است که آیه «اِن‌یکونوا فُقَراءَ یغنِهِمُ اللّهُ» در مقام وعده الهی نیست؛ بلکه مفاد آیه آن است که نباید ترس از فقر، مانع ازدواج شود؛ زیرا مال، فناپذیر است و آن‌چه ارزش و بقا دارد، فضل خدا است که باید در پی آن بود که از انباشتن ثروت بهتر است: «قُل‌بِفضلِ اللّهِ و بِرَحمَتِهِ فَبِذلک فَلیفرَحوا هُو خَیرٌ مِمّا یجمَعونَ».

 آثار دیگر ازدواج
آثار دیگری نیز بر ازدواج مترتّب است؛ مانند حرمت برخی از زنان و ایجاد حقوق زوجیت.

منبع:ویکی فقه

 
کیک های سفره عقد با گل های طبیعی مدل کیک عروسی مدل کیک عروسی چند طبقه آداب بریدن کیک عروسی

ملاک اطاعت از همسر در دوران عقد

صفحه اصلی > احکام شرعی ازدواج > ملاک اطاعت از همسر در دوران عقد

ملاک اطاعت از همسر در دوران عقد

سؤال: در دوران عقد که دختر هنوز در خانه ی پدر است و شوهر نفقه ای نمی پردازد و زن نیز تمکین نمی کند: الف) در اموری مانند بیرون رفتن از منزل و... اجازه با کیست؟ (پدر یا شوهر) و در صورت نهی شوهر از این امور امر کدام یک از پدر و شوهر مطاع است (بایداطاعت شود)؟ ب) در صورت تمکین (اطاعت درامور جنسی)زن از شوهر چطور؟ (در همان دوران عقد)

10 وضعيت مهم و خطرناک براي انتخاب همسر

صفحه اصلی > مقالات > ازدواج > 10 وضعيت مهم و خطرناک براي انتخاب همسر

انتخاب همسر10 وضعيت مهم و خطرناک براي انتخاب همسر

انتخاب همسر هميشه حساس و نيازمند دقت است. اما اگر در يکي از 10 موقعيت زير قرار داريد، اين حساسيت برايتان بيشتر هم خواهد بود. بنابراين بي گدار به آب نزنيد و مرحله به مرحله با سنجش شرايط آينده پيش برويد.

 1- زيبايي خيره کننده
شما دختر زيبايي هستيد و هم خودتان و هم اطرافيانتان انتظار داريد همسري که انتخاب مي کنيد به اندازه خودتان زيبا باشد؛ شما پسر خوش تيپ و خوش هيکلي هستيد و دوست داريد همسري داشته باشيد که از اين لحاظ هم سطح خودتان باشد؛ شما به تازگي با فردي آشنا شده ايد که بسيار زيباست و واقعا شما را مجذوب خودش کرده است؛ همين جا بايستيد: شما به شدت در معرض خطر انتخاب نادرست قرار داريد!

شکي نيست که همه ما زيبايي را دوست داريم و به سمت آن جذب مي شويم، اما وقتي نقش زيبايي در انتخاب ما بيشتر از حد معقول باشد، دردسرهايمان هم شروع مي شود. بهتر است قبل از اينکه کسي را براي خودتان انتخاب کنيد، اولويت هايتان را مشخص کنيد: با اينکه زيبايي برايتان اهميت زيادي دارد، اما چه چيزهايي هست که برايتان از زيبايي اهميت بيشتري دارد؟ چه معيارهايي را حاضريد فداي زيبايي کنيد و از چه معيارهايي به هيچ وجه حاضر نيستيد بگذريد؟ آيا اگر اين فرد اين همه زيبا نبود، بازهم او را انسان خوبي مي دانستيد؟

موقعيت اجتماعي يکي از مواردي است که احتمال خطاي ما در انتخاب همسر را به شدت بالا مي برد. عناوين و موقعيت هاي چشمگير به راحتي مي توانند ساير خصوصيات فرد را تحت تاثير قرار دهد و به عبارتي چشم ما را به روي خيلي چيزها ببندد. در اين صورت ما با موقعيت طرف مقابل ازدواج مي کنيم، اما با «خود» او زير يک سقف مي رويم

2-پرستيژ و موقعيت اجتماعي ويژه
مي گويند لازم نيست خانم ها نصف عمرشان را درس بخوانند و زحمت بکشند تا بشوند خانم دکتر، همين که همسر يک دکتر شوند، همه آنها را «خانم دکتر» صدا مي زن موقعيت اجتماعي يکي از مواردي است که احتمال خطاي ما در انتخاب همسر را به شدت بالا مي برد. عناوين و موقعيت هاي چشمگير به راحتي مي توانند ساير خصوصيات فرد را تحت تاثير قرار دهد و به عبارتي چشم ما را به روي خيلي چيزها ببندد. در اين صورت ما با موقعيت طرف مقابل ازدواج مي کنيم، اما با «خود» او زير يک سقف مي رويم – شما در داخل خانه ديگر خانم دکتر نخواهيد بود!

اگر در چنين شرايطي قرار گرفتيد، فرد را بدون شغل و موقعيت خاصش تصور کنيد: آيا اگر چنين موقعيتي را نداشت بازهم برايتان انسان قابل قبولي بود؟ غير از موقعيت خاص، چه ويژگي هاي ديگري دارد که شما را به خود جذب مي کند؟

3- شيفتگي و عشق بي اندازه
مسلما عشق يکي از لازمه هاي ازدواج است، اما قطعا براي ازدواج کافي نيست. اگر فقط از روي عشق ازدواج مي کنيد، منتظر باشيد که روزي فقط به خاطر نفرت از هم جدا شويد! يکي از خطرناک ترين شرايط انتخاب همسر زماني براي شما پيش مي آيد که «عاشق» مي شويد. در اين حالت شما آن قدر تحت تاثير هيجانات و احساسات هستيد که نمي توانيد درست ببينيد و درست تصميم بگيريد. قبول اين مساله براي کساني که در اوج عشق هستند بسيار سخت است. مغز در حالت هيجان زدگي نمي تواند به طور طبيعي فعاليت کند. بنابراين ما به جز خوبي چيزي نمي بينيم.
 
اگر نخواهيم از اصطلاح «عشق کور» در اين مورد استفاده کنيم، مي توانيم بگوييم مغز عاشق، همه چيز را از پشت عينک عشق مي بيند و از پشت اين عينک هم همه چيز بهتر از آنچه که هست ديده مي شود مگر بد است؟ نه. فقط مشکل اينجاست که ما نمي توانيم هميشه با اين عينک به دنيا نگاه کنيم چه بخواهيم چه نخواهيم اين شيفتگي و اين هيجانات دير يا زود فروکش مي کند. اگر عاشق هستيد، بهتر است مدتي صبر کنيد و از رابطه فاصله بگيريد تا اين تب در شما فروکش کند و بتوانيد با دخالت بيشتر عقل، درمورد زندگي آينده تان تصميم گيري کنيد.

4- احساس تنهايي شديد
تنهايي هاي دوران مجردي گاهي برايمان تحمل ناپذير مي شود. وقتي دوستان متاهل دور هم جمع مي شوند اما ما به دليل مجرد بودن نمي توانيم در جمع شان باشيم. وقتي با جمعي از بچه هاي فاميل به مسافرت مي رويم و همه با همسرشان هستند به جز ما. وقتي همکارانمان آخر وقت در حالي به خانه شان برمي گردند که همسرشان با يک غذاي گرم در انتظارشان است اما ما به خانه اي مي رويم که در و ديوار منتظرمان است و...، ته دلمان به اين فکر مي کنيم که چرا من بايد اين قدر تنها باشم؟ و درست همين جاست که زنگ هاي خطر به صدا درمي آيد.

تنهايي مفرط ساده تر از آنچه فکرش را بکنيد مي تواند شما را در معرض انتخاب اشتباه قرار دهد. وقتي در تنهايي به حال خودتان تاسف مي خوريد، کسي پيدايش مي شود که مي تواند شما را از دست اين غول تنهايي و اين همه غم و غصه نجات دهد و ادامه داستان!

افراد تنها به راحتي مي توانند تنهايي شان را با دوستان و آشنايان تا حدي برطرف کنند و به فکر حل اين مساله از طريق ازدواج نباشند. بعد از اينکه از عمق تنهايي ما کاسته شد، مي توانيم تصميمات بهتري براي خودمان بگيريم.

5 - عجله
*براي من ديگر دارد خيلي دير مي شود* آيا چنين ندايي را از دوستان مي شنويد؟
شما آخرين فرزند خانه هستيد که مجرد مانده، تنها پسر مجرد فاميل در طيف سني خودتان هستيد، همه دوستانتان ازدواج کرده اند. چشم مادربزرگ و پدربزرگتان به شماست که نوه شان را ببينند. شما خواهر بزرگ تر هستيد و ازدواج خواهر کوچکترتان در گرو ازدواج شماست و آخرين آرزوي مادر و پدرتان براي خوشبختي شما اين است که شما را در لباس دامادي / عروسي ببينند. يا اصلا سن شما بالا رفته و احساس مي کنيد براي ازدواجتان دير شده است. هيچ کدام از اين موارد مشکل خاصي به شمار نمي رود؛ به شرطي که شما را وادار به انتخاب عجولانه و نسنجيده نکند.

در هر انتخابي، وقتي ما در شرايط اضطرار و عجله قرار مي گيريم، امکان اشتباه کردنمان چندين برابر مي شود و زماني که اين انتخاب به بزرگي انتخاب شريک زندگي باشد، حساسيت آن هم چندين برابر مي شود. پس ارزشش را دارد که با اين فکر مبارزه کنيد. يک راه حل ساده: به همه کساني که احساس مي کنيد از سوي آنها تحت فشار هستيد – ازجمله نداي درون خودتان – بگوييد که اصلا قصد ازدواج نداريد!
 
6- سن پايين
شايد خيلي ها طرفدار ازدواج در سن پايين باشند، اما شما اگر فکر مي کنيد هنوز به سن مناسب ازدواج نرسيده ايد، هرگز تن به ازدواج ندهيد. اين که دقيقا چه سني براي ازدواج مناسب است را نمي شود تعيين کرد، اين مساله در فرهنگ ها و در افراد مختلف تفاوت زيادي دارد. اما اکثر روان شناسان امروزي معتقدند به طور کلي در جامعه شهري فعلي سنين زير 20 سال مي تواند براي ازدواج پرخطر باشد. ازدواج سالم نياز به بلوغ هاي چندگانه دارد که بسياري از آنها در سنين پايين حاصل نمي شود. بسياري از افراد در سنين آغاز جواني هنوز نمي دانند که از زندگي چه مي خواهند و در سال هاي بعد اولويت هايشان تغييرات زيادي پيدا مي کند. ضمن اينکه در اين سنين معمولا احساسات ما بر عقلمان چيره است.

درصورتي که سن زيادي نداريد اما در موقعيت ازدواج قرار گرفته ايد، مشخص کردن برنامه و خواسته هاي آينده زندگيتان مي تواند کمکتان کند: ايا اين ازدواج چيزي است که شما را مطابق اهدافتان پيش ببرد؟ آيا اصلا به جايي رسيده ايد که بتوانيد هدفي کلي براي خود برگزيده و تصويري از آينده تان ترسيم کنيد؟

با کسي قرار ازدواج گذاشته ايد و به قصد شناخت براي ازدواج با هم در ارتباط بوده ايد، اما اين ارتباط شما محدود به کافي شاپ رفتن آخر هر هفته همراه دوستان يا ارتباط تلفني بوده است. بگذاريد خيالتان را راحت کنم: اگر 20 سال هم آخر هفته ها با اين فرد بيرون برويد،هر روز ساعت ها با او تلفني صحبت کنيد، بازهم شناخت شما نسبت به او کاملا ناقص است!

7- شناخت ناقص
دو سال است که با کسي قرار ازدواج گذاشته ايد و به قصد شناخت براي ازدواج با هم در ارتباط بوده ايد، اما اين ارتباط شما محدود به کافي شاپ رفتن آخر هر هفته همراه دوستان يا ارتباط تلفني بوده است. بگذاريد خيالتان را راحت کنم: اگر 20 سال هم آخر هفته ها با اين فرد بيرون برويد،هر روز ساعت ها با او تلفني صحبت کنيد، بازهم شناخت شما نسبت به او کاملا ناقص است! وقتي با يک نفر ازدواج مي کنيم، درواقع با کل وجود او و با همه ابعاد زندگي اش، خانواده اش، گذشته اش، آينده اش، افکار و اخلاقش و همچنين با جسم او ازدواج کرده ايم؛ در مثال بالا شما فقط بُعد «کافي شاپ» يا به عبارتي بُعد «تفريحي» فرد را شناخته ايد، يا با شخصيت مجازي او (که معمولا بسيار متفاوت از شخصيت حقيقي است) آشنا شده ايد و اين هرگز شناخت کافي براي يک ازدواج خوب به حساب نمي آيد. احتمال شکست در ازدواجي که براساس شناخت کافي صورت نگيرد بسيار بالاست. ما زماني مي توانيم به شناخت کامل تر برسيم که با همه ابعاد وجودي فرد و در شرايط و موقعيت هاي مختلف رو به رو شده باشيم.

8- بحران روحي
در رابطه اي شکست خورده ايد، هنوز يک ماه از اتمام رابطه قبلي تان نگذشته، هنوز زخم هايي که از ارتباط ناموفق قبلي خورده ايد خوب نشده و هنوز غم و غصه داريد و به حال و هواي عادي زندگي تان برنگشته ايد: حال شما و نياز شما به يک همدم را درک مي کنم، اما الان اصلا فرصت مناسبي براي تصميم گيري در مورد ازدواج نيست.

بحران روحي به هر علتي ممکن است ايجاد شود: ممکن است به تازگي عزيزي را از دست داده باشيد، از کار اخراج شده باشيد، بيمار باشيد، پدر و مادرتان از هم جدا شده باشند يا هر مساله ديگري که باعث ناراحتي شما شده باشد. در حالت بحران، ذهن ما فعاليت طبيعي ندارد و امکان اشتباه در اين وضعيت بالاست. ممکن است کسي که الان به نظرمان همسر مناسبي مي آيد، بعد از عبور از بحران، ديگر چندان مناسب به نظر نرسد و خودمان هم ندانيم چه شد که حاضر شديم با چنين فردي ازدواج کنيم. اين نوع ازدواج ها دقيقا مصداق «از چاله به چاه افتادن» است.

9- سرخوشي و هيجان
در عروسي دخترخاله تان که خيلي به شما خوش گذشته با کسي آشنا شده ايد که انگار دقيقا همان کسي است که هميشه در روياهايتان به دنبالش بوديد. احساس بسيار خوبي نسبت به او داريد و وقتي به او فکر مي کنيد شادي وصف ناپذيري را در خود احساس مي کنيد. احساس خوبي است! اما اگر هنوز رابطه تان جدي نشده، دست نگه داريد. چون دقيقا در لبه پرتگاه انتخاب غلط قرار گرفته ايد!

هيجانات مثبت، درست مثل هيجانات منفي، ما را در معرض انتخاب غلط قرار مي دهد. اسم اين حالت را «جوزدگي» مي گذارم. در بعضي شرايط ما کاملا «جو زده» مي شويم و کارهايي مي کنيم که شايد در حالت عادي به آن فکر هم نکنيم. وقتي در ميهماني به ما خوش مي گذرد، عملکرد مغز ما متفاوت از حالت عادي است و در واقع فيلترهايي که ما براي انتخاب شخص مناسب براي خود داريم تا حد زيادي از کار مي افتد. اشتباه بزرگي است که بخواهيم به انتخاب ذهنمان در چنين حالتي اعتماد کنيم. در اين وضعيت بهتر است مدتي صبر کنيم تا مغز به حالت عادي برگردد و مجددا درمورد اين شخص فکر کنيم. در اکثر موارد انتخاب هاي هيجاني بعد از مدتي از چشم مان مي افتند.

10- چشم و هم چشمي
متاسفانه چشم و هم چشمي نيز چشم ما را به روي بسياري از واقعيات مي بندد و امکان درست ديدن را از ما مي گيرد. اگر احساس مي کنيد در شرايطي هستيد که ميل به کم کردن روي اطرافيان از طريق ازدواجتان داريد، بهتر است دست از هر اقدامي در زمينه ازدواج برداريد.

از کجا مي فهميم که تصميم گيري ما از روي چشم و هم چشمي است؟ از اينجا که مدام در حال مقايسه کردن مورد خودتان با مورد ازدواج کسي هستيد که حسادت شما را برانگيخته و اين خيال رهايتان نمي کند که ازدواج شما با اين شخص چطور مي تواند حال او را بگيرد و دل شما را خنک کند.

چشم و هم چشمي به طور خاص درمورد افرادي ديده مي شود که از همسر خود جدا شده اند و همسر آنها مجددا ازدواج کرده است. در چنين شرايطي ميل شديد به جبران کردن و کم نياوردن در ما پديد مي آيد که ضريب خطا در انتخاب را تا حد زيادي بالا مي برد. توصيه مي شود براي اين جبران و رو کم کني، راه هاي ديگري به جز ازدواج را درپيش بگيريد.
منبع:asriran
 

 
کیک های سفره عقد با گل های طبیعی مدل کیک عروسی مدل کیک عروسی چند طبقه آداب بریدن کیک عروسی

 

 سرویس های برتر ما

برترین خدمات ما

  • 1

    سالن عقد با سفره عقد آکواریومی

    با دکوراسیون منحصر بفرد

  • 2

    عکاسی و فیلمبرداری حرفه ای

    توسط 2 گروه حرفه ای

  • 3

    موسیقی زنده

سرویس های ما

خدمات عکاسی و فیلمبرداری

اگر به دنبال ثبت خاطره انگیزترین روز زندگی خود هستید ما به شما دو تیم از حرفه ای ترین عکاسان و فیلمبردارانی که با سالن عقد خاطره همکاری دارند را پیشنهاد میدهیم . ثبت لحظات زیبای شما توسط بانو با تجهیزات پیشرفته نورپردازی و عکاسی

پذیرایی در سالن عقد

از زمان های گذشته تا به امروز رسم ایرانیان بر این بوده است که از مهمانان خود در روز عقد با میوه، شیرینی و نوشیدنی پذیرایی کنند. این بخش یکی از مهم ترین بخش های برگزاری مراسم است که پدر و مادر ها به آن توجه ویژه ای دارند. سالن عقد خاطره با آموزش افراد مجرب به بهترین حالت ممکن از مهمانان حاضر در سالن عقد پذیرایی می کند. ارائه این خدمت از طرف سالن عقد خاطره سبب شده تا دیگر دغدغه ای برای پذیرایی از مهمانان وجود نداشته باشد.

موسیقی زنده در سالن عقد

وجود موسیقی زنده در سالن عقد از بهترین خدماتی است که ارائه شده است. موسیقی زنده در سالن عقد خاطره توسط دف نواز بسیار حرفه ای صورت می پذیرد که موجب ایجاد جو بسیار شاد و پرنشاطی خواهد گردید.

امکانات سالن عقد با سفره عقد آکواریومی

علاوه بر امکاناتی که در بالا به آن ها اشاره شد، سالن عقد خاطره برای راحتی زوجین به بهترین حالت ممکن خدمات بسیار متنوع دیگری را نیز ارائه داده است. از جمله این خدمات وجود پارکینگ اختصاصی برای عروس و داماد است که با وجود آن عروس می تواند به راحتی وارد سالن عقد شود. همچنین وجود آسانسور این امکان را فراهم آورده است تا تردد برای مهمانان و عروس و داماد بسیار آسان انجام پذیرد.

گالری تصاویر

توضیح کوتاه در مورد تصاویر

عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس

خواندنی های قبل از ازدواج

مطالب خواندنی در خصوص مراحل قانونی و موارد حقوقی قبل از ازدواج انواع شروط مراحل ثبت قانونی ازدواج و . . .

مطالب منتخب ما

سالن عقد با سفره عقد آکواریومی

سالن عقد مکانی برای شروع یک زندگی عاشقانه می باشد و مهم ترین و خاطره انگیزترین لحظات زندگی هرفردی در سالن عقد ثبت می شود. به همین دلیل بسیاری از عروس و دامادهای جوان به دنبال یک سالن عقد شیک و مجلل برای برپایی مراسم ازدواج خود هستند. سالن عقد خاطره با سفره عقد آکواریومی انتخابی شایسته برای شما عروس و دامادهای خوش سلیقه و خوش ذوق می باشد و یکی از بهترین لوکس ترین مکان ها برای برپایی پیوند ازدواج به شمار می رود.

??? ????
عنوان مطلب

سالن عقد خاطره

سالن عقد خاطره با دو شعبه در شرق و یک شعبه در غرب تهران از بهترین سالن های تشریفاتی با دسترسی آسان از دو اتوبان امام علی و باقری به شعبه شرق و از اتوبان نواب به شعبه غرب بوده . این سالن با امکانات بی نظیر و با مناسب ترین قیمتها خود می تواند بهترین گزینه برای خاص پسندان باشد.

متن کامل

ارتباط با ما

شما از طریق راه های زیر می توانید با ما در ارتباط باشید:

  • فکس : ---------
  • موبایل : 09391190250 - 09121089595
  • ایمیل: username@emailsite.com
  • آدرس پستی: خیابان دماوند غرب ،اول خیابان آیت،پلاک567